تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

خطوط اصلی برنامه بندگان مخلص

در تعقیب آیات در بحث گذشته که مقایسه ای میان مشرکان مغرور و مؤمنان مطیع فرمان خدا و نیز میان عالمان و جاهلان شده بود در آیات مورد بحث خطوط اصلی برنامه های بندگان راستین و مخلص را ضمن هفت دستور که در طی چند آیه آمده و هر آیه با خطاب ((قل )) شروع می شود بیان شده است .

نخست از تقوی شروع می کند و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور می دهد: ((بگو! ای بندگان مؤمن من ! از پروردگار خود بپرهیزید و تقوی را پیشه کنید (قل یا

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 401@@@

عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم ) . ** بدیهی است خطاب یا عبادی از ناحیه خداوند است ، اگر به پیامبر ( ص ) میگوید : این سخن را بگو منظور این است که از سوی من به آنها خطاب کن . ***

آری تقوی که همان خویشتنداری در برابر گناه، و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا می باشد، تقوی سپری است در مقابل آتش و عاملی است بازدارنده در برابر انحراف، تقوی سرمایه بزرگ بازار قیامت، و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است .

در دومین دستور به مساله ((احسان و نیکوکاری )) در این دنیا که دار عمل است پرداخته، و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق و تحریص می کند و می فرماید: ((برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند حسنه و پاداش نیکوی بزرگی است )) (للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه ) . ** غالب مفسران فی هذه الدنیا را متعلق به احسنوا دانسته اند ، و بنا بر این حسنه مطلق خواهد بود و هر گونه پاداش نیک در این جهان و جهان دیگر را شامل می شود و با توجه به این که تنوین در این گونه موارد دلیل بر تفخیم و عظمت است بزرگی این پاداش مشخص می شود . ***

آری نیکوکاری به طور مطلق در این دنیا در گفتار، در عمل، در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان، و نسبت به بیگانگان، نتیجه اش ‍ برخورداری از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت .

در حقیقت تقوی یک عامل بازدارنده است، و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعا ترک گناه و انجام فرائض و مستحبات را شامل می شود .

سومین دستور تشویق به ((هجرت )) از مراکز شرک و کفر و آلوده به گناه است می گوید: ((زمین خداوند وسیع است )) (و ارض الله واسعة ) .

که در حقیقت پاسخی است به بهانه جویان سست اراده ای که می گفتند

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 402@@@

ما در سرزمین مکه به خاطر سیطره حکومت مشرکان قادر به انجام وظائف الهی خود نیستیم، قرآن می گوید: سرزمین خدا محدود به مکه نیست، مکه نشد مدینه دنیا پهناور است، تکانی به خود دهید و از مراکز آلوده به شرک و کفر و خفقان که مانع آزادی و انجام وظائف شما است به جای دیگر نقل مکان کنید .

مساءله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که نه تنها در آغاز اسلام اساسیترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد، و به همین دلیل پایه و سرآغاز تاریخ اسلامی شد، بلکه در هر زمان دیگر نیز از اهمیت فوق العادهای برخوردار است که از یکسو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز می دارد، و از سوئی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است .

قرآن مجید می گوید: ((به هنگام قبض روح ظالمان و مشرکان، فرشتگان قبض روح می پرسند شما در چه حال بودید؟ در جواب می گویند: ما مستضعف بودیم و در سرزمین خود تحت فشار، ولی فرشتگان به آنها پاسخ می دهند مگر سرزمین الهی پهناور نبود؟ چرا مهاجرت نکردید جایگاهشان جهنم است و چه جایگاه بدی است ((ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا ا لم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماواهم جهنم و سائت مصیرا)) (نساء - 97) .

این به خوبی نشان می دهد که فشار و خفقان محیط در آنجا که امکان هجرت وجود دارد به هیچوجه در پیشگاه خدا عذر نیست . (در زمینه اهمیت هجرت در اسلام و ابعاد مختلف آن بحثهای گوناگونی در جلد 4 صفحه 89 ((ذیل آیه 100 - سوره نساء .)) و در جلد 7 صفحه 261 ذیل آیه 72 - سوره انفال بحثهای مشروحی آمده است ) .

و از آنجا که هجرت معمولا همراه با مشکلات فراوانی در جنبه های مختلف زندگی است چهارمین دستور را درباره صبر و استقامت به این صورت بیان می کند:

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 403@@@

((صابران و شکیبایان اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند (انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب ) . ** بغیر حساب ممکن است متعلق به یوفی باشد یا حال برای اجرهم ولی احتمال اول مناسبتر است . ***

تعبیر به ((یوفی )) که از ماده ((وفی )) و به معنی اعطاء کامل است از یکسو و تعبیر ((بغیر حساب )) از سوی دیگر نشان می دهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند، و اهمیت هیچ عملی به پایه صبر و استقامت نمی رسد .

شاهد این سخن حدیث معروفی است که امام صادق (علیه السلام ) از رسول الله (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل می کند: اذا نشرت الدواوین و نصبت الموازین، لم ینصب لاهل البلاء میزان، و لم ینشر لهم دیوان، ثم تلا هذه الایة : انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب :

((هنگامی که نامه های اعمال گشوده می شود، و ترازوهای عدالت پروردگار نصب می گردد، برای کسانی که گرفتار بلاها و حوادث سخت شدند و استقامت ورزیدند نه میزان سنجشی نصب می شود، و نه نامه عملی گشوده خواهد شد، سپس پیامبر به عنوان شاهد سخنش آیه فوق را تلاوت فرمود که خداوند اجر صابران را بی حساب می دهد .)) ** تفسیر مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث - و همین معنی با تفاوت مختصری در تفسیر قرطبی از حسین بن علی (ع) از جدش رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است . ***

بعضی معتقدند که این آیه درباره نخستین هجرت مسلمانان یعنی هجرت گروه عظیمی به سرکردگی ((جعفر بن ابی طالب )) به سرزمین حبشه نازل شده است و بارها گفته ایم که شان نزولها در عین اینکه مفاهیم آیات را روشن می کند آنها را محدود نمی سازد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 404@@@

در پنجمین دستور سخن از مساءله اخلاص، و توحید خالص از هر گونه شائبه شرک، به میان آمده، اما در اینجا لحن کلام عوض می شود و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) از وظائف و مسئولیتهای خودش ‍ سخن می گوید، می فرماید: ((بگو: من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دین خود را برای او خالص کرده باشم )) (قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین ) .

سپس می افزاید: و مامورم که نخستین مسلمان باشم )) (و امرت لان اکون اول المسلمین ) .

در اینجا ششمین دستور یعنی پیشی گرفتن از همگان در اسلام و تسلیم کامل در برابر فرمان خدا مطرح شده است .

هفتمین و آخرین دستور که مساءله خوف از مجازات پروردگار در روز قیامت است نیز با همین لحن عنوان شده، می فرماید ((بگو: من اگر نافرمانی پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ قیامت خائفم )) (قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم ) .

تا این حقیقت روشن شود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز بنده ای از بندگان خدا است، او نیز مامور به پرستش خالصانه است، او نیز از کیفر الهی خائف می باشد، او نیز مامور به تسلیم در برابر فرمان حق است، و حتی ماموریتی سنگینتر از دیگران دارد که باید از همه پیشگامتر باشد!

او هرگز مدعی مقام الوهیت، و بیرون نهادن گام از مسیر عبودیت نبوده بلکه به این مقام افتخار و مباهات می کند، و به همین دلیل در همه چیز الگو و اسوه می باشد .

او برای خود امتیازی از این جهات بر دیگران قائل نیست، و این خود

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 405@@@

نشانه روشنی بر عظمت و حقانیت او است، نه همچون مدعیان دروغین که مردم را به پرستش خویش دعوت می کردند، و خود را مافوق بشر، و از گوهری والاتر معرفی کرده، و گاه پیروان خویش را دعوت می کنند که هر سال هم وزنشان طلا و جواهرات به آنها بدهند!

او در حقیقت می گوید: من همچون سلاطین جباری که مردم را موظف به وظایفی می کنند و خود را مافوق وظیفه و تکلیف می پندارند نیستم، و این در واقع اشاره به یک مطلب مهم تربیتی است که هر مربی و رهبری باید در انجام دستورات مکتب خویش از همه پیشگامتر باشد، او باید اولین مؤمن به آئین خویش و کوشاترین فرد و فداکارترین نفر باشد، تا مردم به صداقتش ایمان پیدا کنند، و او را در همه چیز ((قدوه )) و ((اسوه )) خود بشناسند .

و از اینجا روشن می شود نخستین مسلمان بودن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نه تنها بر حسب زمان است که نخستین مسلمان در تمامی جهات بود، در جهت ایمان، در اخلاص و عمل و فداکاری، و در جهاد و ایستادگی و مقاومت .

سراسر تاریخ زندگی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز این حقیقت را به خوبی تایید می کند .

بعد از ذکر برنامه هفت ماده ای آیات فوق (تقوی، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تسلیم، و خوف ) از آنجا که مساءله اخلاص مخصوصا در برابر انگیزه های مختلف شرک ویژگی خاصی دارد بار دیگر برای تاءکید به سراغ آن رفته و با همان لحن می فرماید: ((بگو تنها خدا را پرستش می کنم در حالی که دینم را برای او خالص می گردانم )) (قل الله اعبد مخلصا له دینی ) . ** مقدم شدن الله که مفعول اعبد می باشد در این جا برای بیان حصر است ، یعنی تنها او را می پرستم بنابر این جمله مخلصا له دینی که حال است تاکید مشخصی است بر این معنی . ***

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 406@@@

((اما شما هر کس را جز او می خواهید بپرستید)) (فاعبدوا ما شئتم من دونه .

سپس می افزاید: ((بگو این راه راه زیانکاران است، چرا که زیانکاران واقعی کسانی هستند که سرمایه عمر و جان خویش و حتی بستگان خود را در روز قیامت از دست بدهند!)) (قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامة )

نه از وجود خویش بهره ای گرفتند، و نه از سرمایه عمر نتیجه ای، نه خانواده و فرزندانشان وسیله نجات آنها هستند و نه مایه آبرو و شفاعت در پیشگاه حق .

((آگاه باشید خسران و زیان آشکار همین است !)) (الا ذلک هو الخسران المبین ) .

در آخرین آیه مورد بحث یکی از چهره های خسران مبین و زیان آشکار آنها را اینگونه توصیف می کند: ((برای آنها در بالای سرشان سایبانهائی از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهائی از آتش است !)) (لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ) .

و به این ترتیب آنها از هر طرف با شعله های آتش محاصره شده اند، چه خسرانی از این بالاتر؟ و چه عذابی از این دردناکتر؟!

((ظلل )) جمع ((ظلة )) (بر وزن قله ) به معنی پرده ای است که در طرف بالا نصب شود، بنابراین اطلاق آن بر فرشی که در زیر پا گسترده است یکنوع اطلاق مجازی و از باب توسعه در مفهوم کلمه است .

بعضی از مفسران گفته اند چون دوزخیان در میان طبقات جهنم گرفتارند پرده های آتش هم بالای سر آنها، و هم زیر پای آنها است، و حتی اطلاق کلمه ظلل بر پردههای پائینی مجاز نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 407@@@

همانند این آیه، آیه 55 سوره عنکبوت است که می گوید: یوم یغشیهم العذاب من فوقهم و من تحت ارجلهم و یقول ذوقوا ما کنتم تعملون : ((آن روز که عذاب الهی از بالای سر و از زیر پا (از هر سو) آنها را می پوشاند و به آنها می گوید: بچشید آنچه را عمل می کردید!))

این در حقیقت تجسمی از حالات دنیای آنها است که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود، و از هر سو آنها را می پوشاند .

سپس برای تاءکید و عبرت می افزاید: ((این چیزی است که خداوند بندگانش را از آن بر حذر می دارد اکنون که چنین است ای بندگان من از نافرمانی من بپرهیزید!)) (ذلک الذی یخوف الله به عباده یا عباد فاتقون ) .

تعبیر به ((عباد)) (بندگان و اضافه آن به خدا آنهم به طور مکرر، در این آیه، اشاره به این است که اگر خداوند تهدیدی به عذاب می کند آنهم به خاطر لطف و رحمت او است، تا بندگان حق گرفتار چنین سرنوشت شومی نشوند، و از اینجا روشن می شود که لزومی ندارد ((عباد)) را در این آیه به خصوص تفسیر کنیم، بلکه شامل همگان می شود چرا که هیچکس نباید خود را از عذاب الهی در امان بداند .