فزونی توان جسمی مرد، او را به بازار كار كشانده و محوریّت تحصیل و تدبیرِ خرج خانه را به او داده، و لطافت روحی زن، او را بر تخت تربیت نسل انسانی نشانده است، آیا با چنین تفاوتی چگونه باید برخورد كرد؟ نفی این تفاوت، كارساز و مفید است؟
حفظ دو نظام تربیتی و معیشتی، چنین تفاوتی را در وضع حقوق مادی اقتضاء میكند تا اینكه صنفی از سر نیاز اقتصادی ناچار نشود نقش تربیتی خویش را رها كند و در جای دیگر همانند مرد به ایفای نقش بپردازد.
كشاندن زن كه از قدرت جسمی كمتر و توان تربیتی بالاتر برخوردار است به بازار كار و فعالیتهای بدنی و دورساختن او از محیط تربیت نسل انسانی، نه فقط به صلاح زن نیست، بلكه نظام جامعه را از رشد و تعالی باز میدارد.
به گفتة روژهگاردی: « بعضی پیشنهادها مبنی بر مشاركت دادن زنان در امور، برای حفظ منافع آنها نیست، بلكه هدف استفاده از زنان است جهت حذف موانع موجود بر سر راه مردان».(114)
حاصل كلام اینكه: نه میتوان نسبت به وجود زنان و نقش اجتمایی آنان بیتفاوت بود و نقش زنان امروز را در گذشته جستجو كرد- كه آن شرایط اقتضای آن نقش را داشت- و نه میتوان به اسم نقش آفرینی زن در شرایط جدید، اسیر فیمینیسم افراطی شد و خدمت در خانه را بر قدرت اجتماعی سیاسی، اقتصادی ترجیح داد.