اولین نتیجة ازدواج این است که انسان، دیگر برای «خود»ش نیست. با ازدواج، یک هستة توحیدی تشکیل میشود که هر عضوی فانی در آن هسته است و هویت خود را در هویت هستة توحیدی خانواده میجوید. «خانواده» به معنای حقیقیاش عین توحید است، همانطور که صفات الهی در ذات حضرت حق فانی است و کثرتِ صفات، او را از مقام وحدانی خارج نمیکند، یا همانطور که انسانِ موحد با ظهور نور اَحدی از خود چیزی نمیبیند؛ توحید خانواده نیز یعنی نفی فردیتِ فرد در جمع. انسان در مقابل حضرت ربّالعالمین خودی ندارد. استغراق در حاکمیت حکم خدا را «توحید» میگویند، چون در آن حالت انسان از خود، فانی و به حق باقی میشود. خانواده هم به عنوان یک واحد توحیدی، ابتدا فردیت فرد را در خود فانی میکند، شخصیت جمعی مخصوص آن خانواده را در او احیاء مینماید، نظیر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت.
با این دید ملاحظه میفرمایید چقدر تشکیل خانواده برای هر زن و مردی مورد نیاز است! در هستهی توحیدی خانواده است که خودخواهیِ انسان از بین میرود؛ دیگر شما نمیتوانی «خود فردی»ات باشی و اگر بخواهی بر منیت خود اصرار کنی واقعاً هم برای خودت زندگی را جهنم میکنی و هم برای بقیه. اساساً هرکس به اندازهای در خانوادهاش خوشبخت است که توانسته باشد در مقابل هسته خانواده به نفی خودِ فردی دست یابد. دقت کنید؛ عرض کردم برای خانواده، نه برای همسرش؛ برای اینکه همسر او هم باید نفی خود کرده باشد. اگر فقط یکی از آنها خود را نفی کرده باشد، هرگز به نتیجه مطلوب و متعالی نمیرسند.
یکی از مشکلاتی که امروزه در بعضی از خانوادهها دیده میشود این است که یکی خودش را برای دیگری نفیمیکند. بعضاً مرد برای آنکه خودش را از دست گِلههای همسرش راحت کند، میرسد به اینکه «هرچه خانم بگوید» را عمل کند! این آقا فکرنکرده است اتفاقاً با این تصمیمگیری، همسرش را از بین برده است، چون او را به یک مَن بزرگتر تبدیل کرده و خودش را هم از بین برده است چون در دل هستة توحیدی خانواده منیت خود را نفی نکرده بلکه در منیت همسرش منیت خود را نفی کرده است. باید آنها هر دو به این مرحله برسند که در حکم جامعی که خدا بر این خانواده حاکم کرده است، خود را نفی کنند، یعنی نفی امیال فردی برای یک هدف بزرگتر. عین کاری که شما برای اسلام میکنید؛ مگر بنا نیست همهی ما برای اسلام نفی بشویم؟! فرمودند که پولتان را خرج سلامتی بدنتان کنید و بدنتان را در خدمت اسلام قرار دهید ولی وقتی پای تهدیدشدن اسلام وسط است، دیگر این حرفها نیست که باید مواظب سلامتیمان باشیم، میگویند: باید جسم و جان خود را نفیكنید. چرا؟ برای این که پول اگر خرج سلامتی نشود، به چه دردی میخورد؟! پول برای سلامتی است ولی سلامتی برای بندگی خدا و نفی منیت در حکم خداوند است، تا انسان به بقای نور الهی باقی شود. حالا حسابکنید این «بودِ فردی» اگر با تجلی نور اسلام در انسان نفی شود، بقای انسان بقای متعالی میگردد! درست مثلِ پولی است که وقتی خرج سلامتی بشود، پول با برکتی شده است، خود آدم هم که خرج اسلام بشود، تازه بهدردبخور خواهد شد.
«خانواده» از نظر اسلام چنین محیطی است و دائم باید به ایجاد چنین شرایطی فکر کرد.
وعدة خداوند در آیة «جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً» که میگوید خداوند بین همسران دوستی و ایثار قرار داد، چنین شرایطی را مدّ نظر انسان قرار میدهد. شرایطی که خداوند طبق آیة فوق بین دو همسر ایجاد میکند طوری است که هر یک از آنها دغدغهی کمال دیگری را دارد و به توحیدیشدن خانواده میاندیشند. در یک خانوادة سالم، اگر آدم چشمش باز باشد و به این امر دقتکند، میبیند که چه زن و چه مرد هرکدام به نوبة خود شدیداً برای استوانة خانواده دل میسوزانند و ایثار میکنند، سعی در نفی خودخواهیهای خود دارند و هزاران تلاش از این نمونه.