افزون بر اینکه گرایش فردی، زشتیها و کاستیهای فراوانی دارد، اگر فردگرایی نیز اصل و زیربنای نگرش به انسان باشد، در جامعه نمیتوان از مسئولیت اجرایی و نظارت بر کار دیگران به کلی کناره گرفت؛ زیرا مصالح و منافع نیز لذتها و رنجهای انسانها در خارج به یکدیگر بستگی دارد، و هر قدر نیز انسان به فکر منافع شخصی خود باشد، میفهمد که منفعت شخصی او جز با کمک دیگران تأمین نمیشود. اگر انسان بخواهد در زندگی لذتی داشته باشد، به تنهایی نمیتواند به این لذت برسد، بلکه باید فرد دیگری نیز باشد تا بتواند با او لذت ببرد. اگر انسان بخواهد در فعالیت اجتماعی، تجارت یا صنعت پیشرفت کند، به تنهایی نمیتواند موفق شود، بلکه مجبور است با دیگران همکاری کند. اگر انسان بخواهد از بهداشت مناسب برخودار بوده، و محیط سالمی داشته باشد، به تنهایی نمیتواند تصمیم بگیرد، زمانی محیط سالم میماند که دیگران نیز به سلامت محیط کمک کنند. محض نمونه، امروزه در دنیا، ضررهای دخانیات برای همه انسانها روشن شده است. بدین جهت، در بعضی اماکن چون اتاقهای دربسته و سالنهای عمومی، استعمال دخانیات را ممنوع کردهاند. از این روی، اگر فردی بخواهد سیگار بکشد، باید از ساختمان خارج شود و به فضای آزاد برود و بعد به داخل ساختمان برگردد؛ زیرا اگر بنا باشد هر کسی در اتاق یا سالن سیگار بکشد، دیگران نیز به اجبار و بدون اختیار خود، دود آن را تنفس میکنند و این برای آنان زیانبار است. به طور قطع، کسانی که روحیه فردگرایی دارند نیز باید امر را رعایت کنند.
در این زمینه مثال بسیار زبیایی وجود دارد. گروهی از مردم سوار کشتی بودند. یکی از سرنشینان کشتی دست به کار سوراخ کردن محل نشستن خود شد. دیگران به او اعتراض کردند که «چرا کشتی را سوراخ میکنی؟» او گفت: این نقطه کشتی در اختیار من است و اینجا هم خود من نشستهام. من جای خود را سوراخ میکنم و به محل نشستن شما کاری ندارم. سایر سرنشینان دست او را گرفتند و گفتند: «درست است که تو فقط جای خود را سوراخ میکنی، ولی وقتی آب در داخل کشتی افتاد، دیگر من و تو را نمیشناسد؛ کشتی و همه ما باهم غرق میشویم».
در زندگی اجتماعی، انسان نمیتواند فقط منفعت خود را ببیند و فقط به کار خود توجه داشته باشد و در کار دیگران دخالت نکند. هنگامی که انسان دید، فردی به جامعه ضرر میزند، باید دست او را بگیرد و او را از این عمل باز دارد. در اینجا جامعه به این فرد اجازه نمیدهد که بگوید اینجا جای خود من است؛ خانه خود من یا شهر خود من است؛ بلکه وقتی فرد به همه زیان میرساند، هر قدر هم این جامعه فردگرا باشد، دستکم برای محافظت از منافع شخصی افراد، در کار او دخالت میکند و مانع ضرر زدن او به جامعه میشود.
در نتیجه، در جوامعی نیز که فردگرایی به نحو کامل بر آنها حاکم است، نظارت عمومی مردم تا حدی وجود دارد.