وقتی براساس برهان حركت جوهری مشخص شد كه زمان، بُعدی از عالم مادّه است و خارج از عالم مادّه، زمان معنی ندارد، نتیجه میگیریم كه با خلق عالم مادّه، زمان به وجود میآید، یعنی همین كه جهان مادّه هست، زمان هست؛ نهاینكه اوّل زمان بوده وبعداً جهان مادّه در آن زمان به وجود آمده؛ پس اینطور نیست كه عالم مادّه در یكی از مراحل زمان بهوجود آمده باشد و یا عالم مادّه از اوّل، همین كه زمان بوده، در كنار آن زمان بهوجود آمده و تصور كنیم عالم مادّه یا «حادث زمانی» باشد و در زمان حادث شده باشد و یا «قدیم زمانی» باشد، و از ابتدای زمان بهوجود آمده باشد. زیرا زمان، موجود مستقلّی نیست كه جهان، در آن و یا همراه آن بهوجود آمده باشد، بلكه طبق حركت جوهری«جهان مادّه» هر لحظه بهوجود میآید و «زمان» هم پیرو آن، لحظهبهلحظه موجود میشود. پس میتوان گفت: جهان مادّه هر لحظه حادث است و زمانِ مخصوص به آن نیز هر لحظه حادث است.
پس كلّ عالم مادّه در بیزمان و بیمكان ایجاد شده است، یعنی همانطوریكه عالم مادّه در زمانی ایجاد نشده، بلكه همراهِ بهوجود آمدن خود، زمان خود را هم بهوجود آورده است، همانطور كه در مكانی ایجاد نشده، بلكه خودش همان مكان است، و همین كه بهوجود آمد، مكان و زمان معنی پیدا كرد.