تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

گفتار و کردار پاک و صالح به سوی خدا می رود!

از آنجا که در آیات گذشته مردم به دو گروه تقسیم شدند گروهی مومن و گروهی کافر یا گروهی حزب الله و دشمن شیطان و گروهی پیروان و حزب او نخستین آیه مورد بحث یکی از ویژگیهای مهم این دو گروه را که در واقع سرچشمه سایر برنامه های آنها است بیان کرده، می گوید: آیا کسی که زشتی عملش در نظر او زینت داده شده، و آن را زیبا میبیند، همانند کسی است که واقعیات را آنگونه که هست زشت و زیبا درک میکند؟ (ا فمن زین له سوء عمله فرآه حسنا).

در حقیقت این مساله کلید همه بدبختیهای اقوام گمراه و لجوج است که اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهای سیاهشان در نظرشان زیباست .

بدیهی است چنین کسی نه موعظه ای را پذیرا میشود، نه آمادگی برای شنیدن انتقاد دارد، و نه هرگز حاضر است مسیر خود را تغییر دهد.

نه پیرامون اعمال خویش به تجزیه و تحلیل میپردازد، و نه از عواقب آن بیمناک است .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 188@@@

و از آن بالاتر هنگامی که سخن از زشتی و زیبائی به میان آید، مرجع ضمیر را در زیبائیها خودشان میدانند و در زشتیها مومنان راستین را! وای بسا کفار لجوج هنگامی که آیات گذشته را در باره حزب شیطان و سرنوشت دردناکشان شنیدند آن را بر مومنان راستین تطبیق کردند و خود را مصداق حزب الله شمردند!

و این مصیبت و فاجعه ای است بسیار بزرگ .

اما چه کسی اعمال سوء بدکاران را در نظرشان جلوه میدهد؟ خداوند؟ یا هوای نفس ؟ و یا شیطان ؟

بدون شک عامل اصلی هوای نفس و شیطان است، اما چون خدا این اثر را در اعمال آنها آفریده میتوان آن را به خدا نسبت داد، زیرا انسانها هنگامی که گناهی را مرتکب میشوند در آغاز که فطرتشان پاک و وجدانشان بیدار و عقلشان واقع بین است از عمل خود ناراحت میشوند، اما هر قدر آن را تکرار میکنند از ناراحتی آنها کاسته می شود.

تدریجا به مرحله بی تفاوتی میرسند، و اگر باز هم تکرار کنند زشتیها در نظرشان زیبا میشود، تا آنجا که آن را از افتخارات و فضائل خویش ‍ میپندارند در حالی که در منجلاب بدبختی غوطه ور شده اند.

جالب اینکه قرآن به هنگامی که این سوال را مطرح میکند آیا کسی که زشتی عملش در نظرش تزیین شده و آن را زیبا میبیند ... نقطه مقابل آن را صریحا ذکر نمیکند، گوئی میخواهد به شنونده مجال وسیعی بدهد که امور مختلفی را که میتواند نقطه مقابل باشد در نظر خویش مجسم کند و بیشتر و بیشتر بفهمد گوئی میخواهد بگوید آیا چنین کسی همانند افراد واقع بین است ؟!...

آیا چنین کسی همانند پاکدلانی است که همیشه به محاسبه نفس خویش ‍ مشغولند...

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 189@@@

آیا چنین کسی امید نجات برای او هست .**از اینجا روشن شد که آیه جمله ای در تقدیر دارد که ممکن است چنین باشد کمن لیس کذلک ...کمن یحاسب نفسه و یری القبیح قبیحا...هل یرجی له صلاح و متاب***

سپس قرآن به بیان علت تفاوت این دو گروه پرداخته می افزاید ((خداوند هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد هدایت می نماید)).

(فان الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء).

اگر گروه اول اعمال زشتشان در نظرشان تزیینی شده این نتیجه اضلال الهی است، اوست که این خاصیت را در تکرار اعمال زشت قرار داده که نفس انسان به آن خو میگیرد و عادت میکند و همرنگ و هماهنگ آن می شود.

و اوست که به مومنان پاکدل چشمانی نافذ و بینا، و گوشهائی شنوا برای درک حقایق آنچنانکه هست می بخشد.

روشن است این مشیت الهی توام با حکمت اوست و به هر کس آنچه لایق هست آن میدهد.

لذا در پایان آیه میفرماید مبادا بر اثر شدت تاسف و حسرت بر وضع آنها جان خود را از دست دهی (فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ).

این تعبیر همانند تعبیری است که در آیه 3 سوره شعراء آمده است، لعلک باخع نفسک الا یکونوا مومنین گوئی میخواهی جان خود را از دست دهی که ایمان نمی آورند.**برای آیه فوق تفسیر دیگری نیز ذکر کرده اند و آن اینکه منظور این است که پیامبر از شدت آزارها و مخالفتهای آنان ناراحت نشود و چرا که خداوند اعمال آنها را به خوبی می داند و به موقع از آنها انتقام می گیرد***

تعبیر به ((حسرات )) که به اصطلاح ((مفعول لاجله )) برای جمله قبل

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 190@@@

است، اشاره به این است که نه تنها یک حسرت بر آنها می خوری بلکه حسرتها بر آنها داری .

حسرت از دست دادن نعمت هدایت، حسرت ضایع کردن گوهر انسانیت، حسرت از دست دادن حس تشخیص تا آنجا که زشت را زیبا میبینند، و بالاخره حسرت گرفتار شدن در آتش قهر و غضب پروردگار! اما چرا حسرت نخور برای اینکه خداوند از اعمال آنها آگاه است و آنچه را شایسته آنند به آنها همان میدهد (ان الله علیم بما یصنعون ).

از لحن آیه دلسوزی فوق العاده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) نسبت به گمراهان و منحرفان کاملا هویداست و چنین است حال یک رهبر الهی راستین که از عدم پذیرش مردم نسبت به حق و تسلیم در برابر باطل و پشت پا زدن به تمام وسائل سعادت آنچنان رنج میبرد که گوئی میخواهد قالب تهی کند.

در آیه بعد با توجه به بحثهائی که قبلا پیرامون هدایت و ضلالت و ایمان و کفر گذشت به بیان کوتاه و روشنی پیرامون مبداء و معاد می پردازد و اثبات مبداء را با اثبات معاد در یک دلیل جالب قرین کرده، میفرماید: خداوند همان کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهائی را به حرکت در آورند (و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا).**درباره اینکه چرا فعل اول به صورت ماضی آمده (ارسل) و فعل دوم به صورت مضارع (فتثیر) یکی به صورت غائب است (ارسل) و دیگر به صورت متکلم است (فسقناه) مفسران وجوهی ذکر کرده اند ولی چون دقیق به نظر نرسید از آن صرف نظر شد ممکن است برای تفنن در بیان و تنوع در سخن بوده باشد***

((سپس ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده و خشکی می رانیم )) (فسقناه الی بلد میت ).

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 191@@@

((و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده می کنیم )) (فاحیینا به الارض بعد موتها).

((آری زنده شدن مردگان بعد از مرگ نیز همین گونه است ))! (کذلک النشور).

نظام حساب شده ای که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از آن نزول قطره های حیاتبخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمینهای مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و خود بهترین گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمی در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر میکند.

نخست به بادهای گرم و داغ دستور میدهد از مناطق استوائی به سوی مناطق سرد حرکت کنند و در مسیر خود آب دریاها را بخار کرده به آسمان فرستند، سپس به جریانهای منظم سرد قطبی که دائما در جهت مخالف جریان اول حرکت میکنند دستور میدهد بخارات حاصله را جمع آوری کرده و ابرها را تشکیل دهند.

باز به همان بادها دستور میدهد ابرها را بر دوش خود حمل کنند و به سوی بیابانهای مرده گسیل دارند، تا قطرات زنده کننده باران از آنها سرازیر گردد.

سپس به شرائط خاص زمین و بذرهای گیاهانی که در آن افشانده شده فرمان پذیرش آب و نمو و رویش میدهد، و از موجودی ظاهرا پست و بی ارزش موجوداتی زنده و بسیار متنوع و زیبا، خرم و سرسبز، مفید و پر بار به وجود می آورد که هم دلیلی است بر قدرت او، و هم گواهی است بر حکمت او، و هم نشانه ای است از رستاخیز بزرگ !

در حقیقت آیه فوق از چند جهت دعوت به توحید میکند: از نظر برهان نظم، و از نظر برهان حرکت که هر موجود متحرکی محرکی

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 192@@@

میخواهد، و از نظر بیان نعمتها که از جهت فطری انگیزه ای است برای شکر منعم .

و از جهاتی نیز دلیل بر مساله معاد است : از نظر سیر تکاملی موجودات، و از نظر پدیدار شدن چهره حیات از زمین مرده، یعنی ای انسان صحنه معاد در فصول هر سال در برابر چشم تو و در زیر پای تو است .

توجه به این نکته نیز لازم است که جمله ((فتثیر)) از ماده ((اثاره )) به معنی منتشر ساختن و پراکندن است، و در اینجا اشاره به تولید ابرها بر اثر وزش بادها بر صفحه اوقیانوسها میکند، زیرا مساله حرکت ابرها در جمله بعد (فسقناه الی بلد میت ) آمده است .

جالب اینکه در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) چنین میخوانیم : یکی از اصحاب عرض کرد یا رسول الله کیف یحیی الله الموتی و ما آیة ذلک فی خلقه ؟: ای رسول خدا! چگونه پروردگار مردگان را زنده میکند و نشانه و نمونه آن در جهان خلقت چیست ؟!

پیغمبر فرمود: اما مررت بوادی اهلک ممخلا ثم مررت به یهتز خضرا؟ آیا از سرزمین قبیله ات گذر نکرده ای در حالی که خشک و مرده بوده، و سپس از آنجا عبور کنی در حالی که از خرمی و سرسبزی گوئی به حرکت در آمده ؟

قلت : نعم ! یا رسول الله : گفتم آری ای پیامبر.

قال : فکذلک یحیی الله الموتی و تلک آیته فی خلقه : ((فرمود اینگونه خداوند مردگان را زنده میکند و این نمونه و نشانه او در آفرینش ‍ است )).**تفسیر قرطبی جلد 8 صفحه 5409 (ذیل آیات مورد بحث)***

در جلد 16 تفسیر نمونه ذیل آیه 48 سوره روم بحث دیگری در این زمینه داشته ایم .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 193@@@

به دنبال این بحث توحیدی به اشتباه بزرگ مشترکان که عزت خویش را از بتها میخواستند، و ایمان آوردن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) را مایه پراکندگی مردم از دور خود می دیدند و می گفتند: ((ان نتبع الهدی معک نتخطف من ارضنا)) اگر هدایت را با تو پذیرا شویم دشمنان نیرومند ما را از این سرزمین می ربایند (قصص - 57).

اشاره کرده می فرماید: ((کسانی که عزت میخواهند از خدا بطلبند چرا که تمام عزت از آن خداست )) (من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا).

((عزت )) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) در اصل آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر می سازد، به زمینهای صلب و محکم نیز به همین جهت عزاز (بر وزن اساس ) می گویند.

از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، و گر نه همه مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکستند، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر کس عزتی کسب میکند از برکت دریای بی انتهای اوست .

در حدیثی از انس نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: ان ربکم یقول کل یوم انا العزیز، فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز!: پروردگار شما همه روز می گوید: منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد باید اطاعت عزیز کند!.

در حقیقت انسان آگاه باید آب را از سرچشمه بگیرد، که آب زلال و فراوان آنجاست، نه از ظروف کوچک و مختصری که هم محدود است و هم آلوده، و در دست این و آن می باشد.

در حالات امام حسن بن علی (علیهماالسلام ) میخوانیم که در ساعات آخر عمرش هنگامی که یکی از یاران به نام جنادة بن ابی سفیان از او اندرز خواست نصایح ارزنده و موثری برای او بیان فرمود که از جمله این بود: و اذا اردت عزا بلا عشیرة و هیبة

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 194@@@

بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله : ((هر گاه بخواهی بدون داشتن قبیله ((عزیز)) باشی و بدون قدرت حکومت، هیبت داشته باشی، از سایه ذلت معصیت خدا بدر آی و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر!.**(بحارالانوار) جلد 44 صفحه 139***

و اگر می بینیم در بعضی از آیات قرآن عزت را علاوه بر خداوند، برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) و مومنان قرار میدهد ((و لله العزة و لرسوله و للمومنین )) (منافقون - 8).

به خاطر آنست که آنها نیز از پرتو عزت پروردگار کسب عزت کرده اند، و در مسیر طاعت او گام بر میدارند.

سپس راه وصول به ((عزت )) را چنین تشریح میکند: ((سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند)) (الیه یصعد الکلم الطیب ).

((و عمل صالح را او بالا می برد)) (و العمل الصالح یرفعه ).

((الکلم الطیب )) به معنی سخنان پاکیزه است، و پاکیزگی سخن به پاکیزگی محتوای آن است، و پاکیزگی محتوا به خاطر مفاهیمی است که بر واقعیتهای عینی پاک و درخشان تطبیق میکند، و چه واقعیتی بالاتر از ذات پاک خدا، و آئین حق و عدالت او، و نیکان و پاکانی که در راه نشر آن گام بر میدارند؟

لذا ((الکلم الطیب )) را به اعتقادات صحیح نسبت به مبدء و معاد و آئین خداوند تفسیر کرده اند.

آری یک چنین عقیده پاکی است که به سوی خدا اوج میگیرد، و دارنده اش را نیز پرواز میدهد، تا در جوار قرب حق قرار گیرد، و غرق در عزت خداوند عزیز شود.

مسلما از این ریشه پاک شاخه هائی میروید که میوه آن عمل صالح است، هر کار شایسته و مفید و سازنده، چه دعوت به سوی حق باشد، چه حمایت از مظلوم ،

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 195@@@

چه مبارزه با ظالم و ستمگر، چه خودسازی و عبادت، چه آموزش و پرورش، و خلاصه هر چیز که در این مفهوم وسیع و گسترده داخل است اگر برای خدا و به خاطر رضای او انجام شود آن هم اوج میگیرد و به آسمان لطف پروردگار عروج میکند، و مایه معراج و تکامل صاحب آن، و برخورداری از عزت حق می شود.

این همان چیزی است که در سوره ابراهیم آیه 24 به آن اشاره شده الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها: آیا ندیدی خداوند چگونه برای سخن پاکیزه، مثالی زده است ؟ همانند درختی پاک که ریشه آن ثابت و برقرار، و شاخه

آن در آسمان افراشته، هر زمان میوه های خود را به اذن پروردگارش به مشتاقان می دهد.

از آنچه گفتیم روشن میشود اینکه بعضی از مفسران کلمه طیبه را به لا اله الا الله، و بعضی دیگر به سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، و بعضی بعد از توحید محمد، رسول الله، و علی ولی الله و خلیفة رسوله، تفسیر کرده اند، و یا در بعضی از روایات الکلم الطیب و العمل الصالح به ولایت اهل بیت (علیهمالسلام ) یا مانند آن تفسیر شده است، همه از قبیل بیان مصداقهای روشن برای آن مفهوم وسیع و گسترده است، و محدودیتی در مفهوم آن ایجاد نمی کند، چرا که هر سخنی که محتوای پاک و عالی داشته باشد همه در این عنوان جمع است .

به هر حال همان خداوندی که به مقتضای آیه گذشته زمین مرده را با قطره های حیاتبخش باران زنده میکند، ((کلام طیب )) و ((عمل صالح )) را نیز پرورش میدهد، و به جوار قرب و رحمت خود می رساند.

سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، می گوید: ((کسانی که نقشه سوء میکشند عذاب شدیدی برای آنهاست )) (و الذین یمکرون السیئات لهم عذاب شدید).

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 196@@@

((و تلاش و کوشش آلوده و ناپاک و فاسدشان نابود می گردد و به جائی نمی رسد)) (و مکر اولئک هو یبور).

گرچه این فاسدان مفسد چنین می پندارند که با ظلم و ستم و دروغ و تقلب می توانند عزتی برای خود کسب کنند، و مال و ثروت و قدرتی، اما در پایان کار هم عذاب الهی را برای خود فراهم ساخته اند و هم تلاشهای آنها بر باد می رود.

کسانی بودند که به گفته قرآن ((خدایان ساختگی را مایه عزت خود می پنداشتند)) ((و اتخذوا من دون الله اله لیکونوا لهم عزا)) (مریم - 81).

و منافقانی بودند که خود را عزیز، و مؤمنان را ذلیل فکر می کردند، و ((می گفتند اگر به مدینه باز گردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد))! ((یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل )) (منافقون - 8).

افراد دیگری بودند که قرب فراعنه را مایه عزت خویش تصور می کردند، یا از گناه و ظلم و ستم آبرو می طلبیدند اما همگی سقوط کردند، و تنها ایمان و عمل صالح است که به سوی خداوند عزیز بالا می رود!

((مکر)) گرچه در لغت به معنی هر گونه چاره اندیشی است، اما در مواردی به معنی چاره اندیشهای تواءم با فساد به کار می رود که آیه مورد بحث از آنهاست .

((سیئات )) در آیه فوق همه زشتیها و بدیها را اعم از بدیهای عقیدتی یا عملی شامل می شود و اینکه بعضی آن را تفسیر به توطئه های مشرکان برای کشتن یا تبعید کردن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) از مکه تفسیر کرده اند در واقع یکی از مصادیق آن را بیان کرده اند نه تمام مفهوم آن را.

جمله ((یبور)) از ماده ((بوار)) و ((بوران )) در اصل به معنی کسادی مفرط است، و از آنجا که اینچنین کسادی مایه نابودی است این کلمه به معنی هلاک و نابودی به کار می رود، ضرب المثل معرفی است : ((کسد حتی فسد)): ((آنقدر کساد شد که فاسد گردید))!

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 197@@@

نکته :