تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1 - غرور ثروت

در این داستان ترسیم زنده ای از آنچه ما غرور ثروتش می نامیم، مشاهده می کنیم، و به سرانجام این غرور که پایانش شرک و کفر است آشنا می شویم .

انسانهای کم ظرفیت هنگامی که بجائی رسیدند و برتری مختصری از نظر مقام و ثروت بـر دیـگران یافتند، غالبا گرفتار بلای غرور می شوند، نخست سعی می کنند امکانات خـود را بـه رخ دیـگـران بـکشند، و آنرا وسیله برتری جوئی قرار دهند، جمع شدن مگس ‍ صـفـتـان را دور ایـن شـیـریـنی دلیل بر نفوذ خویشتن در دلها قرار دهند، این همان است که قرآن با جمله ((انا اکثر منک مالا و اعز نفرا)) در آیات فوق از آن یاد کرده است .

عـشـق و عـلاقـه آنـهـا بـه دنـیا کم کم پندار جاودانگی آنرا در نظرشان مجسم می سازد، و فریاد ((ما اظن ان تبید هذه ابدا)) را سر می دهند!

ایمان به جاودانگی دنیای مادی چون تضاد روشنی با رستاخیز دارد نتیجتا به انکار معاد برمی خیزند ((و ما اظن الساعة قائمة )) می گویند.

خـودبـیـنـی و خـودپـسـنـدیـشـان سـبـب مـی شـود کـه بـرتـری مـادی را دلیـل بـر قرب در درگاه پروردگار بدانند، و برای خویشتن مقام فوق العاده ای نزد او قائل شوند، و بگویند اگر به سوی خدا بازگردیم و معاد و آخرتی در کار باشد جای ما در آنجا
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 440 @@@

از اینجا هم بهتر است ((و لئن رددت الی ربی لاجدن خیرا منها منقلبا)).

این مراحل چهارگانه کم و بیش در زندگی قدرتمندان دنیاپرست با تفاوتهائی دیده می شود در واقع خط سیر انحرافی آنها از دنیاپرستی شروع، و به شرک و بت پرستی و کفر و انکار معاد ختم می گردد، چرا که قدرت مادی را همچون بتی می پرستند و غیر آن را بدست فراموشی می سپرند.


2 - ایـن سـرگـذشـت عـبـرت انگیز در عین فشردگی، علاوه بر این درس بزرگ درسهای دیگری نیز بما می آموزد.

الف - نعمتهای دنیای مادی هر قدر وسیع و گسترده باشد نامطمئن و ناپایدار است، برق صـاعـقـه ای مـی تـوانـد در یـک شـب و یـا حـتـی چـنـد لحظه کوتاه باغها و زراعتهائی که مـحـصـول سـالهای دراز از عمر انسان است به تلی از خاک و خاکستر و زمین خشک و لغزنده تبدیل کند.

زمـیـن لرزه مـخـتصری چشمه های جوشانی را که مبدء اینهمه حیات و برکت بود در کام خود فرو کشد آنگونه که حتی قابل ترمیم نباشد.

ب - دوستانی که به عشق بهره گیری مادی دور انسان حلقه می زنند آنچنان بی اعتبار و بـی وفـا هـستند که در همان لحظاتی که این نعمتها از انسان جدا می شوند با او وداع می گویند، گوئی تصمیم آنرا از قبل گرفته بودند ((و لم تکن له فئة ینصرونه من دون الله )).

ایـن گونه ماجراها که نمونه هایش را بارها شنیده و یا دیده ایم ثابت می کند که جز بر خـدا نـمی توان دل بست، دوستان باوفا و راستین انسان تنها کسانی هستند که پیوندهای مـعـنـوی ارتـبـاط آنـهـا را بـرقـرار مـی سـازد، ایـنـهـا دوسـتـان حـال ثـروت، تـنگدستی، پیری و جوانی، تندرستی و بیماری، و عزت و ذلتند، حتی رابطه های مودتشان بعد از مرگ نیز تداوم دارد.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 441 @@@

ج - بـیـداری بـعـد از بـلا غـالبـا بـیـهـوده است - بارها گفته ایم بیداری اضطراری نه دلیـل بـر انـقـلاب درونـی و تـغـیـیـر خـط و مـسـیـر انـسان است، و نه نشانه پشیمانی از اعـمـال گـذشته، بلکه هر انسانی چشمش ‍ به چوبه دار، و یا امواج بلا و طوفان بیفتد، مـوقـتـا تحت تاءثیر قرار می گیرد، و در لحظاتی کوتاه که عمرش بیش از عمر آن بلا نـیـسـت تـصـمـیـم بـر تغییر مسیر خود می گیرد اما چون ریشه ای در اعماق جانش ندارد با خـامـوش شـدن آن طـوفـان ایـن تـفـکـر نـیـز خـامـوش ‍ مـی شـود، و درسـت بـخـط اول باز می گردد.

اگر در سوره نساء آیه 18 می خوانیم که به هنگام مشاهده نشانه های مرگ درهای توبه بـه روی انـسـان بـسـتـه مـی شـود نـیز دلیلش همین است، و اگر می بینیم قرآن در آیات سـوره یـونس (آیه 90 و 91 ) درباره فرعون می گوید: هنگامی که غرق او نزدیک شد و در مـیـان امـواج مـی غـلطـیـد صـدا زد مـن بـه خـدای یـگـانـه، خـدای بـنـی اسـرائیـل، ایـمـان آوردم، امـا ایـن تـوبـه هـرگـز از او قبول نشد، آن نیز دلیلش همین است .