تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بندگان حقیقی خدا

باز در این آیات، قرآن از روش مقایسه بهره گیری کرده، و در مقابل مشرکان متعصب و لجوجی که سرنوشتی جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقتجوی پروردگار به میان آورده، می گوید: ((بشارت باد بر کسانی که از عبادت ((طاغوت )) اجتناب کردند و به سوی خدا بازگشتند)) (و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و أ نابوا الی الله لهم البشری ) .

با توجه به اینکه ((بشری )) در اینجا مطلق است همه گونه بشارت بر نعمتهای الهی اعم از مادی و معنوی را شامل می شود، اما این بشارت وسیع و گسترده مخصوص کسانی است که از پرستش طاغوت اجتناب ورزند، و به سوی خدا باز آیند که مجموع ایمان و اعمال صالح در همین جمله جمع است .

زیرا ((طاغوت )) در اصل از ماده ((طغیان )) به معنی تعدی و تجاوز از حد و مرز است، و لذا این کلمه بر هر متجاوز، و هر معبودی جز خدا، مانند شیطان و حکام جبار اطلاق می شود (این کلمه در واحد و در جمع هر دو به کار می رود) . ** بعضی از مفسران مانند زمخشری در کشاف معتقدند که طاغوت در اصل طغعوت بر وزن (فعلوت) همانند ملکوت بوده سپس مقلوب شده و لام الفعل بر عین الفعل تقدم یافته و طوغوت شده و بعد از تبدیل واو به الف طاغوت گردیده و از چند جهت معنی تاکید را می رساند : صیغه مبالغه ، معنی مصدری و قلب ( تفسیر کشاف جلد 4 ص 120 . ***

بنابراین ((اجتناب از طاغوت )) با این معنی وسیع و گسترده، دوری از هر گونه شرک و بتپرستی و هواپرستی و شیطان پرستی و تسلیم در برابر حاکمان

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 412@@@

جبار و سلطه گران ستمکار را فرا می گیرد، ((انابه الی الله )) جامع روح تقوی و پرهیزگاری و ایمان است، و البته چنین کسانی درخور بشارتند .

این نکته نیز قابل توجه است که عبادت طاغوت تنها به معنی رکوع و سجود نیست، بلکه هر گونه اطاعت را نیز شامل می شود، چنانکه در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : من اطاع جبارا فقد عبده !: ((کسی که اطاعت زمامدار ستمگری کند او را پرستش کرده است .)) ** مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث ج 7 ص 493 . ***

سپس برای معرفی این بندگان ویژه می گوید: ((بندگان خاص مرا بشارت ده )) (فبشر عباد) . ** عباد در اصل عبادی بوده و یا حذف شده و کسره بجای آن است . ***

((آنها که سخنان را می شنوند، و از نیکوترین آنها پیروی می کنند)) (الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ) .

((آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان و صاحبان مغز و عقلند)) (اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب ) .

این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامی درآمده، آزاداندیشی مسلمانان، و انتخابگری آنها را در مسائل مختلف بخوبی نشان می دهد .

نخست می گوید: ((بندگان مرا بشارت ده )) و بعد این بندگان ویژه را به این صورت معرفی می کند که ((آنها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا می دهند و با نیروی عقل و خرد بهترین آنها را بر می گزینند)) هیچگونه تعصب و لجاجتی در کار آنها نیست، و هیچگونه محدودیتی در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد، آنها جویای حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال می کنند، و از چشمه زلال آن بی دریغ می نوشند

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 413@@@

و سیراب می شوند .

آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نیک، بلکه در میان ((خوب )) و ((خوبتر)) و ((نیکو)) و ((نیکوتر)) دومی را برمی گزینند، خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند .

آری این است نشانه یک مسلمان راستین و حق طلب .

در اینکه منظور از ((قول )) در جمله ((یستمعون القول )) سخنان را می شنوند) چیست مفسران تفسیرهای گوناگونی دارند:

بعضی آن را به ((قرآن )) تفسیر کرده اند، و آنچه در آن از طاعات و مباحات است، و پیروی از احسن را به معنی پیروی از طاعات می دانند .

بعضی دیگر آن را به مطلق اوامر الهی تفسیر کرده اند خواه در قرآن باشد یا غیر قرآن .

ولی هیچگونه دلیلی بر این تفسیرهای محدود در دست نیست بلکه ظاهر آیه هر گونه قول و سخن را شامل می شود، بندگان با ایمان خداوند از میان تمام سخنان آن را برمی گزینند که ((احسن )) است، و از آن تبعیت می کنند، و در عمل خویش به کار می بندند .

جالب اینکه قرآن در آیه فوق صاحبان ((هدایت الهی )) را منحصر در این قوم شمرده همانگونه که خردمندان را منحصر به این گروه دانسته است اشاره به اینکه این گروه مشمول هدایت ظاهر و باطنند، هدایت ظاهر از طریق عقل و خرد، و هدایت باطن از طریق نور الهی و امداد غیبی، و این دو افتخار بزرگ بر این حقیقتجویان آزاداندیش است .

و از آنجا که پیامبر الهی به هدایت گمراهان و مشرکان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها که گوش شنوا در برابر حقایق نداشتند رنج می برد آیه بعد به او از

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 414@@@

طریق بیان این حقیقت که این عالم، عالم آزادی و امتحان است، و گروهی سرانجام مستوجب آتشند دلداری داده، می گوید: ((آیا تو می توانی کسی را که فرمان عذاب الهی درباره او قطعی و محقق شده نجات دهی ؟، آیا می توانی کسی را که در درون آتش است برگیری و بیرون آوری ؟!)) (أ فمن حق علیه کلمة العذاب أ فانت تنقذ من فی النار) . ** این جمله در حقیقت محذوفی دارد و در تقدیر چنین است افمن حق علیه کلمةالعذاب افانت تنقذ من فی النار که جمله افانت تخلصه حذف شده و جمله دوم دلیل بر قرینه بر آن است و بعضی گفته اند در تقدیر چنین بوده افمن حقت علیه کلمة العذاب ینجو منه . ***

جمله ((حقت علیه کلمة العذاب )) (فرمان عذاب الهی درباره او محقق شده ) اشاره به آیاتی همچون آیه 85 سوره ص است که درباره شیطان و پیروانش می گوید: لاملئن جهنم منک و ممن تبعک منهم اجمعین : ((بطور مسلم دوزخ را از تو و از پیروان تو پر خواهم کرد!))

بدیهی است قطعی شدن فرمان عذاب درباره این گروه جنبه اجباری نداشته، بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب شده اند، و اصراری است که در ظلم و فساد و گناه داشته اند، به گونه ای که روح ایمان و تشخیص برای همیشه در آنان مرده، و وجود آنان یکپارچه وجود جهنمی شده !

و از اینجا روشن می شود جمله ((أ فانت تنقذ من فی النار)): ((آیا تو می توانی کسی را که در دل آتش است نجات دهی ))؟ اشاره لطیفی به این حقیقت است که دوزخی بودن آنان آنقدر مسلم است که گوئی هم اکنون در دل آتشند، و می دانیم چنین کسانی که تمام راههای ارتباطی خود را با خدا بریده اند راه نجاتی ندارند، حتی پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با اینکه ((رحمة للعالمین )) است نمی تواند آنان را از عذاب رهائی بخشد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 415@@@

اما برای شادی قلب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و امیدواری مؤمنان، در آخرین آیه چنین می گوید: ((ولی کسانی که تقوای الهی پیشه کردند غرفه هائی در بهشت از آن آنها است که بر فراز آنها غرفه های دیگری بنا شده )) (لکن الذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف ) .

اگر دوزخیان در میان پرده های آتش قرار دارند، و به تعبیر آیات گذشته لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل بهشتیان غرفه هائی دارند بر فراز غرفه ها، و قصرهائی بر فراز قصرها، چرا که دیدن منظره گلها و آب و نهرها و باغها از فراز غرفه ها لذتبخشتر و دلپذیرتر است .

((غرف )) جمع ((غرفه )) از ماده ((غرف )) (بر وزن حرف ) به معنی برداشتن چیزی است، و لذا به آبی که با کف از چشمه برمی دارند و می نوشند غرفه می گویند، سپس به قسمتهای فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل اطلاق شده است .

این غرفه های زیبای بهشتی با نهرهائی که از زیر آن جاری می شود تزیین شده لذا در دنباله آیه می فرماید: ((از زیر آنها نهرها پیوسته جریان دارد)) (تجری من تحتها الانهار) .

آری این وعده الهی است، و خداوند در وعده خود تخلف نمی کند (وعد الله لا یخلف الله المیعاد) . ** زمخشری در کشاف می گوید : وعدالله منصوب به عنوان مفعول مطلق تاکیدی است زیرا جمله لهم غرف به معنی وعدهم الله غرفا می باشد . ***