تربیت
Tarbiat.Org

آذرخش کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

بررسی این نظریه با توجه به آیات قرآن‏

قرآن کریم آن‏گاه که کفار، ملحدان، فاسقان، قاتلان، ظالمان و ستمگران را مخاطب قرار می‏دهد، به هیچ روی، آنان را تبرئه نمی‏کند. قرآن، بد بودن افراد را نتیجه بد بودن پدران و محیط اطراف نمی‏داند و به سختی با چنین کسانی برخورد می‏کند. کتاب وحی، درباره افرادی که به راه خطا می‏روند، از تعبیرات تند و تهدیدهای شدیدی استفاده می‏کند، و در مقابل، درباره خوبان، تشویقها و عبارتهای ستایش‏آمیز به کار می‏برد. به عبارت دیگر، محور همه دعوتهای انبیا انذار و تبشیر است، و مبشر و منذر از القاب عام همه انبیا به شمار می‏آید.(252) پیامبران بشارت داده‏اند که خداوند در حق انسانهای خوب لطف و رحمت بی‏نهایت دارد، برکات خود را بر ایشان فرو می‏فرستد و دنیا و آخرتشان را آباد می‏سازد. معنای بشارت این نیست که افرادی که پدرانشان در دنیا خوب و محیط زندگی‏شان سالم بوده است، در آخرت نیز این گونه خواهند بود.
همچنین در قرآن کریم موارد فراوانی از انذار به چشم می‏خورد: «مبادا ظلم کنید»؛ «مبادا کفر ورزید»؛ «مبادا به خدا شرک ورزید»؛ «کسانی که شرک ورزند، خدا هرگز آنان را نخواهد بخشید»؛(253) «شرک به خدای واحد متعال، ستم بزرگی است».(254) اگر شرک بر اثر عوامل ارثی و محیطی باشد، این همه انذار برای کسانی که شرک می‏ورزند، نمی‏تواند صحیح باشد؛ زیرا شرک آنان به سبب عوامل غیر اختیار است.
قرآن همچنین کافران و پیمان‏شکنان را به شدت تهدید می‏کند: «با پیشوایان کفر بستیزید».(255) «هر جا یافتید، آنان را بکشید»... .(256) این آیات درباره کسانی‏اند که با افرادی پیمانی بسته بوده‏اند و موظف به رعایت این پیمان بودند، اما پیمان شکستند و به حقوق مسلمانان تجاوز کردند.
اگر خوبی یا بدی انسانها بر اثر عوامل ارثی و محیطی باشد و آنان از خود اختیاری نداشته باشند، تشویق صالحان و سرزنش و تهدید کافران، معاندان و ستمگران بی‏معنا خواهد بود؛ اگرچه ممکن است گفته شود در دنیا، مبارزه با کافران برای رعایت مصالح جامعه لازم و ضروری است، باز این اشکال درباره عقاب اخروی باقی می‏ماند که چرا در آخرت باید آنان به عذاب جهنم گرفتار شوند، در حالی که از خود اختیاری نداشته‏اند! چنان که خدای تعالی در قرآن می‏فرماید:
لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم؛(257) برای آنان در دنیا ذلت و در آخرت عذاب بزرگی است؛ و لعذاب الاخرة أشد و أبقی؛(258) عذاب آخرت شدید و پایدار است؛ و لعذاب الاخرة أکبر؛(259) و عذاب آخرت بزرگ است.
بنابراین از نظر قرآن کریم، انسان، تنها و همیشه تحت تأثیر عوامل ارثی و محیطی، و به طور کلی غیرارادی، نیست، بلکه سومی نیز در کار است که تا حدی در اختیار همه انسانها هست. خداوند، قدرتی به انسان داده است که می‏تواند به کمک آن در برابر تمام عوامل ژنتیکی و محیطی مقاومت ورزد و حتی در صورتی که در محیطی فاسد زندگی کند، بتواند در برابر این فساد پایدار بماند و علاوه بر نجات خود، دیگران را نیز از منجلاب خارج سازد. چنان که خدای تعالی می‏فرماید:
و ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأت فرعون؛(260) خدا برای کسانی که ایمان آورده‏اند همسر فرعون را مثال می‏زند.
همسر فرعون در کنار او زندگی می‏کرد؛ فرعونی که می‏گفت: أنا ربکم الأعلی؛(261) «من پروردگار برتر شما هستم»؛ همه چیز متعلق به من و در اختیار من است: ألیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی؛(262) «آیا سرزمین مصر از آن من نیست و این جویبارهایی که از زیر [قصر] من جاری‏اند؟» بنابراین من خدای شما هستم!
فرعون در قصری زندگی می‏کرد که شاید در آن زمان بی‏نظیر بود. با این حال آسیه - همسر فرعون - در کنار وی به مقامی رسید که خدای تعالی در قرآن کریم او را نمونه انسانی برجسته برای همه مردان و زنان مؤمن معرفی می‏کند. بنابراین معلوم می‏شود حتی در محیط کفرآلودی که فرعون بر آن حاکم است، انسان می‏تواند خود را اصلاح کرده، راه خویش را تغییر دهد؛ البته ممکن است گفته شود که شاید عامل ارثی قوی‏ای در ایمان آوردن همسر فرعون مؤثر بوده که به کمک آن بر عامل محیط غالب شده است؛ اما گذشته از شواهد تاریخی که این امر را تأیید نمی‏کنند، تغییر ناگهانی شخصیت را نمی‏توان با این توجیه حل کرد. بنابراین عامل دیگری نیز در شکل‏گیری شخصیت انسان دخالت دارد که باید شناخته شود.
مصلحان و مربیان بزرگ جامعه بشری که قصد دارند به انسانها خدمت کنند، عاملی را که می‏تواند عوامل ارثی و محیطی را خنثا کند، بشناسند و آن را تقویت کنند. بنابراین در شرایطی که عوامل ارثی و محیطی در ساختار شخصیتی افراد تأثیراتی خاص خود می‏گذارند، کسانی که قصد دارند جامعه را تغییر دهند و اصلاح کنند، باید از عامل سوم بهره گیرند؛ زیرا برای ایجاد تغییرات اختیاری نمی‏توان از عوامل جبری استفاده کرد.
گذشته از براهین علمی و فلسفی که درباره ماهیت عوامل اختیاری بحث می‏کنند، تجربه ثابت کرده که افزون بر وراثت و محیط، عامل دیگری نیز در شکل‏گیری شخصیت انسان مؤثر است. آیات قرآن و احادیث نیز این امر را تأیید می‏کنند. حتی کسانی که انسان را مجبور می‏دانند، در عمل جبر را نپذیرفته‏اند و هنگامی که با فرد خطاکاری روبه‏رو شوند، او را نکوهش می‏کنند.