سؤال: وقتی روایت میفرماید: «کسی که ازدواج کرده، چون کسی است که روزها روزه بدارد و شبها به شبزندهداری بنشیند» از ظاهر آن برمیآید كه در اثر ازدواج، قلب آدم رشد میكند؛ به طوری كه انسان در عین گذران زندگی عادی در مقام روزهداری و شبزندهداری قرار میگیرد. آیا میتوان چنین نتیجه گرفت؟
جواب: در تأثیر ازدواج بر ابعاد مختلف باطنی انسان باید بگوییم كه اگر كسی توانست خود را وارد آنچنان «ایثار و نفی خود»یت بكند، تمام فعالیتهایش نورانی میشود. که فکر میکنم مقدماتی که عرض کردم مؤید این مطلب باشد؛ اگر شما بتوانید در تشکیل خانواده چند چیز را رعایتكنید، تمام ابعادتان نورانی میگردد که از همه مهمتر نفی خود و خودیت است. خیلی بد میشود كه مرد بخواهد در مقابل همسرش تواضع بكند زیرا باید در مقابل حق تواضع کرد، در این راستا است که خود و همسرش را به سوی سیر الی الحق میكشاند، و البته از این طریق هر کدام در مقابل حقوق دیگری كه از جهتی حقالله است، باید تواضعكنند. این تواضع در مقابل حقِّ همسر، بسیار نجاتدهنده است چون تکبر را میشکند! اما آن تواضعی كه فرهنگ لیبرالیسم در مقابل زنان پیشنهاد میكند که عملاً یک نوع ذلّت است، خیلی خطرناک است و توحید خانواده را از بین میبرد.
همینجا عرضکنم اینکه در روایات داریم؛ وجود مقدس رسولالله(ص) دست حضرت فاطمة زهرا(س) را میبوسیدند، مربوط به موضوع خاصی است که در راستای همان موضوع گلوی امام حسین(ع) و لبهای امام حسن(ع) و سر مبارک علی(ع) را نیز میبوسند، چون دست و بازوی فاطمه(س) و گلوی امام حسین(ع) و لبان امام حسن(ع) و سر حضرت علی(ع) مظاهر دفاع از اسلاماند. و لذا ما هیچ دلیلی نداریم كه كسی دست دختر خود را ببوسد؛ همانطور كه پیغمبر(ص) هیچ وقت دست بقیة دخترانشان را نمیبوسیدهاند. پس مردان این حرکت پیامبر را نمیتوانند ملاک بگیرند و همانطور با دختر یا همسر خود عمل کنند. ما باید دائماً یادمان باشد در امر ازدواج موضوع «زن و مرد» وسط نیست، موضوع «خانواده» در میان است، خانوادهای که بستر «پروریدن» زن و مرد و فرزندان است. پس باید در جهت استواری خانوادة توحیدی تلاش کرد و این است آن نکتهای که در ازدواج خیلی مهم است! و نقش خاص برای مردِ خانواده قائلشدن برای تحقق چنین هدفی است. و اگر «سایه»ی پدر به عنوان عنصر پایداری خانواده که با مدیریت خود عامل ارتباط توحیدی همة اعضاء خانواده باید باشد، در عرض سایر اعضاء خانواده بیاید، دیگر آن مرد به عنوان قوام خانواده مورد توجه نخواهد بود. اشکال میگیرند چرا پدر خانواده نمینشیند با فرزندانش اختلاط کند و نظر آنها را بگیرد، پیشنهاد بدی نیست؛ ولی گاهی با فضای توحیدی که ایجاد میشود بدون عمل به این توصیههای روانشناسانه، همه اعضاء در مؤانست و ارادت نسبت به همدیگر هستند و جای خالیای برای چنین توصیههایی نمیماند.
در یک خانواده توحیدی، همة اعضاء متذکر یکدیگرند، هرچند مخاطب مستقیم همدیگر نباشند. وقتی انسان زندگی بزرگان دین را مطالعه میکند چنین روابطی که عرض کردم در بین اعضاء خانواده مییابد، به طوری که انگار حضور توحیدیشان در خانه بیشتر از حضور فیزیكیشان نقش داشتهاست. البته هیچوقت نمیخواهم رابطة مستقیمشان را با تکتک اعضاء خانواده نفی کنم.