تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - ذو القرنین که بود؟

در ایـنـکـه ذو القـرنـیـن که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است، و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است، نظرات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است .

اول : بـعـضـی مـعـتـقدند او کسی جز ((اسکندر مقدونی )) نیست، لذا بعضی او را به نام اسـکـنـدر ذو القـرنـین می خوانند، و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مـغـرب و مصر تسلط یافت، و شهر اسکندریه را بنا نمود، سپس شام و بیت المقدس را در زیـر سـیـطره خود گرفت، و از آنجا به ارمنستان رفت، عراق و ایران را فتح کرد، سپس قـصـد ((هـنـد)) و ((چـین )) نمود و از آنجا به خراسان بازگشت شهرهای فراوانی بنا نهاد، و به عراق آمد و بعد از آن در شهر ((زور)) بیمار شد و از دنیا رفت، و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد، جسد او را به اسکندریه بردند در آنجا دفن نمودند.**تفسیر فخر رازی ذیل آیات مورد بحث و کامل ابن اثیر جلد 1 صفحه 287، بعضی معتقدند نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است.***

دوم : جمعی از مورخین معتقدند ذو القرنین یکی از پادشاهان ((یمن )) بوده (پادشاهان یمن بنام ((تبع )) خوانده می شدند که جمع آن ((تبابعه )) است ).

از جـمـله ((اصـمـعی )) در تاریخ عرب قبل از اسلام، و ((ابن هشام )) در تاریخ معروف خود بنام ((سیره )) و ابوریحان بیرونی در ((الاثار الباقیه )) را می توان نام برد که از این نظریه دفاع کرده اند.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 543 @@@

حتی در اشعار ((حمیری ها)) (که از اقوام یمن بودند) و بعضی از شعرای جاهلیت اشعاری دیده می شود که در آنها افتخار به وجود ((ذو القرنین )) کرده اند.**المیزان جلد 13 صفحه 414.***

طبق این فرضیه، سدی را که ذو القرنین ساخته همان سد معروف ((مارب )) است .

سـومـیـن نـظـریـه کـه ضـمـنـا جـدیدترین آنها محسوب می شود همانست که دانشمند معروف اسلامی ابو الکلام آزاد که روزی وزیر فرهنگ کشور هند بود، در کتاب محققانه ای که در این زمینه نگاشته است آمده .**این کتاب به فارسی ترجمه شده و بنام (ذوالقرنین یا کوروش کبیر) انتشار یافته، و بسیاری از مفسران و مورخان معاصر، این نظریه را با لحن موافق در کتابهای خود مشروحا آورده اند.***

طبق این نظریه ذو القرنین همان ((کورش کبیر)) پادشاه هخامنشی است .

از آنـجـا کـه نـظـریـه اول و دوم تـقـریـبـا هـیـچ مـدرک قـابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته، نه اسکندر مقدونی دارای صفاتی است که قرآن برای ذو القرنین شمرده و نه هیچیک از پادشاهان یمن .

بـه عـلاوه ((اسـکـنـدر مـقدونی )) سد معروفی نساخته، اما ((سد مارب )) در ((یمن )) سـدی اسـت کـه با هیچیک از صفاتی که قرآن برای سد ذو القرنین ذکر کرده است تطبیق نـمـی کـنـد، زیـرا سـد ذو القـرنـیـن طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، و برای جـلوگـیـری از هـجـوم اقوام وحشی بوده، در حالی که سد مارب از مصالح معمولی، و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلابها ساخته شده بود، که شرح آن را قرآن در سوره ((سبا)) بیان کرده است .

به همین دلیل بحث را بیشتر روی نظریه سوم متمرکز می کنیم، و در اینجا
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 544 @@@

لازم می دانیم به چند امر دقیقا توجه شود:

الف : نخستین مطلبی که در اینجا جلب توجه می کند این است که ((ذو القرنین )) (صاحب دو قرن ) چرا به این نام نامیده شده است ؟

بعضی معتقدند این نامگذاری به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قرنی الشمس (دو شاخ آفتاب ) می کند.

بـعـضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگی یا حکومت کرد، و در اینکه مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرات متفاوتی دارند.

بـعـضـی مـی گویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذو القرنین معروف شد.

و بالاخره بعضی بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود.

و عقائد دیگری که نقل همه آنها به طول میانجامد، و چنانکه خواهیم دید مبتکر نظریه سوم یـعنی ((ابو الکلام )) آزاد از این لقب، استفاده فراوانی برای اثبات نظریه خود کرده است .

ب : از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که ذو القرنین دارای صفات ممتازی بود:

- خداوند اسباب پیروزیها را در اختیار او قرار داد.

- او سـه لشگرکشی مهم داشت : نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه ای که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد که شرح صفات آنها در تفسیر آیات گذشت .

- او مـرد مـؤمـن و مـوحـد و مـهـربـانـی بـود، و از طـریـق عدل و داد منحرف نمی شد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود.

او یـار نـیـکـوکـاران و دشـمـن ظـالمـان و سـتـمـگـران بـود، و بـه مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت .

- او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 545 @@@

- او سـازنده یکی از مهمترین و نیرومندترین سدها است، سدی که در آن بجای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحت الشـعـاع ایـن فـلزات بـود) و هـدف او از سـاخـتـن ایـن سـد کـمـک بـه گـروهـی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است .

- او کـسـی بـوده کـه قـبـل از نـزول قـرآن نـامـش در میان جمعی از مردم شهرت داشت، و لذا قـریـش یـا یـهـود از پـیـغـمـبـر (صـلی اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) دربـاره آن سـؤال کردند، چنانکه قرآن میگوید یسئلونک عن ذی القرنین : ((از تو در باره ذو القرنین سؤال می کنند)).

امـا از قـرآن چـیـزی کـه صـریـحـا دلالت کـنـد او پـیـامـبـر بـوده استفاده نمی شود هر چند تعبیراتی در قرآن هست که اشعار به این معنی دارد چنانکه در تفسیر آیات سابق گذشت .

از بـسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) نقل شده نیز می خوانیم : ((او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود)).**به تفسیر نور الثقلین جلد سوم صفحات 294 و 295 مراجعه شود.***

ج : اساس قول سـوم (ذو القـرنـیـن کـورش کـبـیـر بـوده اسـت ) بـه طـور بـسـیـار فـشـرده بـر دو اصل استوار است :

نخست اینکه : سؤال کنندگان در باره این مطلب از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) طبق روایاتی که در شان نزول آیات نازل شده است یهود بوده اند، و یا قریش به تحریک یهود، بنابراین باید ریشه این مطلب را در کتب یهود پیدا کرد.

از مـیـان کـتـب مـعـروف یـهـود بـه کـتـاب دانـیـال فصل هشتم بازمی گردیم، در آنجا چنین می خوانیم :

((در سـال سـلطـنت ((بل شصر)) به من که دانیالم رؤیائی مرئی شد بعد از رؤیائی که اولا به من مرئی شده بود، و در رؤیا دیدم، و هنگام دیدنم چنین
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 546 @@@

شـد کـه من در قصر ((شوشان )) که در کشور ((عیلام )) است بودم و در خواب دیدم که در نـزد نـهـر ((اولای )) هـسـتـم و چـشـمـان خـود را بـرداشـته نگریستم و اینکه قوچی در بـرابـر نـهـر بـایـسـتاد و صاحب دو شاخ بود، و شاخهایش بلند... و آن قوچ را به سمت ((مـغـربی )) و ((شمالی )) و ((جنوبی )) شاخ زنان دیدم، و هیچ حیوانی در مقابلش مـقـاومـت نـتوانست کرد، و از اینکه احدی نبود که از دستش رهائی بدهد لهذا موافق راءی خود عمل مینمود و بزرگ می شد...)).**کتاب دانیال فصل هشتم جمله های 1 _ 4.***

پـس از آن در هـمـیـن کـتـاب از ((دانـیـال )) چـنـیـن نـقـل شـده : ((جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود)):

قوچ صاحب دو شاخ که دیدی ملوک مدائن و فارس است (یا ملوک ماد و فارس است ).

یـهـود از بـشـارت رؤیـای دانـیـال چـنـیـن دریـافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پـادشـاهـان مـاد و فـارس، و پـیـروز شـدنـش بـر شـاهـان بابل، پایان می گیرد، و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد.

چـیـزی نـگـذشـت که ((کورش )) در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یـکـی سـاخـت، و سـلطـنـتـی بـزرگ از آن دو پـدیـد آورد، و هـمـانـگـونـه کـه رؤیـای دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به غرب و شرق و جنوب می زند کورش نیز در هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد.

یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطین به آنها داد.

جالب اینکه در تورات در کتاب ((اشعیا)) فصل 44 شماره 28 چنین می خوانیم : ((آنگاه در خـصـوص کورش می فرماید که شبان من اوست ))، و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده به ((اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد)).

این جمله نیز قابل توجه است که در بعضی از تعبیرات تورات، از کورش
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 547 @@@

تـعـبـیـر بـه عـقـاب مـشرق، و مرد تدبیر که از مکان دور خوانده خواهد شد آمده است (کتاب اشعیا فصل 46 شماره 11).

دوم : ایـنکه در قرن نوزدهم میلادی در نزدیکی استخر در کنار نهر ((مرغاب )) مجسمه ای از کـورش کشف شد که تقریبا به قامت یک انسان است، و کورش را در صورتی نشان می دهد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد، و تاجی به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ ‌های قوچ در آن دیده می شود.

ایـن مـجـسـمـه کـه نـمـونـه بسیار پر ارزشی از فن حجاری قدیم است آنچنان جلب توجه دانشمندان را نمود که گروهی از دانشمندان آلمانی فقط برای تماشای آن به ایران سفر کردند.

از تـطـبـیـق مـنـدرجـات تـورات بـا مـشـخـصـات ایـن مـجـسـمـه ایـن احـتـمـال در نظر این دانشمند کاملا قوت گرفت که نامیدن ((کورش )) به ((ذو القرنین )) (صـاحـب دو شاخ ) از چه ریشه ای مایه می گرفت، و همچنین چرا مجسمه سنگی کورش دارای بـالهـائی هـمـچون بال عقاب است، و به این ترتیب بر گروهی از دانشمندان مسلم شد که شخصیت تاریخی ذو القرنین از این طریق کاملا آشکار شده است .

آنـچـه ایـن نـظـریـه را تـایـیـد مـی کند اوصاف اخلاقی است که در تاریخ برای کورش نوشته اند.

هـردوت مـورخ یـونـانـی مـیـنـویـسـد: ((کـورش )) فـرمـان داد تـا سـپاهیانش جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند، و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند او را نکشند، و لشگر کورش فرمان او را اطاعت کردند بطوری که توده ملت، مصائب جنگ را احساس ‍ نکردند.

و نـیز ((هردوت )) در باره او می نویسد: کورش پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مـهـربـان بـود، مـانـنـد دیـگـر پـادشـاهـان بـه انـدوخـتـن مال حرص نداشت
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 548 @@@

بـلکـه نـسـبـت بـه کـرم و عـطـا حـریـص بـود، سـتـمـزدگـان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتر بود دوست می داشت .

و نـیـز مـورخ دیـگـر ((ذی نـوفـن )) مـی نـویـسـد: کـورش پـادشـاه عـاقـل و مـهـربـان بـود و بـزرگـی مـلوک بـا فضائل حکماء در او جمع بود، همتی فائق، وجـودی غـالب داشـت، شـعـارش خـدمـت انـسـانـیـت و خـوی او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جای کبر و عجب را گرفته بود.

جالب اینکه این مورخان که کورش را این چنین توصیف کرده اند از تاریخنویسان بیگانه بودند نه از قوم یا ابناء وطن او، بلکه اهل یونان بودند و می دانیم مردم یونان به نظر دوسـتـی بـه کـورش نـگـاه نمی کردند، زیرا با فتح ((لیدیا)) به دست کورش شکست بزرگی برای ملت یونان فراهم گشت .

طـرفـداران ایـن عـقـیـده مـی گـویـنـد اوصـاف مذکور در قرآن مجید در باره ذو القرنین با اوصاف کورش تطبیق می کند.

از هـمـه گـذشـتـه کـورش سـفـرهـائی بـه شـرق غـرب و شـمـال انـجـام داد کـه در تـاریخ زندگانیش به طور مشروح آمده است، و با سفرهای سه گانه ای که در قرآن ذکر شده قابل انطباق می باشد:

نـخـسـتـیـن لشـگـر کـشـی کـورش بـه کـشـور لیـدیـا کـه در قـسـمـت شمال آسیای صغیر قرار داشت صورت گرفت، و این کشور نسبت به مرکز حکومت کورش جنبه غربی داشت .

هـر گـاه نـقـشه ساحل غربی آسیای صغیر را جلو روی خود بگذاریم خواهیم دید که قسمت اعـظـم سـاحـل در خـلیـجـک هـای کـوچـک غرق می شود، مخصوصا در نزدیکی ازمیر که خلیج صورت چشمهای به خود می گیرد.

قـرآن مـیـگـویـد ذو القـرنین در سفر غربیش احساس کرد خورشید در چشمه گلالودی فرو میرود.

این صحنه همان صحنه ای بود که کورش به هنگام فرو رفتن قرص ‍ آفتاب
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 549 @@@

(در نظر بیننده ) در خلیجک های ساحلی مشاهده کرد.

لشـگـرکـشـی دوم کورش به جانب شرق بود، چنانکه هردوت می گوید: این هجوم شرقی کـوروشـی بـعـد از فـتـح لیـدیـا صـورت گـرفـت، مـخـصـوصـا طـغـیـان بـعـضـی از قبائل وحشی بیابانی کورش را به این حمله واداشت .

تـعـبـیـر قـرآن حـتـی اذا بـلغ مـطـلع الشـمـس وجـدهـا تـطـلع عـلی قـوم لم نـجـعـل لهـم مـن دونـهـا سـتـرا اشـاره بـه سـفر کورش به منتهای شرق است که مشاهده کرد خـورشـیـد بـر قـومـی طـلوع مـی کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارند اشاره به اینکه آن قوم بیابانگرد و صحرانورد بودند.

کـورش لشـگـر کـشـی سـومـی داشـت کـه بـه سـوی شمال، به طرف کوههای قفقاز بود، تا به تنگه میان دو کوه رسید، و برای جلوگیری از هـجـوم اقـوام وحـشی با درخواست مردمی که در آنجا بودند در برابر تنگه سد محکمی بنا کرد.

ایـن تـنـگه در عصر حاضر تنگه داریال نامیده می شود که در نقشه های موجود میان ولادی کـیـوکـز و تـفـلیـس نـشان داده می شود، در همانجا که تاکنون دیوار آهنی موجود است، این دیـوار هـمـان سـدی اسـت کـه کـورش بـنـا نـموده زیرا اوصافی که قرآن در باره سد ذو القرنین بیان کرده کاملا بر آن تطبیق می کند.

این بود خلاصه آنچه در تقویت نظریه سوم بیان شده است .**برای توضیح بیشتر به کتاب (ذوالقرنین یا کورش کبیر) و همچنین (فرهنگ قصص قرآن) مراجعه شود.***

درسـت اسـت که در این نظریه نیز نقطه های ابهامی وجود دارد، ولی فعلا می توان از آن بـه عـنـوان بـهـتـریـن نـظـریـه در بـاره تـطـبـیـق ذو القـرنـیـن بـر رجال معروف تاریخی نام برد.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 550 @@@