طبق بحث حركت جوهری، جهان مادّه عین حركت است و عین حركت بودنِ جوهر، یعنی عین نیاز بودن آن، - چراكه هرجا پای حركت هست، یعنی شئ در حال به دست آوردن چیزی است كه ندارد، حال اگر موجودِ در صحنه، عین حركت باشد، یعنی سراسرِ وجودش عین نیاز به غیر است- از طرفی كلّ جهان مادّه دارای ذاتی است با جوهر متحوّل؛ پس كلّ جهان مادّه عین نیاز به فیّاضی است غیر مادّی، زیرا بقاء عالم ماده كه عین حركت و عین نیاز است، به افاضة فیضی است كه از نظامی فوق نظام مادّی به آن افاضه شود - چون سراسر نظام مادّه با داشتن حركت ذاتیِ خود، عین نیاز است- و چون جهان مادّه موجود است و بقاء دارد، پس باید آن حقیقت غیبیِ فوق عالم مادّه همواره در حال فیضبخشی باشد. زیرا اگر فیض قطع شود - چون بودِ مادّه عین نیازمندی به غیر است- دیگر جهان مادّه نابود میشود. مثل آتش؛ كه تا هیزم به آن برسد موجود است ولی همین كه هیزم از آن قطع شد، نابود میشود؛ نهاینكه اگر هیزم به آتش نرسد، شعله متوقف شود، بلكه دیگر نیست و نابود میشود. وچون جهان، در عین نیازِ مطلق به غیر خود،در حالحاضرنابود نشده است، پس آن فیضِ مافوقِ كلّ عالم مادّه موجود بوده و فیضدهیاش جریان دارد وبههمین جهت هم طبق بحث حركت جوهری، جهان مادّه دائماً در حال خلق شدن و تحقّق است.
به تعبیر قرآن «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فیِ شَأنٍ»؛(41) یعنی خداوند همواره در حال ایجاد است، پس جهانِ مادی همواره در حال پذیرش فیض از عالم مافوق خود است، تا باقی بماند، و عالم ربوبی هم همواره در حال فیض دادن است وبنا به فرمایش قرآن «این كافرانند كه از خلقت جدید غافلند»؛ «بَلْ هُم فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ»(42) یعنی نمیفهمند كه خداوند دائم در حال فیضدهی به عالم است.
پس طبق حركت جوهری، عالم ماده، دائماً یك عالم جدید است - مثل نور اتاق كه دائماً نور جدید است - و به همین جهت هم عالم در قبضة مطلق ارادة خداوند است و اگر یك لحظه اراده كند كه فیض خود را به عالم نرساند، تمام عالم یكسره نیست و نابود میشود. پس علّت موجود بودن و تحقّق دائمی این عالم، به جهت فیض دائمی از عالم مافوق است. و لذا از طریق برهان حركت جوهری میتوان یك ذات قیّومی را كه دائماً به این عالم، فیض میرساند تا آن را باقی و كامل كند، اثبات كرد.