الف- طبق بحث حركت جوهری، مشخص شد كه جهان مادّه یكپارچه حركت است.
ب- و نیز روشن شد، حركت معنی ندارد مگر اینكه جهت و غایت داشته باشد ودر راستای آن حركت، شیء از قوّة خود درآمده و به فعلیّت مخصوص خود برسد.
ج- جهان در اثر حركت جوهری و گرفتن فیض از عالم بالا، از«قوّه» یعنی نداشتنی كه میتوان داشت، به «فعلیّت» یعنی یافتن آنچه میتوان یافت، میرسد و این به معنی خارج شدن از نقص به كمال است. یعنی جهان ماده از طریق حركت جوهری در حال خارج شدن از نقصِ خود است.
د- وقتی نقص یا قوّههای جهان مادّه به فعلیت تبدیل شد و سراسر در كمال و فعلیّت خود قرار گرفت، دیگر حركت ندارد و جوهر مادّه هر چه می توانسته از مبدأ فیض، فیض و كمال قبول كند، قبول كرده. در این حالت دیگر جهان از مادّه بودن خارج شده، چون وقتی حركت در صحنه نیست ، مادّه بودن در صحنه نیست.
ه- وقتی جهان مادی از مادّه بودن خارج شد و به فعلیّت رسید و نورانی گشت، دیگر آن جهان از نظر درجة وجودی، وجودی است برتر كه نقصهای عالم مادّه در آن نیست و این همان قیامتِ عالم مادّه است.
طبق بحث حركت جوهری، هم اكنون جهان دارد قیامت میشود؛ مثل كودكی كه در حال جوان شدن است و یا مثل جوانی كه در حال پیر شدن است، هر چند در ظاهرْ حركت آن، حركتِ محسوسی نیست، چراكه ریشة این تغییر در ذات و جوهر عالم مادّه است و ذات و جوهر، چیز محسوسی نیست، بلكه به كمك عقل میتوان متوجّه وجود و حركت آن شد. و ایناست كه قرآن میفرماید: «یَعلَمونَ ظاهِراً مِنَ الحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْاخِرَةِ هُم غافِلون»؛(43) یعنی اینهایی كه منكر حقایقاند، چون علمشان فقط در حدّ ظاهر زندگی دنیایی است؛ در نتیجه از آخرت و باطن این دنیا غافلند. پس ای انسان! اگر باطن عالم را بیابی، قیامت را یافتهای و تصدیق خواهی كرد. یعنی:
نیك بنگر ما نشسته میرویم
یعنی؛ جهان چون كودكی است كه جوان میشود، بدون آنكه مكانی را طی نماید، بلكه از خودِ اوّلیه به خودِ برتر دست مییابد و در خودْ حركت میكند و به همین شكل در حال تحوّل است.
تو سفر كردی زنطفه تا به عقل
نی به گامی بود و منزل، نی به نَقل
قرآن میفرماید: روزی در پیش است كه زمین غیر این زمین است «یَومَ تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ وَ السَّمواتُ»(44) یعنی؛ روزی كه زمین و آسمان، غیر این زمین و آسمان میشود. از یك جهت همین زمین است و از جهتی این زمین نیست؛ چراكه كامل شده و از نقصهای خود درآمده است. مثل اینكه میتوان گفت: این جوان همان كودك 10 سال پیش است، درحالیكه نقصهای كودكی خود را پشت سر گذارده است. پس زمین قیامت، زمین دنیا است، منتها از نقصهای خود بیرون آمده. لذا قرآن میفرماید: «اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(45) یعنی؛ زمین در قیامت به نور پروردگارش نورانی میشود به طوری كه توان سخن گفتن مییابد: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها»(46) یعنی؛ روزی كه اخبار خود را بازگو میكند. یا میفرماید: «اِنَّ الدّارَ الْاخِرَةِ لَهِیَ الْحَیَوان، لَوْ كانُوا یَعْلَمُون»(47) یعنی؛ هرآینه، دار و نظام آخرت سراسر حیات است، ای كاش مردم این را میدانستند كه نظام آخرت سراسر حیات است و از آن حالت مادی خارج شده است.
به طوری كه ملاحظه میكنید؛ نظام آخرت، صورت كامل شدة همین نظام دنیایی است، منتها دیگر حالت نقص عالم مادّه را ندارد، بلكه سراسر حیات است و در و دیوار آن از جنس حیاتاند.
سؤال: اگر طبق نظریه حركت جوهری، این جهان در اثر حركت ذاتیاش از قوّه به فعلیّت میرسد و نقصهایش برطرف میشود، پس این جهان، جهانی دیگر میگردد، در این صورت معاد جسمانی چه میشود؟
جواب:
اولاً؛ طبق حركت جوهری، جهان، جهان دیگر نمیشود، بلكه همین جهان است كه شدید میشود. مثل كودكی كه جوان شود و نقصهای كودكیاش را پشت سر بگذارد.(48)
ثانیاً؛ معاد جسمانی، بدین معنی است كه در قیامت هیچ روحی بیبدن نیست. و لذا مسلّم ما در قیامت هم، جسم داریم ولی جسمی همجنس همان دنیای نورانی قیامت؛ مثل جسمانیّت دست و پای ما در خواب، كه در عین اینكه در خواب دست و پا داریم ولی جنس آن همجنس آنجا، یعنی همجنس همان دنیای خواب است.(49)
ملاصدرا(ره) در مورد معاد جسمانی در جلد نهم اسفار، بحث مبسوطی مطرح مینماید كه خلاصه آن را میتوان به صورت ذیل از زبان استادسیدجلالالدینآشتیانی چنین نقل نمود.
«مبدأ بهشت جسمانی اعمال صالحه از قبیل نماز، روزه، حج، جهاد و كسب اخلاق فاضله و ملكات كامله است. نفس ناطقه به اعتبار اكتساب اخلاق فاضله در صُقع داخلی خود صُوَری را ایجاد نموده و آن صور منشأ فعلیت نفس و سبب خروج آن از قوه به فعل میباشد. نفس بدون شك متصوَّر به آن صور میشود. بعد از خروج از این نشأه و زوال شواغل مادیه و جسمانیه، جمیع قوای نفس در قوه واحد محشور میشود و به اعتبار استكمال جوهری و رفع ماده، قدرت بر ایجاد هر شیای دارد و در ایجاد مشتهیات خود احتیاج به ماده جسمانی ندارد و هرچه در لوح نفس او خطور نماید در نزد او در بیرون حاضر است».
و در مورد جسمانی بودن دوزخ و آتش میفرماید:
«دوزخ و نار بر دو قسم است؛ نار معنویِ روحانیِ عقلی، و نارِ محسوسِ شبحیِ جسمانیِ مقداری. مبدأ نار عقلی حرمان قوه عقلیه از كمالات نفسانیه و علوم الهیه و معارف ربّانیه و معاندت با معارف حقه و انكار انبیاء و ائمه(ع) و اِعراض از حقایق وارده در كتب آسمانی و شك در مبدأ و معاد و رسوخ عقاید باطله میباشدعلت حصول آتش حسی فرورفتن در شهوات و در دنیا و مادیات میباشد. نفس بعد از استمرار در ایجاد اعمال زشت و پلید، متصوَّر به صُوَر مناسب با اعمال خود شده و به واسطه كثرت اُنس با اعمال حیوانی و شیطانی، مظهر صور مار و عقرب میشود و چه بسا به صورت انسان محشور نشود».(50)