تربیت
Tarbiat.Org

آذرخش کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

گستره معنای امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهم‏ترین واجبات و تکالیف شرعی است که روایات درباره اهمیت آن چنین می‏فرمایند:
فریضة عظیمة بها تقام الفرائض؛(198) تکلیفی بزرگ که همه فرایض و واجبات به واسطه آن برپا داشته می‏شوند.
یا
اتم الفرائض و أشرفها و أفضلها؛(199) [امر به معروف و نهی از منکر] کامل‏ترین و والاترین واجبات و تکالیف است.
اما برای شناخت جایگاه این دو فریضه، لازم است گستره آنها را بشناسیم.
مراتب امر به معروف و نهی از منکر از تعلیم جاهل آغاز می‏شود و تا جهاد ادامه می‏یابد. بنابراین نخستین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر، آموزش واجبات شرعی به کسانی است که از آنها ناآگاه‏اند. این مطلب که در زبان روایات، از آن به تعلیم جاهل تعبیر شده است، بیش‏تر به آموزش احکام و تکالیف شرعی برای نوجوانان باز می‏گردد. البته همان طور که تعلیم واجبات و وادار کردن مردم به انجام آنها واجب است، تکالیف مستحبی نیز وجود دارند که امر به آنها، مستحب است.
پس از تعلیم جاهل، باید کسانی را به معروف امر کرد که از حکم و تکلیف شرعی ناآگاه نیستند، ولی تکلیف خود را انجام نداده یا مرتکب عمل منکری شده‏اند. در این باره لازم است آنان را از وظیفه‏شان آگاه ساخت:
انما یؤمر بالمعروف و ینهی عن المنکر مؤمن فیتعظ أو جاهل فیتعلم؛(200)
گاهی مؤمنی امر به معروف و نهی از منکر می‏شود و بدین ترتیب موعظه شده، آن را می‏پذیرد؛ گاهی نیز جاهل است و نمی‏داند، و به این شیوه می‏آموزد.
در این مرحله، شرط تأثیر امر به معروف مطرح می‏شود. البته گاه در جامعه فضایی حاکم است که احکام شرعی ارزش اجتماعی بالایی دارند و ترک آنها گناهی بزرگ محسوب شده و ضد ارزش به شمار می‏آید. در این شرایط، تارک‏الصلاة نامیدن یک فرد برای او از هر ناسزایی بدتر است. در چنین وضعیتی، نهی از منکر تأثیر خوبی بر جا می‏گذارد. احکامی که در رساله‏های عملیه برای امر به معروف ذکر شده، بیشتر ناظر به این مرحله است. اما گاه فضای فرهنگی حاکم بر جامعه این گونه نیست و انجام تکلیف واجب، ارزش، و ترک آن، ضد ارزش تلقی نمی‏شود و گناهکاران هیچ شرم و حیایی از ارتکاب گناه و معصیت به خود راه نمی‏دهند. تا آنجا که با جسارت به گناه اقرار می‏کنند و اگر به آنها گفته شود که برای اجرای احکام، زحتمهای زیادی کشیده شده، آشکارا خواهند گفت که ما اسلام را نمی‏خواهیم. در چنین فضای فرهنگی‏ای تظاهر به مخالفت با اسلام، زشتی خود را از دست داده است.
شرایط حاکم بر جامعه عصر امام حسین علیه السلام نیز این‏گونه بود: احکام قطعی اسلام ترک شود؛ حدود الاهی تعطیل شده بود و کسی که از سوی معاویه کاندیدای خلافت بر مسلمانان شده بود، همواره شراب می‏خورد و به این کار تظاهر می‏کرد. او سگ‏باز و میمون‏باز بود، و همه مردم از این ویژگی او آگاه بودند.(201) در چنین اوضاعی احکام اسلامی، یکی پس از دیگری انکار می‏شد و برای اندک مخالفتی با حکومت، به آسانی خون مسلمانان بر زمین می‏ریخت. نهی از منکر و موعظه نیز سودی نداشت؛ از همین روی بود که امام حسین علیه السلام فرمود:
فعلی الإسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛(202) وقتی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند، باید فاتحه اسلام را خواند.
البته در اواخر دوران حکومت معاویه نیز جز ظواهر محدودی، از اسلام چیزی باقی نمانده بود، ولی وضع به گونه‏ای نبود که حاکمان بتوانند به راحتی به گناه تظاهر کنند و مردم نیز خاموش بمانند.
در چنین اوضاعی که امر به معروف و نهی از منکر بی‏تأثیر است و مردم با کسی که به این فریضه عمل می‏کند، دشمنی می‏ورزند یا حتی او را می‏کشند(203) چه باید کرد؟ به روایت جابر، امام باقر علیه السلام فرموده است: «در این هنگام با آنان جهاد کنید تا به امر خدا گردن نهند».(204) بنابراین گستره امر به معروف، از تعلیم جاهل آغاز شده، تا جهاد پیش رود.
در گذشته، کتابی جداگانه به نام امر به معروف در میان کتابهای روایی شیعه نبود، بلکه در پایان کتاب «جهاد» بابی را به امر به معروف اختصاص می‏دادند. کتاب تهذیب الاحکام طوسی چنین است: از این روی، می‏توان گفت، مفهوم امر به معروف و نهی از منکر، دو نوع کاربرد دارد: نخست کاربردی که در رساله‏های عملیه مطرح است. این نوع کاربرد هیچ‏گاه جهاد را در بر نمی‏گیرد؛ زیرا در این نوع امر به معروف و نهی از منکر، بیم نداشتن از ضرر شرطی ضروری است، در حالی که در جهاد، این شرط معنا ندارد و احتمال ضرر و گاهی یقین به آن وجود دارد. نوع دیگر امر به معروف، مصداق جهاد است که در آن، احتمال، بلکه اطمینان به ضرر وجود دارد و گاهی انسان اطمینان دارد که کشته می‏شود.
نوع سوم مصداق امر به معروف، تعلیم جاهل است. برخی فقها معتقدند که بخش اول آیه یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف،(205) که دعوت به خیر است و به تعلیم جاهل باز می‏گردد امر به معروف نیست. آنان بر این باورند که اگر کسی از تکلیفی بی‏خبر باشد و بدین دلیل آن را انجام ندهد، آموزش این تکلیف به او امر به معروف نیست، بلکه امر به معروف یادآوری تکلیفی است که کسی آن را می‏داند، ولی انجام نمی‏دهد.
بنابراین مفهوم متعارف امر به معروف هنگامی مصداق پیدا می‏کند که حکومت اسلامی مقتدر بوده، ارزشهای اسلامی در جامعه حاکم است. در این زمان، مردم از انجام کار زشت و گناه خجالت می‏کشند و نهی از منکر بر آنها تأثیر می‏گذارد. این نوع امر به معروف همان شرایطی را دارد که در منابع فقهی و رساله‏های عملیه آمده است. البته این شرایط، شامل امر به معروفی نمی‏شود که به معنای جهاد است. امام خمینی قدس سره در این باره می‏فرماید: «تقیه جایز نیست، ولو بلغ ما بلغ». در چنین مواردی باید امر به معروف و نهی از منکر در معنای عام خود، از یک سوی، تعلیم جاهل را در برمی‏گیرد و از سوی دیگر، تا مرحله جهاد می‏رسد؛ زیرا هدف جهاد، برتری سخن خداست: لتکون کلمة الله هی العلیا. منظور امام حسین علیه السلام از امر به معروف و نهی از منکر، مفهوم عام آن است، نه معنای متعارف محدود آن. عدم احتمال ضرر یکی از شرایط این معنای امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا امام به یقین می‏دانست که کشته خواهد شد. ایشان افزون بر علم امامت و اخباری که از جد و پدرش درباره شهادت خود شنیده بود، از طریق علم عادی نیز می‏توانست از شهادت خود آگاه شود؛ زیرا افراد پرشماری ایشان را از رفتن به عراق برحذر می‏داشتند و به او می‏گفتند که اگر به عراق رود، کشته خواهد شد و رفتار کوفیان را با پدر و برادرش به او متذکر می‏شدند. آن حضرت در جواب می‏فرمود: خدا خیرتان بدهد که مرا نصیحت می‏کنید؛ ولی من تکلیفی دارم که باید بدان عمل کنم.(206)