تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

طرح جالب بت شکنی ابراهیم

در این آیات بخش قابل ملاحظه ای از زندگی ابراهیم قهرمان بتشکن (علیه السلام ) به دنبال گوشه هائی از تاریخ پر ماجرای نوح (علیه السلام ) آمده است .

در اینجا نخست از ماجرای بت شکنی ابراهیم و برخورد شدید بت پرستان با او سخن می گوید، و در قسمت دیگری پیرامون بزرگترین صحنه فداکاری ابراهیم خلیل و مساءله قربانی فرزندش بحث می کند، و این قسمت در قرآن مجید منحصرا در همین جا مطرح شده است .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 87@@@

آیه نخست ماجرای ابراهیم را به این صورت با ماجرای نوح پیوند می دهد و می فرماید: و از پیروان نوح و ابراهیم بود (و ان من شیعته لابراهیم ) .

او در همان خط توحید و عدل در همان مسیر تقوا و اخلاص که سنت نوح بود گام بر می داشت، که انبیاء همه مبلغان یک مکتب و استادان یک دانشگاهند، و هر کدام برنامه دیگری را تداوم می بخشند و تکمیل می کنند .

چه تعبیر جالبی ؟ ابراهیم از شیعیان نوح بود، با اینکه فاصله زمانی زیادی آن دو را از هم جدا می کرد (حدود 2600 سال به گفته بعضی از مفسران ) ولی می دانیم در پیوند مکتبی زمان کمترین تاثیری ندارد . ** بعضی از مفسران ضمیر شیعته را به پیامبر اسلام(ص) بر میگردانده اند، در حالی که آیات قرآن میگوید: پیامبر اسلام (ص) از آیین اسلام پیروی کرد، بعلاوه چنین مرجع ضمیری درآیات قبل و بعد وجود ندارد، شاید تصور کرده اند تعبیر به شیعه دلیل بر افضلیت نوح از ابراهیم است در حالی که قرآن برای ابراهیم شخصیت والاتری قائل شده است، ولی این تعبیر هیچ دلالتی بر این مسئله ندارد بلکه منظور از آن تداوم خط فکری و مکتبی است کما اینکه افضلیت پیامبر اسلام (ص) نسبت به همه پیامبران با پیروی او از مکتب توحیدی ابراهیم منافات ندارد قرآن می گوید : فبهداهم اقتده: ای پیامبر به هدایت انبیای پیشین اقتدا کن ( انعام-90). ***

بعد از بیان این اجمال به تفصیل آن پرداخته، می فرماید: به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد (اذ جاء ربه بقلب سلیم )

مفسران برای قلب سلیم تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام به یکی از ابعاد این مساءله اشاره می کند .

قلبی که پاک از شرک باشد .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 88@@@

قلبی که خالص از معاصی و کینه و نفاق بوده باشد .

قلبی که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است .

و بالاخره قلبی که جز خدا در آن نباشد!

حقیقت این است که سلیم از ماده سلامت، و هنگامی که سلامت به طور مطلق مطرح می شود سلامتی از هر گونه بیماری اخلاقی و اعتقادی را شامل می شود .

قرآن مجید درباره منافقان می گوید: فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا در دلهای آنها یک نوع بیماری است و خداوند نیز (بر اثر لجاجت و گناهشان ) بر این بیماری می افزاید (بقره 10) .

جالبترین تفسیر را برای قلب سلیم امام صادق (علیه السلام ) بیان فرموده : در آنجا که می خوانیم : القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه !: قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که هیچ کس جز او در آن نباشد . ** کافی طبق نقل تفسیر صافی ذیل آیه 89 سوره شعراء .***

و این تعبیر، جامع همه اوصاف گذشته است .

و نیز در روایت دیگری از همان امام (علیه السلام ) آمده است که فرمود: صاحب النیة الصادقة صاحب القلب السلیم، لان سلامة القلب من هو اجس المذکورات تخلص النیة لله فی الامور کلها: کسی که نیت صادقی دارد صاحب قلب سلیم است چرا که سلامت قلب از شرک و شک نیت را در همه چیز خالص می کند .** کافی طبق نقل تفسیر صافی ذیل آیه 89 سوره شعراء .***

درباره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید آنرا تنها سرمایه نجات روز قیامت شمرده، چنانکه در سوره شعراء آیه 88 و 89 از زبان همین پیامبر بزرگ ابراهیم (علیه السلام ) می خوانیم : یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم : روزی که اموال و فرزندان سودی به حال انسان نمی بخشند، جز کسی

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 89@@@

که با قلب سلیم در پیشگاه خداوند حضور یابد . ** در زمینه قلب سلیم بحث مشروحی در جلد 15 تفسیر نمونه ذیل آیات 88 و 89 سوره شعراء (تحت عنوان قلب سلیم تنها سرمایه نجات) ( صفحه 273 ) آورده ایم. ***

آری ابراهیم با قلب سلیم و روح پاک و اراده نیرومند و عزم راسخ مامور مبارزه با بت پرستان شد، و از پدر (عمو) و قوم خودش آغاز کرد، چنانکه قرآن می گوید به خاطر بیاور هنگامی را که به پدر و قومش گفت : اینها چه چیز است که می پرستید؟! (اذ قال لابیه و قومه ما ذا تعبدون ) .

حیف نیست انسان با آن شرافت ذاتی و عقل و خرد در مقابل مشتی سنگ و چوب بی ارزش تعظیم کند؟ عقلتان کجا است ؟!

سپس این تعبیر را که توأ م با تحقیر آشکار بتها بود با جمله دیگری تکمیل کرد و گفت : آیا شما جز الله که بر حق است به سراغ خدایان دروغین می روید؟ (اءفکا الهة دون الله تریدون ) . ** در ترکیب این جمله مفسران دو احتمال داده اند نخست اینکه افکا مفعول به برای تریدون است و آلهه بدل آن است، دیگر اینکه الهه مفعول به است و افکا مفعول لاجله که برای اهمیت مقدم داشته شده است .***

با توجه به اینکه افک به معنی دروغ بزرگ، و یا زشترین دروغها است، قاطعیت سخن ابراهیم درباره بتها روشنتر می شود .

سرانجام سخنش را با جمله کوبنده دیگری در این مقطع پایان داد و گفت : شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان می برید؟! (فما ظنکم برب العالمین )

روزی او را می خورید، مواهب او سراسر وجود شما را احاطه کرده ،

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 90@@@

با اینحال موجودات بی ارزشی را همردیف او قرار داده اید، با اینحال باز انتظار دارید به شما رحم کند، و شما را با اشد مجازات کیفر ندهد؟ چه اشتباه بزرگی ؟ چه گمراهی خطرناکی ؟ .

تعبیر رب العالمین اشاره به این است که تمام عالم در سایه ربوبیت او اداره می شوند شما او را رها ساخته به سراغ یک مشت پندار و اوهامی که هیچ منشا اثر نیست رفته اید .

در تواریخ و تفاسیر آمده است که بت پرستان بابل هر سال مراسم عید مخصوصی داشتند غذاهائی در بتخانه آماده می کردند و در آنجا می چیدند به این پندار که غذاها متبرک شود، سپس دستجمعی به بیرون شهر می رفتند و در پایان روز باز می گشتند و برای نیایش و صرف غذا به بتخانه می آمدند .

آن روز شهر خالی شد و فرصت خوبی برای در هم کوبیدن بتها به دست ابراهیم افتاد .

فرصتی که ابراهیم مدتها انتظار آن را می کشید و مایل نبود به آسانی از دست برود .

لذا هنگامی که در شب از او دعوت به شرکت در این مراسم کردند او نگاهی به ستارگان افکند (فنظر نظرة فی النجوم ) .

و گفت من بیمارم (و قال انی سقیم ) .

و به این ترتیب عذر خود را خواست !

آنها به او پشت کرده و به سرعت از او دور شدند و به دنبال مراسم خود شتافتند (فتولوا عنه مدبرین ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 91@@@

در اینجا دو سؤال مطرح است .

نخست اینکه : چرا ابراهیم به ستارگان نگاه کرد، هدفش از این نگاه چه بود؟ دیگر اینکه آیا به راستی بیمار بود که گفت بیمارم ؟ چه بیماری داشت ؟

پاسخ سؤال اول با توجه به اعتقادات مردم بابل و رسوم و عادات آنها روشن است، آنها در علم نجوم مطالعاتی داشتند، و حتی می گویند بتهای آنها نیز هیاکل ستارگان بود، و به این خاطر به آنها احترام می گذاشتند که سمبل ستارگان بودند .

البته در کنار اطلاعات نجومی خرافات بسیار نیز در این زمینه در میان آنها شایع بود، از جمله اینکه ستارگان را در سرنوشت خود مؤثر می دانستند، و از آنها خیر و برکت می طلبیدند، و از وضع آنها بر حوادث آینده استدلال می کردند .

ابراهیم (علیه السلام ) برای اینکه آنها را متقاعد کند طبق رسوم آنها نگاهی به ستارگان آسمان افکند تا چنان تصور کنند که پیش بینی بیماری خود را از مطالعه اوضاع کواکب کرده است و قانع شوند!

بعضی از مفسران بزرگ این احتمال را نیز داده اند که او می خواست از حرکت ستارگان وقت بیماری خود را دقیقا دریابد، زیرا یکنوع بیماری همچون تب در فواصل زمانی خاصی به سراغش می آمد، ولی با توجه به وضع افکار مردم بابل احتمال اول مناسبتر است .

بعضی نیز احتمال داده اند که نگاه او به آسمان در واقع نگاه مطالعه در اسرار آفرینش بود، هر چند آنها نگاه او را نگاه یک منجم می پنداشتند که می خواهد از اوضاع کواکب حوادث آینده را پیشبینی کند .

در مورد سؤال دوم پاسخهای متعددی داده اند .

از جمله اینکه او واقعا بیمار بود، هر چند اگر سالم هم بود هرگز در مراسم

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 92@@@

جشن بتها شرکت نمی کرد، ولی بیماریش بهانه خوبی برای عدم شرکت در آن مراسم و استفاده از فرصت طلائی برای درهم کوبیدن بتها بود، و دلیلی ندارد که ما بگوئیم او در اینجا توریه کرده، چرا که توریه برای انبیاء مناسب نیست .

بعضی دیگر گفته اند که ابراهیم واقعا بیماری جسمی نداشت اما روحش بر اثر اعمال ناموزون این جمعیت و کفر و شرک و ظلم و فسادشان بیمار بود، بنابراین او واقعیتی را بیان کرد، هر چند آنها طور دیگری فکر کردند، و او را از نظر جسمی بیمار پنداشتند .

این احتمال نیز داده شده است که او در این سخن توریه کرده باشد .

مثل اینکه کسی بر در منزل می آید و سؤال می کند فلان کس در منزل است آنها در پاسخ می گویند: اینجا نیست و منظورشان از کلمه اینجا پشت در خانه است، نه مجموع خانه، در حالی که شنونده این چنین نمی فهمد (اینگونه تعبیرات را که دروغ نیست اما ظاهرش چیز دیگر است در فقه توریه می نامند) .

منظور ابراهیم از این سخن این بود که من در آینده ممکن است بیمار شوم تا دست از سر او بردارند و به سراغ کار خود بروند .

اما تفسیر اول و دوم مناسبتر به نظر می رسد .

به این ترتیب ابراهیم (علیه السلام ) تنها در شهر ماند و بت پرستان شهر را خالی کرده و بیرون رفتند، ابراهیم نگاهی به اطراف خود کرد، برق شوق در چشمانش نمایان گشت، لحظاتی را که از مدتها قبل انتظارش را می کشید فرا رسید باید یک تنه برخیزد و به جنگ بتها برود، و ضربه سختی بر پیکر آنان وارد سازد، ضربه ای که مغزهای خفته بت پرستان را تکان دهد و بیدار کند .

قرآن می گوید: او به سراغ خدایان آنها آمد، نگاهی به آنها و ظروف غذائی که در اطرافشان بود افکند و از روی تمسخر صدا زد: آیا از این غذاها

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 93@@@

نمی خورید؟! (فراغ الی آلهتهم فقال الا تاکلون ) . ** راغ از ماده روغ توجه و تمایل به چیزی و به صورت پنهانی و مخفیانه یا به صورت توطئه و تخریب است .***

این غذاها را عبادت کنندگانتان فراهم کرده اند، غذاهای چرب و شیرین متنوع و رنگین است، چرا میل نمی کنید؟!

سپس افزود: اصلا چرا حرف نمی زنید؟ چرا لال و بسته دهن هستید؟! (ما لکم لا تنطقون ) .

و به این ترتیب تمام معتقدات خرافی آنها را به سخریه کشید، بدون شک او به خوبی می دانست نه آنها غذا می خورند، و نه سخن می گویند، موجودات بیجانی بیش نیستند، اما در حقیقت می خواست دلیل برنامه بت شکنی خود را به این صورت زیبا و لطیف ارائه داده باشد .

سپس آستین را بالا زد، تبر را به دست گرفت، و با قدرت حرکت داد و با توجه ضربه ای محکم بر پیکر آنها فرود آورد! (فراغ علیهم ضربا بالیمین ) .

منظور از یمین یا واقعا همان دست راست است که انسان غالب کارهای خود را با آن انجام می دهد و یا کنایه از قدرت و قوت است (هر دو معنی نیز با هم قابل جمع است ) .

به هر حال چیزی نگذشت که از آن بتخانه آباد و زیبا ویرانه ای وحشتناک ساخت بتها همه لت وپار شدند، و دست و پا شکسته هر کدام به گوشه ای افتادند و به راستی برای بت پرستان منظره ای دلخراش و اسفبار و غمانگیز پیدا کردند .

ابراهیم کار خود را کرد و مطمئن و آرام از بتکده بیرون آمد، و به سراغ خانه خود رفت در حالی که خود را برای حوادث آینده آماده می ساخت .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 94@@@

او می دانست انفجار عظیمی در شهر، بلکه در سراسر کشور بابل ایجاد کرده که صدای آن بعدا بلند خواهد شد! طوفانی از خشم و غضب به راه می افتد که او در میان طوفان تنها است . اما او خدا را دارد، و همین او را کافی است .

بت پرستان به شهر بازگشتند و به سراغ بتخانه آمدند، چه منظره وحشتناک و بهت آوری ؟ گوئی بر سر جایشان خشکشان زده ؟ لحظاتی چند رشته افکارشان از دست رفت، و مات و مبهوت، خیره خیره به آن ویرانه نگاه کردند و بتهائی را که پناه روز بی پناهی خود می پنداشتند بی پناه در آنجا دیدند .

سپس سکوت جای خود را به خروش و نعره و فریاد داد . . . چه کسی این کار را کرده ؟ کدام ستمگر؟!

و چیزی نگذشت که به خاطرشان آمد جوان خداپرستی در این شهر وجود داردبه نام ابراهیم که بتها را به باد استهزاء می گرفت، و تهدید کرده بود من نقشه خطرناکی برای بتهای شما کشیده ام ! معلوم می شود کار، کار او است .

سپس جمعیت به سوی او حرکت کردند در حالی که با سرعت (و خشم ) راه می رفتند (فاقبلوا الیه یزفون ) .

یزفون از ماده زف (بر وزن کف ) در اصل در مورد وزش باد و حرکت سریع شترمرغ که مخلوطی از راه رفتن و پریدن است به کار رفته سپس ‍ این کلمه بطور کنایه در مورد زفاف عروس یعنی بردن عروس به خانه داماد استعمال شده است .

به هر حال منظور این است که بت پرستان با سرعت به سوی ابراهیم آمدند که دنباله ماجرایش را در آیات بعد خواهیم خواند .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 95@@@