تربیت
Tarbiat.Org

آذرخش کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

فعالیت مخفیانه امام حسین علیه السلام در زمان معاویه‏

امام حسین علیه السلام از زمان شهادت امام حسن علیه السلام تا مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، کوشید افرادی را تربیت کند به کمک آنان در جامعه موج بیافریند. آن حضرت ده سال مخفیانه فعالیت کرد. او در گوشه و کنار و به صورت محرمانه، افراد معدودی را می‏یافت و آنان را راهنمایی می‏کرد؛ به خصوص در ایام حج که بسیاری از مردم کشورهای مختلف جمع می‏شدند، آن حضرت می‏کوشید تا در مسجدالحرام، منی یا عرفات با آنان به گفت‏وگو بنشیند و ایشان را راهنمایی کند. امام حسین علیه السلام در منی و در میان جمعی که احتمال می‏داد سخنش در دل آنان مؤثر افتد، به دور از چشم معاویه و مأمورانش فرمود:
اسمعوا مقالتی و اکتموا قولی؛(131) حرف مرا بشنوید، اما رازدار باشید (سخن مرا پنهان دارید و افشا نکنید).
در این دوره، امام حسین علیه السلام نمی‏توانست به طور علنی مبارزه کند؛ چرا که در این صورت او را ترور می‏کردند و نتیجه‏ای نیز از این کار به دست نمی‏آمد. بر این اساس، حضرت سعی داشت تا ابتدا شرایط فرهنگی مناسبی را در جامعه پدید آورد. از این روی، ایشان با افراد مورد اعتماد به صورت انفرادی، یا گاه جمعی به گفت‏وگو می‏نشست و آنان را به حق سفارش می‏کرد و می‏فرمود: ترس من از این است که حق در روی زمین، به کلی کهنه و فراموش شود و کسی نداند که حق چیست.
اگر مردم حق را بشناسند، ولی هوا و هوس و دنیاپرستی و مقام پرستی مانع شود که بدان عمل کنند، کار بر علما آسان می‏شود؛ چون حجت بر مردم تمام شده است، و عالمان دین حجت دارند که مردم حق را می‏شناسند، و با این حال بدان عمل نمی‏کنند. اما جایی که حق در حال فراموش شدن است، وظیفه عالم سنگین‏تر می‏شود. در چنین وضعیتی اگر بتواند علنا فعالیت کند، رسالتش را به انجام رسانده است، و در نهایت اینکه، همچون شیخ فضل‏الله نوری، در راه ادای تکلیف خود، بر دار می‏رود و به شهادت می‏رسد. اما زمانی که گوینده حق، آماج تهمتها و افتراها قرار گیرد، دیگر سخن گفتن، اثری نخواهد داشت. در این صورت، گفتن و نگفتن مساوی است و این امر باعث رنج و عذاب روحی بسیار است. امام حسین علیه السلام نیز در چنین موقعیتی بود. او در مدینه، زادگاه خود، و جایی که مردم او را بارها بر دوش پیامبر صلی الله علیه و اله دیده بودند، نمی‏توانست سخن بگوید، و باید در ایام حج در منی، گروهی را جمع می‏کرد و با آنان به طور خصوصی سخن می‏گفت.
اقدام دیگر امام، سخنان ایشان با جمعی از نخبگان در سفر حج است. حضرت در این سفر فرصتی به دست آورد و از دوستان و یارانش، افرادی را شناسایی کرد. آن گاه اجتماع محرمانه‏ای تشکیل داد و برای ایشان سخن گفت. حضرت ابتدا آنان را سرزنش کرد که چرا به وظیفه خود عمل نمی‏کنند، امر به معروف و نهی از منکر نمی‏کنند و از مال و جان خود می‏ترسند. سپس فرمود: اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام؛ خدایا تو می‏دانی آنچه ما در این مدت، از زمان پدرم تا به حال، انجام داده‏ایم، برای آن نبوده که بر سر جیفه دنیا با دیگران رقابت کنیم؛ ما در پی حکومت و مقام نبوده‏ایم و نخواسته‏ایم از حطام و خار و خس دنیا برای خود چیز اضافه‏ای به دست آوریم.
ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک؛(132) این همه، در درجه نخست، برای این بود که ما آثار، نشانه‏ها و ارزشهای دین را به مردم نشان دهیم و به وظیفه هدایتگری خویش عمل کنیم تا مردم حق را از باطل بشناسند و حق لابه‏لای ابرهای تیره و آبهای گِل‏آلود گم نشود؛ و نیز کوشیدیم تا حد توانمان کارهای فاسد را اصلاح کنیم و مانع کارهای غلطی شویم که در جامعه صورت می‏گیرد. هدف ما این بود که در سایه این انجام وظیفه، مردم ستم‏دیده به امنیت برسند.
معاویه به امام حسین علیه السلام می‏گوید: اگر تو با یزید بیعت کنی، امنیت جامعه حفظ می‏شود. امام حسین علیه السلام نیز در مقابل می‏فرماید: امنیت مردم را تو از بین برده‏ای؛ به جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده‏ای؛ و زمانی که بُسر بن ارطاة، از سوی معاویه و به هدف قتل و غارت شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام به مدینه آمد، به دختران مهاجرین و انصار تجاوز کرد.(133)
و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک؛ هدف ما این است که واجبات، مستحبات و احکام خدا در جامعه اجرا شود. ما برای مال و مقام، قیام نکردیم و مقصودمان از به خطر انداختن جانمان، فراهم کردن زمینه عیش و عشرت نیست.
فانکم الا تنصرونا و تنصوفانا قوی الظلمة علیکم؛ اگر شما به ما کمک نکنید و با ما انصاف نورزید، ظالمان بر شما پیروز می‏شوند.
و عملوا فی اطفاء نور نبیکم؛ و می‏کوشند تا نور پیامبرتان را خاموش کنند.
امام حسین علیه السلام بیست سال در مدینه این گونه رفتار می‏کرد. او نمی‏توانست در خطبه نماز جمعه سخنرانی کند؛ چرا که خطیب از جانب معاویه انتخاب می‏شد و علی علیه السلام را لعن می‏کرد.
اگر امام حسین علیه السلام در چنین موقعیتی قیام می‏کرد، بیشترین نتیجه این قیام آن بود که عده‏ای از مردم به دلیل از دست رفتن فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله تأسف می‏خوردند، و بعد از مدتی نام او فراموش می‏شد؛ زیر از سویی معاویه با تبلیغات و شگردهای شیطانی خود هدف قیام حضرت را تعریف می‏کرد و به این ترتیب، امام و قیامش در تاریخ گم می‏شد.(134) از سوی دیگر، مردم عراق که مهم‏ترین طرفداران خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله بودند پس از جنگهای دوران حکومت امیر مؤمنان علیه السلام خسته شده بودند و در جنگ و جهاد شرکت نمی‏کردند. اما در زمان یزید، شرایط به گونه‏ای بود که امام می‏توانست چنین قیام حساب شده‏ای ترتیب دهد.
امام حسین علیه السلام بارها از شهادت خود خبر داده بود،(135) ولی به هر حال، قیام الاهی حضرت، راهی بود که به شهادت ختم می‏شد، و از این روی، نام سیدالشهدا و آرمان او تا ابد، همچون چراغ فروزانی در همه زمانها روشن خواهد ماند.