با نگاه به تاریخ تفكر بشر روشن میشود كه همواره یكی از موضوعات تفكر بشر حركت بوده است. قبل از میلاد این اختلاف بین دانشمندان وجود داشت كه آیا جهان سراسر حركت است و یا حركت، عَرَضی است مثل سایر اعراض. یا حركت یك خیال غیرواقعی است ودر واقع حركتی در خارج از ذهن وجود ندارد. مثلاً «هراكلیتوس» معتقد بوده سراسر عالم یك حركت است و در مقابل او «زنون» معتقد بوده است حركت؛ واقعیت خارجی ندارد. این مسئله همواره مدّ نظر متفكران بوده است و پس از اسلام و ظهور فلسفة اسلامی این سؤال در مورد حركت جوهری مطرح بوده است. بعد از كشف حركت الكترونها در اتم، روشن شد كه علاوه بر حركتهای ظاهری در پدیدههای عالم، در عمق اتم هر مادّهای، حركت نهفته است، ولی باز این سؤال هست كه این حركتِ سراسری عالم مادّه، حال چه در اتم و چه در غیر اتم، ریشهاش كجاست؟ حركت جوهری مدعی است كه می تواند این سؤال را جواب داده و به مشاجرة تاریخ تفكر در این مورد خاتمه دهد.
سؤال: آیا قبل از ملاصدرا كسی معتقد به حركت جوهری بوده است؟
جواب: گاهی افرادی مثل «بهمنیار» سخنهایی گفتهاند كه حكایت از آن دارد كه چنین گرایشی داشتهاند - البته؛ بدون اینكه دلیلی بیاورند- ولی مخالفت شخصیّتهای بزرگی مثل «بوعلیسینا» اجازه ظهور چنین اندیشههایی را نداده است.
مشهور است كه یكبار بهمنیار به ابنسینا گفت: «من تصوّر میكنم كه حركت در جوهر شئ باشد!» ولی ابنسینا جواب او را نداد و در جواب او سكوت كرد. بهمنیار باز گفت: «جناب استاد! عرض كردم باید حركت در جوهر شئ باشد.» باز ابنسینا جواب او را نداد. بالأخره با تعجّب پرسید: «چرا جواب مرا نمیدهید؟!» ابنسینا گفت: «چون حركت جوهری است، جواب شما را نمیتوانم بدهم». بهمنیار پرسید: «چرا؟!» ابنسینا گفت: «چون اگر حركت جوهری باشد، پس هر لحظه تمام ذات و جوهر شئ تغییر میكند ودر نتیجه، هر لحظه شما با پدیدة جدیدی روبهرو هستید؛ حال اگر حركت جوهری است، من هر لحظه موجودی جدید هستم و لذا آنكسی كه تو از او سؤال كردی، ذاتاً تغییر كرد و رفت و آنكسی هم كه آمد كه تو هنوز از او سؤال نكردهای و باز وقتی از پدیدة جدیدِ بعدی سؤال كردی، آن پدیده ذاتاً رفت و پدیدة جدید دیگری آمد، پس چه كسی جواب تو را بدهد؟!».
ملاحظه میكنید كه چگونه و با چه فضایی با جوهری بودن حركت، مخالفت میشد و البته ملاصدرا، در برهان خود جواب این مشكل را كه ابنسینا برای نفی حركت جوهری طرح كرده، تحت عنوان «جواب شبهة بقاء موضوع» داده است و بعداً مطرح خواهد شد.
سؤال: قبل از ملاصدرا حركت را چگونه توجیه و تفسیر میكردند؟
جواب: حركت را فقط در مقولات چهارگانه قبول داشتند. یعنی میگفتند: ذات یا جوهر شئ، ثابت است و فقط كمّیّت و یا موقعیّت و یا مكان شئ عوض میشود و به اصطلاح حركت را در مقولات چهارگانهای میدانستند كه در ذیل ملاحظه میكنید.