کارهای اجتماع طوری است که اگر انسان مواظب نباشد قلب و روح او را به خودش مشغول میکند و انسان را از حضور قلب در محضر خدا خارج مینماید، نمونهاش را در نماز تجربه میکنیم، همینکه انسان میخواهد با حضور قلب اذکار نماز را اداء کند، حادثههای روز میآید جلو و مانع حضور قلب میشود، راه حل مسئله هم مشخص است، اولاً: باید قبل از ورود در جامعه از طریق عبادات و ذکر و دعا، قلب را با عالم معنا مأنوس کرد. ثانیاً: مواظب باشیم مسائل روزمرّهی زندگی را اصل نگیریم، آنها را امور دست دوم قلمداد کنیم، چون هدف اصلی ما بندگی خداست و خداوند به ما فرموده: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»؛(39) جن و انس را خلق نکردم مگر برای عبادت. پس از یک طرف روح را متوجه عالم معنا میکنیم و از طرف دیگر مواظب هستیم تمام قلب خود را مشغول امورات اجتماعی ننماییم و آنها را مسائل دست دوم زندگی خود به حساب آوریم وگرنه آنچنان قلب ما را میدزدند که در عباداتمان هرچه میگردیم قلب خود را نمییابیم. به جای آنکه بر اساس وظیفه در اجتماع وارد شویم و کارهای مربوطه را انجام دهیم، خودِ آن کارها هدف میشوند، در حالی که ما نسبت به آن امور تکلیفی داریم و دیگر هیچ. حال با توجه به این که مسائل اجتماعی - بهخصوص موضوعات اقتصادی- اینچنین روح و روان انسان را میرباید که به سختی به خود برمیگردد، اگر زنان با آن روحیهی لطیف و حساس، در چنین ورطههایی وارد شوند، چه بر سر روان و قلب آنها میآید خودشان بهتر میدانند! نمیگویم خواهران فعالیتهای اجتماعی نداشته باشند، داشته باشند ولی به شرطی که هزار برابر بیشتر از مردان مواظب خود باشند. چون ما میخواهیم خودمان از لطافت روحی خارج نشویم تا بتوانیم عبادت خود را حفظ کنیم در حالی که زنان علاوه بر موضوع فوق، مسئولیت اصلیشان طوری است که باید همواره در آن لطافت روحی مستقر باشند تا بتوانند فضای اُنس و خدمت را نگهدارند و تربیت صحیحی را إعمال کنند. و از این لحاظ است که خواهران باید قیمت خود را بدانند و با اندک حادثه آن را فرو نگذارند و روح خود را زیر لگد اجرائیات و موضوعاتِ زودگذر جامعه له نکنند.
ما معلمان که مسئول تربیت روح و روان دانشآموزانمان هستیم نه تنها برای بندگی خدا حتی برای ارتباط صحیح با دانشآموزان و دانشجویان خود نیاز به روحی لطیف و حساس داریم تا روان دانشآموزان خود را درک کنیم، و به همین جهت وظیفهی ماست که روی روح و روان خود سرمایهگذاری خاص بکنیم تا دقت و حساسیت لازم از دست نرود، زیرا مسئولیت تربیت و درک روان متربّی را به عهده داریم، چیزی که زنان باید بیشتر از معلمان بر روی آن حساس باشند، و لازمه چنین حساسیتی آن است که روح خود را مشغول ارتباط با نامحرم نکنند وگرنه محرم روح فرزندان و همسرشان نخواهند بود. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: فرزندم! زنان را در معرض نامحرمان قرار نده. کاری کن که در حریم تو بمانند، اما نه در اسارت تو.
بزرگترین محبت و خدمت را همیشه پیامبران و امامان معصوم (ع) به بشریت کردهاند و از جمله خدمتهای آنها روشن کردن جایگاه زنان است، تا از این طریق نه تنها جامعه آسیب نبیند، خودِ زنان نیز بهترین نتیجه را از زندگی خود بگیرند. آنچنان برای زنان نقشی حساس قائلاند که رسول خدا (ص) میفرمایند: «اَلرَّحِمُ شِجْنَةٌ مِنَ الرَّحْمن فَمَنْ وَصَلَها وَصَلهُ اللَّه وَ مَنْ قَطَعَهاٰ قَطَعَهُ اللَّه»(40) رَحِم رشتهاى از طرف خداوند است، هر كه آن را پیوند دهد خدا او را پیوند دهد و هركه آن را ببرد خدا از او ببرد.
مسلم است منظور از این نوع محبت به زنان صِرف انگیزههای شهوانی نیست بلکه نظر به روح پاکی است که هویت او در اُنس و محبت و لطافت و دلسوزی است، و امیرالمؤمنین(ع) از این زاویه میفرمایند باید شرایط حریم و هویت زن را حفظ کرد.