تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اینهم نشانه های دیگر

از آنجا که بحث در آیات گذشته پیرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرک و بت پرستی بود، همچنین در آخرین آیه اشاره ای به مساله معاد شده بود آیات مورد بحث نشانه هائی از توحید و معاد را تواءما بیان می کند تا وسیله باشد برای بیداری منکران و ایمان به مبدء و معاد.

نخست از احیای زمینهای مرده و برکاتی که از آن عائد انسانها می شود بحث کرده می فرماید: ((زمینهای مرده برای آنها نشانه آشکاری است (از مبداء و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانه هائی از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه می کنند))

((و آیة لهم الارض المیتة احییناها و اخرجنا منه حبا فمنه یاکلون )).**در ترکیب آیه فوق احتمالات فراوانی داده اند اولی آنچه از هم آشکارتر به نظر می رسد این است که (آیة لهم) خبر مقدم و (الارض المیتة) مبتدای ماخر است و (احیینا) جمله مستانفه ای است که توضیح و تفسیری برای جمله قبل می باشد***

مساله حیات و زندگی از مهمترین دلائل توحید است، مساله ای است فوق العاده مرموز و پیچیده و شگفت انگیز که عقل همه دانشمندان را به حیرت افکنده، و با تمام پیشرفتهای عظیمی که در علم و دانش نصیب بشر شده هنوز کسی معمای آن را نگشوده است، هنوز کسی به درستی نمی داند تحت تاثیر چه عواملی در روز نخست موجودات بیجان تبدیل به سلولهای زنده شده است ؟

هنوز کسی نمی داند که بذرهای گیاهان و طبقات مختلف آن دقیقا چگونه ساخته شده ؟ و چه قوانین مرموزی بر آن حاکم است که به هنگام فراهم شدن شرائط مساعد به حرکت در می آید، و رشد و نمو را آغاز می کند، و ذرات زمین مرده را جذب وجود خود می نماید، و از این طریق موجودات مرده را تبدیل

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 373@@@

به بافتهای موجود زنده میکند، تا هر روز جلوه تازه ای از حیات را نشان دهد.

مساله حیات در جهان گیاهان و حیوانات و زنده شدن زمینهای مرده از یکسو دلیل روشنی است بر اینکه علم و دانش عظیمی در آفرینش این جهان به کار رفته، و از سوی دیگر نشانه ای آشکار از رستاخیز است .

روشن است که ضمیر در ((لهم )) به ((عباد)) بر می گردد که در آیات قبل آمده است، و منظور از ((عباد)) در اینجا تمام بندگانی است که در مسائل مربوط به مبداء و معاد گرفتار انحراف یا اشتباهند، و قرآن وضع آنها را مایه حسرت و تاسف می شمرد.

تعبیر به ((آیة )) به صورت ((نکره )) اشاره به عظمت و اهمیت و وضوح این نشانه توحیدی است .

جمله ((فمنه یاکلون )) از یکسو اشاره به این است که انسان از بخشی از دانه های گیاهی تغذیه می کند، و بعضی دیگر قابل تغذیه برای انسان نیست، ولی فوائد دیگری دارد مانند تغذیه حیوانات، ساختن مواد رنگی، داروئی، و امور دیگری که در زندگی انسان کاملا مورد استفاده است .

و از سوی دیگر با مقدم داشتن ((منه )) بر ((یاءکلون )) که معمولا برای حصر می آید این نکته را بیان می کند که بیشترین (و نیز بهترین ) تغذیه انسان از مواد گیاهی است آنچنان که گوئی تمام غذای انسان را تشکیل می دهد!

آیه بعد توضیح و تشریحی بر آیه قبل است و چگونگی حیات زمینهای مرده را بیان می کند، می فرماید: ((ما در زمین باغهائی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه هائی از آن بیرون فرستادیم )) (و جعلنا فیها جنات من نخیل و اعناب و فجرنا فیها من العیون ).

در آیه گذشته سخن از دانه های غذائی در میان بود، اما در اینجا از میوه های

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 374@@@

نیرو بخش و مغذی سخن می گوید که دو نمونه بارز و کامل آنها ((خرما)) و ((انگور)) است که هر یک غذائی کامل محسوب می شود.

چنانکه در گذشته نیز مشروحا گفته ایم مطالعات دانشمندان نشان می دهد که مخصوصا این دو میوه دارای انواع ویتامینهای لازم و مواد مختلف حیاتی برای بدن انسان است، به علاوه این دو میوه در تمام طول سال به صورت تازه یا خشک قابل نگهداری و استفاده برای تغذیه است .

((اعناب )) جمع ((عنب )) و ((نخیل )) نیز - چنانکه راغب در مفردات می گوید - جمع ((نخل )) است، اما با این تفاوت که ((عنب )) معمولا به خود ((انگور)) گفته می شود، و به طور نادر به ((درخت انگور))، ولی ((نخل )) اسم برای درخت است و میوه آن ((رطب )) و ((تمر)) (خرمای تازه و خشک ) نام دارد.

بعضی معتقدند این تفاوت تعبیر که در یک جا سخن از درخت می گوید، و در جای دیگر از میوه، به خاطر آن است که درخت نخل چنانکه معروف است همه چیزش قابل استفاده است، تنه آن، شاخه ها و برگهایش، همه مورد استفاده های مختلف می باشد، و میوه اش سرآمد همه اینها است، در حالی که درخت انگور را معمولا برای میوه اش ‍ می خواهند و ساقه و شاخه و کنده آن مصرف زیادی ندارد.

و اینکه هر دو به صیغه جمع آمده ممکن است اشاره به انواع مختلف این دو میوه بوده باشد چرا که هر یک از آنها دهها نوع دارد، با ویژگیهای مختلف و باب طبع همه و برای همه ذائقه ها!

این نکته نیز قابل توجه است که در آیه قبل تنها تعبیر به احیای زمینهای

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 375@@@

مرده شده بود که در قرآن مجید معمولا با نزول باران همراه است، ولی در این آیه سخن از چشمه های آب جاری به میان آمده، زیرا برای بسیاری از زراعتها آب باران تنها کافی است، در حالی که درختان میوه معمولا نیاز به آب جاری نیز دارند.

((فجرنا)) از ماده ((تفجیر)) به معنی ((ایجاد شکاف وسیع )) است، و از آنجا که چشمه ها با شکافته شدن زمین بیرون می ریزند این تعبیر در مورد بیرون آمدن چشمه از زمین به کار رفته است .**قابل توجه اینکه صیغه ثلاثی مجرد آن نیز به معنی شکافتن است ولی هنگامی که به باب تفعیل برده شود (همانند آیه فوق) معنی تکثیر و تشدید را می رساند***

آیه بعد هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان میکند: ((غرض ‍ این است که از میوه آن بخورند، در حالی که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتی نداشته، آیا شکر خدا را بجا نمی آورند))! (لیاکلوا من ثمره و ما عملته ایدیهم افلا یشکرون ).

آری میوه هائی که به صورت غذای کامل بر شاخسار درختان ظاهر می شود بی آنکه کمترین نیازی به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان می دهد.

حتی این غذای آماده و لذیذ را آنچنان بسته بندی کرده که برای مدت زیادی قابل نگهداری است، بی آنکه ارزش غذائی خود را از دست دهد، بر خلاف غذاهائی که انسان از مواد طبیعی خدا داد با دست خود می سازد که غالبا به سرعت فاسد می شود!

تفسیر دیگری در باره معنی آیه نیز وجود دارد که آنهم قابل ملاحظه است ،

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 376@@@

و آن اینکه : قرآن می خواهد هم اشاره به میوه هائی کند که به دون تغییر مورد استفاده قرار می گیرد، و هم به انواع غذاهای مختلفی که با انجام عملی روی این میوه ها به دست می آید (در تفسیر اول ((ما)) در جمله ما عملته ایدیهم نافیه است و در صورت دوم موصوله ).

در هر صورت، هدف آن است که حس حقشناسی و شکرگزاری انسانها را تحریک کند تا از طریق شکرگزاری قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است .

آخرین آیه مورد بحث سخن از تسبیح و تنزیه پروردگار می گوید، خط بطلان بر شرک مشرکان که در آیات گذشته از آن سخن بود می کشد، و راه توحید و یکتا پرستی را به همگان نشان می دهد، می فرماید: منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند، و از خود آنان، و از آنچه نمی دانند!

(سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون ).**(سبحان) به گفته از مفسران و علماء ادب علم برای تسبیح است زیرا علم اسم خاص گاهی برای اشخاص می باشد و آن را علم شخص می نامند و گاهی برای معنا که علم معنی گفته می شود بنابراین مفهومش تنزیه و پاک شمردن خداوند از هر چیزی است که عیب و نقص باشد و تنزیهی مناسب مقام با عظمت پروردگار و علم در هیچ جا اضافه نمی شود جز در (علم معنی)بعضی نیز گفته اند (سبحان) معنی مصدری دارد و مفعول مطلق برای فعل مقدری است و در هر صورت تنزیه الهی را با موکدترین وجه بیان می دارد***

آری خداوندی که اینهمه ((زوجها)) را در پهنه جهان هستی آفریده علم و قدرتش بی انتهاست، عیب و نقصی در وجودش راه ندارد، لذا شریک و شبیه و نظیر برای او نیست، و اگر گروهی سنگ و چوبهای بیجان و مخلوقات دیگری را

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 377@@@

شبیه او شمرده اند از این نسبتهای ناروا بر دامان کبریائیش گردی نمی نشیند!

بدیهی است خداوند نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این تعلیمی است برای بندگان و دستورالعملی است برای پیمودن خط تکامل .

در اینکه منظور از ((ازواج )) در اینجا چیست مفسران سخن بسیار دارند:

آنچه مسلم است این است که ((ازواج )) جمع ((زوج )) معمولا به دو جنس مذکر و مؤنث گفته می شود، خواه در عالم حیوانات باشد، یا غیر آنها، سپس توسعه داده شده و به هر دو موجودی که قرین یکدیگر و یا حتی ضد یکدیگرند ((زوج )) اطلاق می شود، حتی به دو اطاق مشابه در یک خانه، یا دو لنگه در، و یا دو همکار و قرین، این کلمه گفته می شود، و به این ترتیب برای هر موجودی در جهان زوجی متصور است .

به هر حال بعید نیست که زوجیت در اینجا به همان معنی خاص یعنی جنس مذکر و مونث باشد، و قرآن مجید در این آیه خبر از وجود زوجیت در تمام جهان گیاهان و انسانها و موجودات دیگری که مردم از آن اطلاعی ندارند می دهد.

این موجودات ممکن است گیاهان باشد که وسعت دایره زوجیت در آن روز هنوز در آنها کشف نشده بود.

یا اشاره به حیوانات اعماق دریاها که در آن روز کسی از آن آگاه نبود، و امروز گوشه ای از آن برای انسانها کشف شده است .

یا اشاره به موجودات دیگری که در کرات دیگر آسمانی زندگی می کنند.

و یا موجودات زنده ذره بینی، هر چند امروز دانشمندان، نر و ماده ای در آنها سراغ ندارند، ولی دنیای این موجودات زنده آنقدر مرموز و پوشیده از معماهاست که ممکن است علم و دانش انسانها هنوز به این قسمت از آن راه نیافته باشد، حتی وجود زوجیت در جهان گیاهان نیز چنانکه گفتیم در عصر نزول قرآن جز

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 378@@@

در موارد خاصی مانند درختان نخل و امثال آن ناشناخته بود، و قرآن از آن پرده برداشت، و در قرون اخیر از طرق علمی این معنا به ثبوت رسید که مساله زوجیت در عالم گیاهان یک مساله عمومی و همگانی است .

این احتمال نیز داده شده است که زوجیت در اینجا اشاره به وجود ذرات مثبت و منفی در دل تمام اتمها است، زیرا می دانیم همه اشیاء این جهان از ((اتم )) تشکیل یافته، و اتم در حقیقت همچون آجر برای ساختمان عظیم این کاخ بزرگ عالم ماده است .

تا آن روز که اتم شکافته نشده بود خبری از وجود این زوجیت نبود، ولی بعد از آن وجود زوجهای منفی و مثبت در هسته اتم و الکترونهائی که به دور آن می گردند به ثبوت رسید.

بعضی نیز آن را اشاره به ترکیب اشیاء از ((ماده )) و ((صورت )) یا ((جوهر)) و ((عرض )) دانسته، و بعضی دیگر کنایه از ((اصناف و انواع مختلف )) گیاهان و انسانها و حیوانات و سایر موجودات عالم می دانند.

ولی روشن است وقتی ما بتوانیم این الفاظ را بر معنی حقیقی (جنس ‍ مذکر و مؤنث ) حمل کنیم و قرینه ای بر خلاف آن نباشد دلیلی ندارد که به سراغ معانی کنائی برویم، و چنانکه دیدیم چندین تفسیر جالب برای معنی حقیقی زوجیت در اینجا وجود دارد.

به هر حال این آیه یکی دیگر از آیاتی است که محدود بودن علم انسان را بیان می کند و نشان می دهد که در این جهان حقایق بسیاری است که از علم و دانش ما پوشیده است .**درباره (زوجیت موجودات جهان) و مخصوصا در عالم گیاهان در جلد دهم صفحه 115 و جلد 15 صفحه 190 ذیل آیه 7 سوره شعرا بحث کرده ایم***

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 379@@@