تربیت
Tarbiat.Org

آذرخش کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

رابطه معنای امر به معروف با معنای جهاد

در کتابهای فقهی جهاد بر سه قسم است: جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، و جهاد با اهل بغی. قسم اول، یعنی جهاد ابتدایی، به دستور امام و برای کنار زدن موانع هدایت از سر راه ولی خدا صورت می‏گیرد تا حکومت اسلامی بتواند اسلام را در پهنه جهان گسترش دهد و معارف الاهی را به همگان عرضه کند، و به این ترتیب، راه هدایت بازگردد. از این روی خداوند می‏فرماید:
فقاتلوا أئمة الکفر؛(207) - با پیشوایان کفر پیکار کنید.
اما قسم دوم جهاد هنگامی صورت می‏گیرد که به مسلمانان حمله شود و آنان در مقام دفاع برآیند. نوع سوم جهاد نیز زمانی مصداق می‏یابد که بین دو دسته از مسلمانان جنگ در گیرد و راهی برای اصلاح نباشد، مگر اینکه به کمک دسته‏ای که مظلوم واقع شده، بشتابند، یا حاکم اسلامی دستور دهد با کسانی که بر ضد حکومت اسلامی شوریده‏اند، جهاد کنند، که این مبارزه، در اصطلاح، جهاد با اهل بغی نامیده می‏شود.
اما قیام و جهاد امام حسین علیه السلام در کدام یک از این اقسام سه‏گانه می‏گنجد؟ با اندکی تأمل به این نتیجه می‏رسیم که قیام آن حضرت، در هیچ یک از این سه قسم جهاد که در کتابهای فقهی آمده است، قرار نمی‏گیرد. جهاد آن حضرت جهاد ابتدایی با کفار نبود. جهاد دفاعی نیز به شمار نمی‏آمد؛ چرا که جهاد دفاعی در مقابل کفاری صورت می‏گیرد که به مسلمانان حمله کرده‏اند. همچنین قیام آن حضرت قتال با اهل بغی نبود. بنابراین قیام سیدالشهدا علیه السلام چه نوع جهادی بود که ایشان برای انجام آن با تمام افراد خاندانش به کربلا رفت و حتی طفل شیرخواره‏اش را هم فدا کرد؟
«جهاد» اصطلاحات مختلفی دارد. معنای جهاد، از یک سوی به قدری وسیع است که حتی جهاد با مال، در راه ترویج اسلام و مبارزه با کفار و جلوگیری از هجوم فرهنگی دشمن را در بر می‏گیرد؛ چنان که خدای تعالی در قرآن می‏فرماید:
و جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فی سبیل الله؛(208) با مالها و جانهایتان در راه خدا پیکار کنید.
البته این نوعی توسعه در مفهوم جهاد است؛ اگرچه معنای لغوی جهاد همه این موارد را در بر می‏گیرد. جهاد یعنی تلاش کردن و کوشیدن، و - با توجه به باب «مفاعله» - مجاهدت یعنی تلاش کردن در مقابل یک دشمن یا یک مانع. اما منظور از مانع در معنای لغوی آن، تنها شمشیر نیست، بلکه ممکن است این مانع، دشمنی اقتصادی یا فرهنگی باشد. جهاد در این مورد نیز صدق می‏کند. فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی که متناسب با اقدامات دشمن باشد نیز جهاد به شمار می‏آید؛ چنان که خدای تعالی می‏فرماید:
فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجة؛(209) خدا کسانی را که با مال و جان خود جهاد می‏کنند، به درجه‏ای، بر نشستگان برتری بخشیده است.
نوعی از جهاد، آن است که جان را در معرض کشته شدن قرار دهند. قسم دیگر آن نیز جهادالنفس است؛ یعنی مجاهده با نفس خود، که نام آن جهاد اکبر است.(210)
بنابراین مفهوم جهاد، از یک سوی، به قدری گسترش می‏یابد که جهاد با مال، جهاد با تبلیغ، جهاد با زبان و قلم و حتی جهاد با نفس را شامل می‏شود. این توسعه در مفهوم است. اما جهاد در مفهوم اصطلاحی و فقهی آن، شامل قیام امام حسین علیه السلام نمی‏شود؛ زیرا گاهی مفاهیم دو گونه معنا دارد: معنایی عام و معنایی خاص. «معنای خاص» مفهوم اصطلاحی خاصی است که در فضایی خاص و جامعه‏ای خاص به کار می‏رود؛ اما «معنای عام» ممکن است همان معنای لغوی باشد یا اینکه بر اثر تحولات اجتماعی، مصادیق جدیدی بیابد و گسترش پیدا کند.
بدین ترتیب با توجه به معنای عام جهاد - یعنی تلاش در راه خدا بر ضد دشمن - بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر را می‏توان مصداق جهاد دانست. از طرف دیگر، اگر امر به معروف و نهی از منکر را به معنای امر آن در نظر بگیریم، تقریبا تمام مصادیق جهاد، به جز جهاد با نفس، در دایره آن می‏گنجند؛ زیرا امر کردن دیگران به کارهای خوب و نهی کردن آنان از کارهای بد مصداق تلاش در راه خدا به شمار می‏آید، و بدین ترتیب این دو مفهوم با هم تداخل می‏یابند. نکته قابل توجه آنکه، هرگاه امر به معروف و نهی از منکر در کنار جهاد شامل امر به معروف نمی‏شود، و امر به معروف نیز شامل جهاد نمی‏گردد. اما هر یک از آنها به تنهایی به کار روند شامل معنای دیگری هم می‏شود. با توجه به این مقدمه، می‏توان گفت مراد امام حسین علیه السلام از امر به معروف و نهی از منکر، که آن را هدف خویش معرفی می‏کند، معنای اصطلاحی فقهی نیست، که یکی از شرایط آن، عدم خوف از ضرر است. چنان که امام خمینی رحمه الله در بحث تقیه نوشته‏اند، تقیه در مهام امور لازم نیست. ایشان در این زمینه مثالهایی نیز آورده‏اند؛ از جمله اینکه اگر دشمن قصد داشته باشد که کعبه را ویران کند، در این زمینه نمی‏توان به بهانه امکان خطر، نهی از منکر نکرد، بلکه به هر بهایی باید به این تکلیف عمل کرد و مانع ویرانی خانه خدا شد؛ هر چند بهای آن، جان انسان باشد.
همچنین اگر جان پیامبر یا امامی در خطر باشد، نمی‏توان به دلیل زخم یا سیلی خوردن یا خوف ضرر، کنار ایستاد؛ بلکه باید پیامبر و امام معصوم را نجات داد، اگرچه هزاران تن کشته شوند. امام خمینی رحمه الله مثالهای دیگری نیز می‏آورند و به طور کلی می‏گویند در مواردی که اصل و کیان اسلام در خطر باشد، تقیه جایز نیست.
لازم است امروزه این موارد، با توجه به مسائل اجتماعی روز بررسی شود. امروزه پیامبر و امام معصوم را نمی‏کشند؛ زیرا آنان را نمی‏یابند؛ ولی قصد دارند پیامبری پیامبر و ولایت امام را نابود سازند، و می‏گویند بعد از مرگ پیامبر، ولایتی در کار نیست.(211) درباره وحی نیز می‏گویند، وحی امری شخصی است و واقعا نمی‏توان پیامبری کسی را اثبات کرد. پیامبر نیز همچون دیگران است. او نیز مانند همه انسانها اشتباه می‏کند.(212) این عمل از کشتن پیامبر بدتر است؛ زیرا با شهادت پیامبر هدف او از میان نمی‏رود؛ چنان که خون امام حسین علیه السلام هدف او را حفظ کرد؛ ولی اگر پیامبری و امامت برچیده شد، چیزی از هدف پیامبران و امامان باقی نمی‏ماند. در این سالها، کیان اسلام آماج حمله‏های بسیار قرار گرفته و روزبه‏روز دین در جامعه تضعیف می‏شود؛ به گونه‏ای که مسلمانان خارج از کشور نیز این خطر را دریافته‏اند و از ضعف معنویت در کشور ما بسیار نگران شده‏اند.
درباره این تنزل معنوی و دینی، به دو دسته عامل می‏توان اشاره کرد: دسته اول، مطبوعات و نشریات و کتابهای گم‏راه‏کننده، که وزارت ارشاد در این باره مسئول است؛ و دسته دیگر، اقداماتی که در کشور صورت می‏گیرد تا زشتی گناه از بین برود، و به بهانه ارج نهادن به مقام جوانان، مردم به گناه کردن تشویق شوند. البته در این زمینه نقش تلویزیونهای خارجی در ارائه فیلمهای مبتذل در مناطق مرزی، یا استفاده‏های غیر قانونی از ماهواره انکارناپذیر است. در این زمینه، دیگر وزارتخانه‏ها نیز نقش دارند، ولی سهم وزارت ارشاد بیش از همه آنهاست.(213)