تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آزمون بزرگ داود!

در این آیات بحث ساده و روشنی درباره قضاوت داود مطرح شده که بر اثر تحریفات و سوء تعبیرات بعضی از ناآگاهان جنجال عظیمی در میان مفسران برانگیخته است، امواج این غوغا آنچنان قوی بود که حتی بعضی از مفسران اسلامی را به دنبال خود کشانده، و داوریهای نادرست و گاه بسیار زننده را درباره این پیامبر بزرگ سبب شده است .

ما قبلا متن آیات قرآن را بدون هیچ شرحی در اینجا بیان می کنیم تا خوانندگان با ذهن خالی مفهوم آیات را دریابند و بعد از پایان این تفسیر کوتاه به سراغ گفتگوهای مختلفی که در این زمینه شده است می رویم .

به دنبال آیات گذشته که صفات ویژه داود و مواهب بزرگ خدا را بر او

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 245@@@

بیان می کرد قرآن ماجرائی را که در یک دادرسی برای داود پیش آمد شرح می دهد:

نخست خطاب به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده، می گوید: آیا داستان شاکیانی که از دیوار محراب داود بالا رفتند به تو رسیده است ؟! (و هل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب ) .

((خصم )) در اصل معنی مصدری دارد، و به معنی نزاع کردن است، ولی بسیار می شود که به طرفین نزاع نیز خصم می گویند، این کلمه بر مفرد و جمع هر دو اطلاق می شود، و گاه جمع آن به صورت ((خصوم )) آمده است .

((تسوروا)) از ماده ((سور)) به معنی دیوار بلندی است که اطراف خانه یا شهر را گرفته باشد، ولی باید توجه داشت که این ماده در اصل به معنی پریدن و بالا رفتن است .

((محراب )) به معنی صدر مجلس و یا غرفه های فوقانی است، و چون محل عبادت در آن قرار می گرفته تدریجا به معنی ((معبد)) به کار رفته است، و در استعمالات روزمره خصوصا به مکانی که امام جماعت برای اقامه نماز جماعت می ایستد گفته می شود .

در ((مفردات )) از بعضی نقل شده که ((محراب )) مسجد را از این نظر محراب گفته اند که محل حرب و جنگ با شیطان و هوای نفس ‍ است .

به هر حال با اینکه داود محافظین و مراقبین فراوانی در اطراف خود داشت، طرفین نزاع از غیر راه معمولی از دیوار محراب و قصر او بالا رفتند، و ناگهان در برابر او ظاهر گشتند، چنانکه قرآن در ادامه این بحث می گوید: ناگهان آنها بر داود وارد شدند (بی آنکه اجازه ای گرفته باشند و یا اطلاع قبلی بدهند) لذا داود از مشاهده آنها وحشت کرده زیرا فکر می کرد قصد سوئی درباره او دارند (اذ دخلوا علی داود ففزع منهم ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 246@@@

اما آنها به زودی وحشت او را از بین بردند و گفتند: نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری تعدی کرده و برای دادرسی نزد تو آمدیم (قالوا لا تخف خصمان بغی بعضنا علی بعض ) .

اکنون در میان ما به حق داوری کن، و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت فرما (فاحکم بیننا بالحق و لا تشطط و اهدنا الی سواء الصراط)

((تشطط)) از ماده ((شطط )) (بر وزن فقط) در اصل به معنی دوری زیاد است، و از آنجا که ظلم و ستم انسان را از حق بسیار دور می کند واژه شطط در این معنی بکار رفته، و همچنین به سخنی که دور از حقیقت باشد اطلاق می شود .

مسلما نگرانی و وحشت داود در اینجا کم شد، ولی شاید این سؤال هنوز برای او باقی بود که بسیار خوب، شما قصد سوئی ندارید، و هدفتان شکایت نزد قاضی است، ولی آمدن از این راه غیر معمول برای چه منظوری بود؟

اما آنها مجال زیادی به داود ندادند و یکی برای طرح شکایت پیشقدم شد و گفت این برادر من است، نود و نه میش دارد، و من یکی بیش ندارم ولی او اصرار دارد که این یکی را هم به من واگذار!، او از نظر سخن بر من غلبه کرده، و از من گویاتر است (ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة ولی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی فی الخطاب ) .

((نعجة )) به معنی میش (گوسفند ماده ) است، و به گاو وحشی و گوسفند کوهی ماده نیز گفته می شود .

اکفلنیها از ماده کفالت در اینجا کنایه از واگذار کردن است (معنی جمله این است که کفالت آن را به من واگذار یعنی آن را به من ببخش ) .

((عزنی )) از ماده عزت به معنی غلبه است، و مفهوم جمله این است که او بر من غلبه کرد .

@@تفسیرنمونه جلد 19 صفحه 247@@@

در اینجا داود پیش از آنکه گفتار طرف مقابل را بشنود - چنانکه ظاهر آیات قرآن است - رو به شاکی کرد و ((گفت : مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش بر تو ستم روا داشته ))! (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه ) .

اما این تازگی ندارد ((بسیاری از دوستان و افرادی که با هم سرو کار دارند نسبت به یکدیگر ظلم و ستم می کنند)) (و ان کثیرا من الخطاء لیبغی بعضهم علی بعض ) . ** خلطاء جمع خلیط به معنی اشخاص یا اموری است که با یکدیگر مخلوطند و به دوست و شریک و همسایه نیز اطلاق می شود ، با اینکه ظلم و تعدی مخصوص اینها نیست اما ذکر خصوص این گروه یا به خاطر تماسی است که با هم دارند و در این تماس خواه برخوردهائی پیش می آید و یا بخاطر آن است که از آنها انتظار ظلم و ستم نیست . ***

((مگر آنها که ایمان آورده اند و عمل صالح دارند)) (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات ) .

((اما عده آنها کم است )) (و قلیل ما هم ) . ** ترکیب جمله چنین است که هم مبتدا و قلیل خبر آن است و ما زائده مه در اینجا برای مبالغه در کمی وقلت آمده . ***

آری آنها که در معاشرت و دوستی حق دیگران را بطور کامل رعایت کنند و کمترین تعدی بر دوستان خود روا ندارند کمند، تنها کسانی می توانند حق دوستان و آشنایان را بطور کاملا عادلانه ادا کنند که از سرمایه ایمان و عمل صالح بهره کافی داشته باشند .

به هر حال چنین به نظر می رسد که طرفین نزاع با شنیدن این سخن قانع او بر من غلبه کرد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 248@@@

ولی داود در اینجا در فکر فرو رفت و با این که می دانست قضاوت عادلانه ای کرده چه اینکه اگر طرف دعوا ادعای شاکی را قبول نداشت حتما اعتراض می کرد، سکوت او بهترین دلیل بر این بوده که مساءله همان است که شاکی مطرح کرده، ولی با این حال آداب مجلس قضا ایجاب می کند که داود در گفتار خود عجله نمی کرد، بلکه از طرف مقابل سؤال می نمود سپس داوری می کرد، لذا از این کار خود سخت پشیمان شد و گمان کرد که ما او را با این جریان آزموده ایم (و ظن داود انما فتناه ) .

در مقام استغفار بر آمد و از درگاه پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد (فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب ) .

((خر)) از ماده ((خریر)) به معنی سقوط از بلندی و توام با صدا است، مانند صدای آبشار، و از آنجا که افراد سجده کننده گوئی از بلندی سقوط می کنند و به هنگام سجده تسبیح می گویند این تعبیر کنایه از سجده کردن آمده .

تعبیر به ((راکعا)) در آیه مورد بحث یا به خاطر آن است که رکوع به معنی سجده نیز در لغت آمده، و یا رکوع مقدمه ای است برای سجده .

به هر حال خداوند او را مشمول لطف خود قرار داد و لغزش او را در این ترک اولی بخشید چنانکه قرآن در آیه بعد می گوید: ((ما این عمل را بر او بخشیدیم )) (فغفرنا له ذلک ) .

((و او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است )) (و ان له عندنا لزلفی و حسن ماب ) .

((زلفی )) به معنی مقام (و قرب در پیشگاه خدا) است، و حسن ماب اشاره به بهشت و نعمتهای اخروی می باشد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 249@@@