در این برهان از طریق توجه به زمانمندبودن پدیدههای مادی و تجزیه و تحلیل این نكته به صورت زیر متوجه حركت جوهری عالم ماده خواهیم شد.
الف- در یك تأمل بدیهی متوجه میشویم؛ تاریخمند بودن و عمرداشتن پدیدهها امری دروغ و صرفاً ذهنی نیست و واقعاً پدیدههای مادّی زمانمندند و زمانمندی آنها به اراده و اعتبار ما نیست كه بتوان آن را از پدیدههای مادّی جدا كرد، یعنی اینچنین نیست كه مثلاً ما بتوانیم به ارادة خودمان بگوییم عمر این درخت 20 سال یا 30 سال است.
ب- در یك تحلیل نظری و عقلی متوجه میشویم مفهوم زمان چیزی جز معنی تقدّم و تأخّر نیست، یعنی قبلیّت و بعدیّت ممتد را زمان مینامیم. چون وقتی از «قبل» و «بعد» یا « تقدم و تأخر» سخن میگوییم، عملاً از زمان سخن میگوییم و از طرفی اگر تمام كارهای مادّی مانند «رفتن، گفتن و...» را با واحد زمان اندازه میگیریم، برای آن است كه همة آنها، چهرههای گوناگون حركتند. مثلاً میگوییم: «دیروز رفتم» و یا میگوییم: «این سخن را قبلاً در ساعت 12 ظهر گفتم» پس در واقع اعمال و حركاتی از ما سرزده، كه آن حركات را با زمان اندازهگیری میكنیم و حدّ ومرز آن را تعیین مینماییم؛ پس زمان تعیینكنندة مرز حركت است؛ یعنی حركتی واقع میشود و زمان - بدون آنكه چیز مستقلّی باشد- حدّ آن حركت را مشخص میكند.
ج- حال كه روشن شد تمام حركات و اعمال ما با صفت زمان همراه است، عرض میكنیم هیچگاه چیزی نمیتواند صفتی را حقیقتاً پذیرا شود كه ذاتش خلاف آن صفت باشد. مثلاً نمیتوان چیزی را كه از خود وزن ندارد، وزن كرد و یا صفت وزنداربودن به آن داد و یا چیـزی را كه از خـود طـول نـدارد، بـا متر اندازه گرفت- مثلاً نمیتوانیم بگوییم تفكر این آقا 5/3 متر است - پس اگر شئای صفتی داشته باشد كه نتوان آن صفت را از شئ جدا كرد و بود و نبود آن صفت، به اعتبار ما نباشد باید آن صفت، ریشه در ذات همان شئ داشته باشد، یعنی ذات خود پرتغالها سنگین است كه میتوان گفت سنگینی و وزنشان 20 كیلو است.
د- حال چون نمیتوان پدیدههای مادّی را از زمان جدا كرد و زمانمندی جزء ذات آنهاست؛ پس باید پدیدههای مادّی ذاتاً دارای تقّدم و تأخّر باشند. یعنی باید قبلیّت و بعدیّت در ذاتِ خود این پدیدههای مادّی باشد.
ه- چنانچه دقت بفرمایید؛ تقدّم و تأخّر داشتن یك چیز، یعنی حركت داشتن آن چیز؛ یعنی وقتی چیزی در خارج از ذهن ما دارای حركت باشد، میگوییم آن شئ دارای تقدم و تأخر است. پس نتیجه میگیریم ذات عالم مادّه كه دارای تقدّم و تأخّر است، دارای حركت است و چون این تقدم و تأخر در ذات عالم ماده است، پس همواره عالم ماده در ذات خود جدید میشود و همواره پدیدههای مادّی در ذات خود، جدیدند؛ و در نتیجه حوادث عالم وجود، خودشان ذاتاً نسبت به هم تقّدم و تأخّر دارند و در نتیجه حركت، ذاتی پدیدههاست و جوهرشئِ مادّی، عین حركت است.
و- حال چون این تقّدم و تأخّرِ ذاتیِ مادّه را به طور مستقل و منتزَع از حوادث در نظر میگیریم، برآن نام زمان مینهیم؛ ولی در خارج آنچه وجود دارد، حوادث متحرّكند و زمان انتزاع ذهن است و نه چیز مستقل و نه چیز موهوم و دروغی و ساختة ذهن. مثل مفهوم 24 ساعت كه خودش یك چیز مستقل نیست بلكه با حركت زمین به دور خودش، ذهن انسان آن تقدّم و تأخّر موجود در حركت زمین را از حركت زمین انتزاع كرده و بهطور مستقل در نظر میگیرد. یعنی در این حالت آنچه در بیرون و در واقعیت هست حركت زمین است و آنچه ذهن از آن حركت، انتزاع می كند مفهوم 24 ساعت است. نتیجه اینكه چون كلّ مادّه - اعم از خورشید و یا غیر خورشید - ذاتاً دارای زمان است، پس كلّ عالم مادّه ذاتاً و جوهراً دارای حركت است.
البته در آینده بحث مستقلی در مورد شخصیت زمان طرح خواهد شد. ولی در این بحث چنانچه ملاحظه فرمودید از طریق توجه به زمانمندی عالم ماده و اینكه زمانمندی، ذاتی عالم ماده است، متوجه شدیم ذات عالم ماده عین حركت است.