پیش از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت برسد، خلیفه دوم، معاویه را در مقام عامل و والی - یا به اصطلاح امروز استاندار - منصوب کرده بود. خلافت معاویه در عهد عثمان کاملا تأیید و تثبیت شد و چون خویشاوند خلیفه سوم بود، اختیارات بیشتری به دست آورد، و در شام دستگاهی برای خود فراهم کرده بود. شام از مدینه دور بود و جزو قلمرو دولت روم شرقی به شمار میرفت. از این روی، آنان بیشتر با رومیانی در تماس بودند که به تازگی پذیرای دین اسلام شده بودند.(75) نوع حاکمیت و موقعیت جغرافیایی شام به گونهای نبود که اهل آن به صورت صحیح و کامل به معارف اسلامی دسترسی پیدا کنند. معاویه نیز نمیخواست آنان اسلام را به خوبی بشناسند. او در فکر ریاست و سلطنت خود بود و کاری به دین و ایمان مردم نداشت؛ چنان که بعد از عقد پیمان صلح با امام حسن علیه السلام، در مسجد کوفه به صورت علنی و با صراحت به این امر اذعان کرد.(76) بالاخره بعد از اینکه مردم با علی علیه السلام بیعت کردند، معاویه به این بهانه که علی علیه السلام قاتل عثمان است، شورش کرد و ابتدا افرادی چون طلحه و زبیر - که خود در قتل عثمان شرکت داشتند - و عایشه را - که مردم را به قتل او تحریک میکرد -(77) تحریک کرد تا به بهانه قتل عثمان با آن حضرت به جنگ برخیزند. سپس خود او نیز، به همین بهانه، علم جنگ برداشت. این همه در حالی بود علی علیه السلام هیچ نقشی در قتل عثمان نداشت، و حتی هنگام محاصره عثمان، امام حسن علیه السلام به دستور ایشان برای او آب میبرد. در مقابل، معاویه با آنکه میتوانست مانع قتل عثمان شود، اقدامی نکرد؛ زیرا میدانست با بودن عثمان نوبت به خلافت او نمیرسد. معاویه مدتی را در جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام گذراند و با توطئهها و نقشههای عمرو عاص و بعضی دیگر از خویشاوندان، دوستان، بستگان و بزرگان قریش قبل از اسلام، توانست به همراهی خوارج، جنگ صفین را به ضرر امیرالمؤمنین علیه السلام خاتمه دهد. در آن جنگ، مسئله حکمیت را مطرح کردند و این امر موجب شد که معاویه بتواند خود را در مقام خلیفه مطرح کند، و سرانجام نیز امیرالمؤمنین علیه السلام به دست خوارج به شهادت رسید.
پس از شهادت امام علیه السلام، امام حسن علیه السلام اندک زمانی مبارزه با معاویه را ادامه داد. اما دسیسهها و نیرنگهای معاویه و نیز ضعف ایمان و سستیای که در نیروهای امام حسن علیه السلام پدید آمده بود، آن حضرت را مجبور ساخت که صلح را بپذیرد؛ چرا که جنگهای طولانی عصر امیرالمؤمنین علیه السلام آنان را خسته کرده، و امید به پیروزی را از ایشان ستانده بود. بسیاری از فرماندهان سپاه نیز که تحت تأثیر این وضع به معاویه متمایل شده بودند، با وعده و عیدهای او و دریافت پولهای گزاف به سپاه او پیوستند. بدین ترتیب، امام حسن علیه السلام با مردمی مواجه بود که به هیچ روی حاضر به حمایت از ایشان نبودند. از این زمان به بعد، معاویه نقشههای بسیار ماهرانهای برای تثبیت حکومت در خاندان خود کشید.
معاویه در نهایت، به این نتیجه رسید که باید از زمینههای موجود، به نفع حکومت و توسعه قلمرو سلطنت خویش بهره گیرد. اگرچه نام این حکومت «خلافت» بود، در واقع، مانند حکومت روم و ایران آن روز، حکومت سلطنتی بود، و آنان آرزو داشتند مانند کسرا و قیصر سلطنت کنند. برای این منظور از زمینههای موجود در جامعه آن روز، بسیار استفاده کردند.