سؤال: ملاصدرا میگوید:«اَلنَّفْسُ جِسْمانِیَّةُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ الْبَقاء»(54) یعنی نفسِ انسان در بستر جسم حادث میشود ولی بقایش روحانی است و لذا پس از جدایی از بدن، میتواند بدون جسم باقی بماند.(55) حال این سؤال پیش میآید كه آیا این جملة ملاصدرا به این معنی نیست كه علّت نفس انسان جسم و عالم مادّه است؟ و اگر اینطور باشد، آیا میتوان پذیرفت كه علّت پدیدة مجرّدی مثل نفس، عالم مادّه باشد، یعنی آیا می شود معلول درجة وجود بالاتری نسبت به علّت خود داشته باشد؟
جواب: این اشكال از آنجا بهوجود آمده است كه سؤال كننده بدون توجّه به مبانی ملاصدرا، خواسته است جملة ایشان را معنا كند. آری ملاصدرا میگوید: نفس «جِسْمانِیَّةُ الْحُدُوث» است و از طریق جسم حادث شده است. ولی نه بهمعنی اینكه علّت نفس، جسم و مادّه است، بلكه همانطور كه مبحث حركت جوهری روشن میكند، ذات عالم مادّه همواره از عالم ماوراء خود فیض دریافت میكند و از نقصهای مادّی تدریجاً رها میشود، ملاصدرا(ره) براساس همین مبنا میگوید: نفس انسان در بستر عالم مادّه و در بستر ذات متحوّل آن، در شرایط جنینی و براساس فیضی كه از عالم ماوراء، فیضان میشود، به وجود میآید. لذا از نظر ملاصدرا، عالم جسم، علّت معدّه و بستر ایجاد نفس است و نه علّت حقیقی آن.
در همین راستاست كه اگر نباتی در مسیر حركت جوهری در بستر انسان شدن قرار گرفت، و به جهت آن شرایط خاصّش، فیض انسان شدن را از عالم ماوراء دریافت كرد، به حیوانی تبدیل میشودكه بالفعل حیوان است ولی بالقوّه انسان است و لذا این نبات و این حیوان، در زمرة سایر حیوانات و نباتات محسوب نمیشود، بلكه حیوانی است كه به واسطة استكمال تدریجی، انسان میشود؛ انسان در دورة جنینی، و در شرایط جنینی، نبات بالفعل و انسان بالقوّه است و بههمین جهت هم جنین انسان كه بالفعل نبات است، شبیه بقیه گیاهان نیست، هرچند قوای نباتی او فعّال هستند، ولی حسّ و حركت را كه مخصوص حیوان است، بالفعل ندارد، و چون متولّد شد، حیوان بالفعل و انسان بالقوّه است؛ یعنی قوای حیوانیاش بالفعل موجود و فعّال است، ولی كمالات انسانی در او به صورت بالقوّه هست، حال اگر با اراده و اختیار، خود را در صراط انسانیّت قرار داد، به كمك حركت جوهری كه به جهت اتّصال نفس به بدن، در نفس او جریان دارد، میتواند مراتب انسانی را بهدست آورد.