با دقت به این نكته كه هویت معلول نسبت به علت، هویتی است تعلقی و اینكه هستیِ معلول در واقع هستیِ تنزل یافتة علت است. آری با دقت به این نكته میتوان پیبرد كه در بین اشیاء مادی رابطة علت و معلول به معنی حقیقی آن جریان ندارد. یعنی نمیتوان گفت: پشم گوسفند؛ تنزل یافتة گوسفند است، و یا یك ساختمان، وجودِ تنزل یافتة آجر و سیمان است. بلكه باید متوجه بود كلیه روابط موجود بین علل و معلولاتِ مادی، همه از نوع علت اِعدادی یا مُعِدّه است، چرا كه عالم ماده تماماً یك مرتبه از مراتب وجود را تشكیل میدهد و آنهم پایینترین درجه از مراتب وجود، و آنچه در بین پدیدههای مادی حاكم است، حركت و تغییر شكل است و نه ایجاد كردن و ایجادشدن.
پس باید متوجه بود كه ماده نمیتواند جنبة صدوری یا ایجادی داشته باشد، بلكه تنها جنبة قابلی دارد. یعنی میتواند وجود را از مرتبة مافوق خود دریافت كند، ولی نمیتواند منشأ افاضة وجود به مرتبة مادون خود شود. چرا كه عالَم ماده، پایینترین مرتبه از مراتب وجود است و مرتبهای پایینتر از خود ندارد كه بخواهد فیض وجودی خود را به آن مرتبه افاضه كند. به همین جهت نمیشود از یك صندلی، صندلی دیگری با درجة وجودی كمتر، تجلی نماید.