از نكات بسیار مهمی كه در انسانشناسی اسلامی مطرح است، نگاه بر انسان مختاری است كه خودش مسئول تعالی و یا فروكاستی خود است و اگر خود را از شبههی جبر آزاد نكند به انواع بیماریهای روحی و فسادهای اخلاقی گرفتار میشود.
انسان بهطور بدیهی و به علم حضوری، خود را مختار حس میكند همچنانکه با نگاهی گذرا به آیات قرآن در مییابیم كه قرآن انسان را موجودی مختار میداند و اصولاً آمدن پیامبران و نزول كتبِ آسمانی جهت تربیت انسان، بدون آنكه پذیرفته باشند انسان مختار است كار بیهودهای است. وقتی میفرماید: «إنّا جَعَلْنا ما عَلَی الْاَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ اَیُّهُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً»(77) ما آنچه بر زمین است را زینت زمین قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدام یک از انسانها عمل بهتری انجام میدهند، پذیرفته است كه انسان مختار است و با انتخابش میتواند یا زینت زمین را برای خود انتخاب كند و گمراه شود، و یا زینت روح را - كه همان ایمان است- انتخاب نماید و هدایت گردد زیرا خودش در هدایت و ضلالت خود نقش دارد و نه اینكه موجود مجبوری باشد. اساساً اصل علم اخلاق و تعلیم وتربیت و حقوق، همه و همه بر مبنای اختیار انسان پایهگذاری شده است. زیرا وقتی معتقد باشیم انسان میتواند صفات رذیلهی خود را تغییر دهد و صفات طبیعی را به صفات فطری تبدیل كند، علم اخلاق سخن خود را برای این تغییر شروع میكند، و تعلیم و تربیت نیز در همین راستا پایهگذاری میشود كه انسانها میتوانند برای انجام اموری خاص خود را تربیت كنند، یا علم حقوق میگوید كه حقوق هر انسانی نسبت به جامعه و افراد چنین و چنان است و انسان باید در حفظ حریم دیگران تلاش كند، كه شرط چنین حكمی اعتقاد به اختیار انسان است.
البته؛ برخی از منتسبین به اسلام، قائل به جبر یا چیزی شبیه به جبر هستند؛ زیرا اینها دچار شبهههایی شدهاند که امکان عبور از آن را نداشتهاند، آن شبهات در مباحث آینده مورد بررسی قرار میگیرند.