تربیت
Tarbiat.Org

زن، آن‌گونه که باید باشد (زن - خانواده - بحران)
اصغر طاهرزاده

تفاوت بدن‌ها و حقیقت واحد

آیه می‌فرماید در راستای رسیدن به حیات طیب، زن و مرد مطرح نیست، زیرا زن و مرد بودن مربوط به بدن‌ها است، اصل انسان و حقیقت انسان نه زن است و نه مرد. و بزرگانی مثل حضرت آیت‌الله ‌جوادی‌آملی«حفظه‌الله» در کتاب محققانه «زن در آئینه جلال و جمال » تا حدّی که شرایط اجازه می‌داده این موضوع را روشن کرده‌اند. و اساساً در فلسفه اسلامی این ‌بحث مشهور است که به طور کلی بدن ابزار روح است و در حقیقتِ روح دخالتی ندارد.(48) با توجه به این نکته مثلاً اگر شما بخواهید کوه‌نوردی کنید حال یکی کُت پوشیده و دیگری اُوِرْکت، اما هر دو به قله رسیدند، آیا می‌توان گفت اُوِرْکُت مهم‌تر بود در رسیدن به قله یا کت؟ می بینید که فرقی نمی‌کند چون هر دو نفر که یکی کت پوشیده و یکی اُوِرْکت هر دو به قله رسیدند، لباس برای این بود که بتوانیم از آسیب‌های مسیر حفظ شویم ولی لباس هیچ وقت در ارزیابی هدف نقش ندارد. حالا اگر زن و مرد طبق آیه فوق هر دو می‌توانند به مقصد الهی خود که همان حیات طیب است، برسند آیا می‌توان گفت زن مهم‌تر است یا مرد؟ دقیقاً موضوع تفاوت زن و مرد نیز به همین شکل است که انسان‌ها از نظز بدن و جسم دو نوع و از نظر حقیقت و هدف یکی هستند و لذا بسیار سطحی‌نگری است که ارزش این دو نوع انسان را به جهت تفاوت بدن، متفاوت بدانیم. آری تفاوت بدن وظایف متفاوتی را برای هر کدام پیش می‌آورد، ولی برای هدفی یکسان.
دو نوع لباس است که هر لباسی اقتضاء خود را دارد ولی چه ربطی به ارزش صاحب لباس دارد. بنده این مطلب را نمی‌خواهم بگویم که از نظر نوع کارها زن و مرد باید یکسان باشند و باید با آن‌ها یک نوع برخورد کرد، آن قدر رابطه بین روحیات و بدن تنگاتنگ است که شما می‌دانید که هر بدنی روحیات خاص خود را می‌آورد، حتی اگر انسان قسمتی از بدنش را از دست بدهد در رابطه با آن قسمت روحیه‌اش عوض می‌شود، مادرهایی که مجبور می‌شوند طی عمل جراحی رحم‌شان را در آورند دچار تغییراتی می‌شوند از آن جمله که می‌گویند تا حدّی احساساتمان نسبت به کودکان تغییر می‌کند. یا بار‌ها تجربه شده با سکته قلبی و تغییر حالت قلب، حتی پس از گذشتن از مرحله‌ی حاد بیماری، احساسات انسان تغییر می‌کند، البته شدت و ضعف این تغییرات به جاهای دیگر نیز مربوط است. به هر حال احساساتی که یک زن دارد به جهت بدن مادری و احساساتی که یک مرد دارد به جهت بدن پدری، جای خودش قابل توجه است اما هیچ کدام از این حرف‌ها اصل موضوع را منتفی نمی‌کند که بدن ابزار روح است و در حقیقت انسان دخالت ندارد، هر چند روح بدون تأثیر از بدن نیست، برای همین به ما توصیه می‌شود مواظب سلامت و بهداشت بدن‌هایتان باشید، همان‌طوری که می‌گویند بدن‌هایتان را گرفتار غذاهای زیاد نکنید، چون اقتضای بدنِ پرخور طوری است که دیگر روح نمی‌تواند در آن شرایط آزادنه به مسیر روحانی خود ادامه دهد و مسیر لقمانی خود را طی کند. به قول مولوی:
از برای لقمه‌ای این خوار، خوار

از کف لقمان برون آرید خار

می‌گوید یک لقمه اضافه تمام درهای آسمان را به رویم بست، این خار را از قلبِ لقمانِ وجودِ من در آورید. عین این مشکل از آن طرف هم هست که اگر آقایان و خانم‌ها بیش از حد به بدنشان بی‌محلی کنند و آن را ضعیف نمایند، روحشان را گرفتار می‌کنند و صفای روحیشان را از دست می‌دهند، در عینی که نمی‌خواهیم منکر احوالات روح در رابطه با بدن باشیم، اما می‌خواهیم یک اصل منطقی را نگذاریم از دست برود که ارزش هر انسان به هدفش است، اگر هدف او پست باشد آن انسان پست است، اگر هدف او متعالی باشد آن انسان متعالی است حالا اگر هدف زن و مرد یکسان و متعالی بود پس معلوم می‌شود آن دو یک ارزش دارند. در این راستا کسی مهم‌تر است که به این هدف متعالی‌ نزدیک‌تر است، چه زن باشد چه مرد. آیا دیگر جای این سؤال می‌ماند که زن مهم‌تر است یا مرد؟ یا این سؤال نشانه غفلت از معارف عالیه قرآنی است؟ قرآن می‌فرماید هدف زن و مرد حیات طیب است و فرقی هم بین آن‌ها نیست. حال با توجه به این که دروغ بستن به خدا و پیامبر(ص) موجب بطلان روزه می‌شود اگر در ماه رمضان کسی بگوید: خدا زن‌ها را بیشتر از مردها اهمیت داده یا مردها را بیشتر از زن‌ها بها داده است، روزه او باطل است، چون به خدا و پیامبر(ص) دروغ بسته است. حتی اگر به زبان نگوید ولی در قلبش چنین تصوری داشته باشد یقیناً این قلب نمی‌تواند سیر و سلوک کاملی بکند، قلبی که گرفتار باطل است سلوک الی الله برایش ممکن نیست.
آیه می‌فرماید برای رسیدن به حیات طیب ابزارها فرق می‌کنند ابزار زن با ابزار مرد از نظر بدن فرق می‌کند، به همین جهت گاهی وظایفی که به عهده زنان است با نظر به ابزاری می‌باشد که مخصوص به آن‌ها است، ولی وظایفی هم به عهده آنان است که هیچ ربطی به زن بودن آن‌ها ندارد و نظر به انسانیت آن‌هاست. در باره مردها هم همین طور است. حالا کدام مهم هستند؟ این یک روح شیطانی و ضد قرآنی است که مردی فکر کند زن پایین‌تر از خودش است یا زنی فکر کند خودش بالاتر از مرد است. بدن مرد اقتضای خاصی دارد که مثلاً جهاد ابتدایی برای او واجب می‌شود ولی برای زن نه. یا مسئولیت پیغمبری که همراه است با جهاد و انبوه کارهای اجرایی اقتضا می‌کند که پیامبر مرد باشد ولی همان خدایی که پیامبران را از جنس مردان انتخاب فرمود، روشن کرد «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله اَتْقیکُم»؛ در نزد خدا گرامی‌ترین شما متقی ترین شما است. ملاک ارزش‌گذاری، قرب به خدا است، قرب به خدا که زن و مرد ندارد.
حضرت زکریا(ع) وقتی وارد محراب حضرت مریم(س) می‌شدند «وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً»؛(49) نزد آن حضرت رزق‌های خاصی دیدند که با غذاهای معمولی متفاوت بود، پرسیدند ای مریم این‌ها از کجا برای تو می‌آید؟ «قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ، إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ»؛ گفت از طرف خداست، خداوند هرکه را بخواهد بدون حساب و اسباب‌های عادی رزق می‌دهد. این‌جا بود که حضرت زکریا(ع) متذکر شدند چرا برای پیداکردن فرزند به عوامل فوق عوامل عادی متوسل نشوند و لذا؛ «قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْكَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاء»؛(50) گفت خدایا! حالا که این‌قدر کار از تو می‌آید که این زنِ تنها را به این مقامات رساندی، یک سُلب پاک هم به من بده، چرا که تو به تقاضاهای بندگانت توجه داری، خدا هم وقتی اطمینان آنچنانی را در حضرت زکریا(ع) نسبت به الطاف الهی دید، فرمود: «إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى»؛(51) تو را به تولد یحیی مژده می‌دهم. وقتی آن پیامبرِ خدا با روبه‌روشدن با حضرت مریم(س) متوجه شدند آن حضرت چه مقاماتی به دست آورده متذکر شدند که می‌توانند بالاتر از این‌ها به خداوند نظر کنند و از او ماوراء اسباب عادی و از قدرت «لدُنّی» او تقاضای فرزند نمایند.
در نگاه قرآنی با توجه به آیه‌ی فوق، متوجه می‌شویم حتی در مقایسه یک پیامبر و یک زن الهی، قرآن مقام آن زن را بالاتر نشان می‌دهد که حتی از جهتی راهنمای آن پیامبر باشد، اینجاست که اگر کسی در مقایسه نسبت به حقیقت زن و مرد یکی را پائین‌تر از دیگری بداند نگاه قرآنی ندارد. عزیزان متوجه باشید اگر اعتقادتان غیر قرآنی شد به همان اندازه در سلوک معنوی متوقف می‌شوید زیرا قلب در آن صورت نورانیتش کامل نیست.
پس طبق آیات قرآن چون مقصدِ زن و مرد هر دو متعالی است پس هر دو می‌توانند به مقاصد متعالی برسند زیرا حقیقت هر دو از نظر قرآن یکسان است. ممکن است برای رسیدن به مقصد ابزارهایشان فرق کند ولی در سیر به سوی مقصد هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. به تعبیر عمان سامانی:
همتی باید قدم در راه زن

صاحب آن خواه مرد و خواه زن

غیرتی باید به مقصد رهنورد

خانه پردازِ جهان چه زن، چه مرد

شرط راه آمد نمودن قطع راه

بر سر رهرو چه مِعْجَر(52) چه کلاه