دومین نكتهای كه برای متوجهشدن مقصد برهان صدیقین باید عرض شود، فرق علت حقیقی با علت مُعِدِّه است، چرا كه در تعریف علت حقیقی گفته میشود، وجود معلول توسط علت صادر میشود، ولی در علت مُعِدّه، علت به واقع وجود معلول را سبب نمیشود، بلكه علت؛ عامل حركت و یا شكلدهی معلول است و نه ایجاد كنندة معلول.
علت مُعِدّه مثل بنّا در ایجاد ساختمان است كه در واقع شخص بنّا، وجود ساختمان را به ساختمان نداده، بلكه آجر و گچ و سیمان را تركیب كرده و به حركت در آورده است، یا مثل پدر و مادر در بهوجودآمدن فرزند كه «وجودِ» بدن فرزند را به او ندادهاند، بلكه بدنِ پدر و مادر شرایطی شده تا غذاهایی را كه آندو خوردهاند در مسیر پدیدآمدن بدن فرزند قرار گیرد.
پس نباید علت معدّه را علت حقیقی پنداشت. چون علت حقیقی، علتی است كه وجود معلول را به آن میدهد. در بحثهای آینده ثابت خواهد شد كه علاوه بر «علت معدّه» در عالَم، «علت حقیقی» نیز هست به طوری كه وجود همه پدیدهها از طریق وجوددهیِ علت حقیقی، موجود میشود. در طرح زیر به تفاوت بین آن دو علت توجه فرمایید: