امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمترین واجبات و تکالیف شرعی است که روایات درباره اهمیت آن چنین میفرمایند:
فریضة عظیمة بها تقام الفرائض؛(198) تکلیفی بزرگ که همه فرایض و واجبات به واسطه آن برپا داشته میشوند.
یا
اتم الفرائض و أشرفها و أفضلها؛(199) [امر به معروف و نهی از منکر] کاملترین و والاترین واجبات و تکالیف است.
اما برای شناخت جایگاه این دو فریضه، لازم است گستره آنها را بشناسیم.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر از تعلیم جاهل آغاز میشود و تا جهاد ادامه مییابد. بنابراین نخستین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر، آموزش واجبات شرعی به کسانی است که از آنها ناآگاهاند. این مطلب که در زبان روایات، از آن به تعلیم جاهل تعبیر شده است، بیشتر به آموزش احکام و تکالیف شرعی برای نوجوانان باز میگردد. البته همان طور که تعلیم واجبات و وادار کردن مردم به انجام آنها واجب است، تکالیف مستحبی نیز وجود دارند که امر به آنها، مستحب است.
پس از تعلیم جاهل، باید کسانی را به معروف امر کرد که از حکم و تکلیف شرعی ناآگاه نیستند، ولی تکلیف خود را انجام نداده یا مرتکب عمل منکری شدهاند. در این باره لازم است آنان را از وظیفهشان آگاه ساخت:
انما یؤمر بالمعروف و ینهی عن المنکر مؤمن فیتعظ أو جاهل فیتعلم؛(200)
گاهی مؤمنی امر به معروف و نهی از منکر میشود و بدین ترتیب موعظه شده، آن را میپذیرد؛ گاهی نیز جاهل است و نمیداند، و به این شیوه میآموزد.
در این مرحله، شرط تأثیر امر به معروف مطرح میشود. البته گاه در جامعه فضایی حاکم است که احکام شرعی ارزش اجتماعی بالایی دارند و ترک آنها گناهی بزرگ محسوب شده و ضد ارزش به شمار میآید. در این شرایط، تارکالصلاة نامیدن یک فرد برای او از هر ناسزایی بدتر است. در چنین وضعیتی، نهی از منکر تأثیر خوبی بر جا میگذارد. احکامی که در رسالههای عملیه برای امر به معروف ذکر شده، بیشتر ناظر به این مرحله است. اما گاه فضای فرهنگی حاکم بر جامعه این گونه نیست و انجام تکلیف واجب، ارزش، و ترک آن، ضد ارزش تلقی نمیشود و گناهکاران هیچ شرم و حیایی از ارتکاب گناه و معصیت به خود راه نمیدهند. تا آنجا که با جسارت به گناه اقرار میکنند و اگر به آنها گفته شود که برای اجرای احکام، زحتمهای زیادی کشیده شده، آشکارا خواهند گفت که ما اسلام را نمیخواهیم. در چنین فضای فرهنگیای تظاهر به مخالفت با اسلام، زشتی خود را از دست داده است.
شرایط حاکم بر جامعه عصر امام حسین علیه السلام نیز اینگونه بود: احکام قطعی اسلام ترک شود؛ حدود الاهی تعطیل شده بود و کسی که از سوی معاویه کاندیدای خلافت بر مسلمانان شده بود، همواره شراب میخورد و به این کار تظاهر میکرد. او سگباز و میمونباز بود، و همه مردم از این ویژگی او آگاه بودند.(201) در چنین اوضاعی احکام اسلامی، یکی پس از دیگری انکار میشد و برای اندک مخالفتی با حکومت، به آسانی خون مسلمانان بر زمین میریخت. نهی از منکر و موعظه نیز سودی نداشت؛ از همین روی بود که امام حسین علیه السلام فرمود:
فعلی الإسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛(202) وقتی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند، باید فاتحه اسلام را خواند.
البته در اواخر دوران حکومت معاویه نیز جز ظواهر محدودی، از اسلام چیزی باقی نمانده بود، ولی وضع به گونهای نبود که حاکمان بتوانند به راحتی به گناه تظاهر کنند و مردم نیز خاموش بمانند.
در چنین اوضاعی که امر به معروف و نهی از منکر بیتأثیر است و مردم با کسی که به این فریضه عمل میکند، دشمنی میورزند یا حتی او را میکشند(203) چه باید کرد؟ به روایت جابر، امام باقر علیه السلام فرموده است: «در این هنگام با آنان جهاد کنید تا به امر خدا گردن نهند».(204) بنابراین گستره امر به معروف، از تعلیم جاهل آغاز شده، تا جهاد پیش رود.
در گذشته، کتابی جداگانه به نام امر به معروف در میان کتابهای روایی شیعه نبود، بلکه در پایان کتاب «جهاد» بابی را به امر به معروف اختصاص میدادند. کتاب تهذیب الاحکام طوسی چنین است: از این روی، میتوان گفت، مفهوم امر به معروف و نهی از منکر، دو نوع کاربرد دارد: نخست کاربردی که در رسالههای عملیه مطرح است. این نوع کاربرد هیچگاه جهاد را در بر نمیگیرد؛ زیرا در این نوع امر به معروف و نهی از منکر، بیم نداشتن از ضرر شرطی ضروری است، در حالی که در جهاد، این شرط معنا ندارد و احتمال ضرر و گاهی یقین به آن وجود دارد. نوع دیگر امر به معروف، مصداق جهاد است که در آن، احتمال، بلکه اطمینان به ضرر وجود دارد و گاهی انسان اطمینان دارد که کشته میشود.
نوع سوم مصداق امر به معروف، تعلیم جاهل است. برخی فقها معتقدند که بخش اول آیه یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف،(205) که دعوت به خیر است و به تعلیم جاهل باز میگردد امر به معروف نیست. آنان بر این باورند که اگر کسی از تکلیفی بیخبر باشد و بدین دلیل آن را انجام ندهد، آموزش این تکلیف به او امر به معروف نیست، بلکه امر به معروف یادآوری تکلیفی است که کسی آن را میداند، ولی انجام نمیدهد.
بنابراین مفهوم متعارف امر به معروف هنگامی مصداق پیدا میکند که حکومت اسلامی مقتدر بوده، ارزشهای اسلامی در جامعه حاکم است. در این زمان، مردم از انجام کار زشت و گناه خجالت میکشند و نهی از منکر بر آنها تأثیر میگذارد. این نوع امر به معروف همان شرایطی را دارد که در منابع فقهی و رسالههای عملیه آمده است. البته این شرایط، شامل امر به معروفی نمیشود که به معنای جهاد است. امام خمینی قدس سره در این باره میفرماید: «تقیه جایز نیست، ولو بلغ ما بلغ». در چنین مواردی باید امر به معروف و نهی از منکر در معنای عام خود، از یک سوی، تعلیم جاهل را در برمیگیرد و از سوی دیگر، تا مرحله جهاد میرسد؛ زیرا هدف جهاد، برتری سخن خداست: لتکون کلمة الله هی العلیا. منظور امام حسین علیه السلام از امر به معروف و نهی از منکر، مفهوم عام آن است، نه معنای متعارف محدود آن. عدم احتمال ضرر یکی از شرایط این معنای امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا امام به یقین میدانست که کشته خواهد شد. ایشان افزون بر علم امامت و اخباری که از جد و پدرش درباره شهادت خود شنیده بود، از طریق علم عادی نیز میتوانست از شهادت خود آگاه شود؛ زیرا افراد پرشماری ایشان را از رفتن به عراق برحذر میداشتند و به او میگفتند که اگر به عراق رود، کشته خواهد شد و رفتار کوفیان را با پدر و برادرش به او متذکر میشدند. آن حضرت در جواب میفرمود: خدا خیرتان بدهد که مرا نصیحت میکنید؛ ولی من تکلیفی دارم که باید بدان عمل کنم.(206)