تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ابراهیم بنده مؤمن خدا

سه آیه فوق آخرین آیاتی است که ماجرای ابراهیم و فرزندانش را تعقیب و تکمیل می کند، و در حقیقت هم بیان دلیلی است بر آنچه گذشت و هم نتیجه ای برای آن .

نخست می گوید: او (ابراهیم ) از بندگان با ایمان ما است (انه من عبادنا المؤمنین ) .

در حقیقت این جمله دلیلی است بر آنچه گذشت و این واقعیت را بیان می کند که اگر ابراهیم همه هستی و وجود خویش و حتی فرزند عزیزش ‍ را یکجا در طبق

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 129@@@

اخلاص گذارد و فدای راه معبود خویش کرد به خاطر ایمان عمیق و قویش بود .

آری همه اینها از جلوه های ایمان است و ایمان چه جلوه های عجیبی دارد!

در ضمن این تعبیر به ماجرای ابراهیم و فرزندش گسترش و تعمیم می دهد، و آنرا از صورت یک واقعه شخصی و خصوصی بیرون می آورد، و نشان می دهد هر کجا ایمان است ایثار و عشق و فداکاری و گذشت است . ابراهیم همان را می پسندید که خدا می پسندید و همان را می خواست که خدا می خواست، و هر مؤمنی می تواند چنین باشد .

سپس به یکی دیگر از مواهب خدا به ابراهیم سخن می گوید: می فرماید: ما او را بشارت دادیم به اسحاق، که مقدر بود پیامبر گردد و از صالحان شود (و بشرناه باسحق نبیا من الصالحین ) .

با توجه به آیه : فبشرناه بغلام حلیم که در آغاز این ماجرا ذکر شده به خوبی روشن می شود که این دو بشارت مربوط به دو فرزند است، اگر بشارت اخیر طبق صریح آیه مورد بحث مربوط به اسحاق است پس ‍ غلام حلیم (نوجوان بردبار شکیبا) حتما اسماعیل است، و آنها که اصرار دارند ذبیح را اسحاق بدانند هر دو آیه را اشاره به یک مطلب دانسته اند با این تفاوت که آیه اول را بیان اصل بشارت فرزند می دانند و آیه دوم را بشارت به نبوت می دانند ولی این معنی بسیار بعید است و آیات فوق به وضوح می گوید که این دو بشارت مربوط به دو فرزند بوده است (دقت کنید) .

از این گذشته بشارت نبوت نشان می دهد که اسحاق باید زنده بماند و وظائف نبوت را انجام دهد، و این با مساءله ذبح سازگار نیست .

جالب این است که در اینجا بار دیگر به عظمت مقام صالحان برخورد می کنیم که در توصیف اسحاق می فرماید می بایست پیامبر شود و از صالحان

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 130@@@

گردد و چه والاست مقام صالحان در پیشگاه خداوند بزرگ ؟

و در آخرین آیه، سخن از برکتی در میان است که خدا به ابراهیم و فرزندش اسحاق ارزانی داشت، می فرماید: ما به او و اسحاق برکت دادیم (و بارکنا علیه و علی اسحاق ) .

اما برکت در چه چیز؟ توضیحی برای آن داده نشده، و می دانیم معمولا هنگامی که فعلی به صورت مطلق می آید و قید و شرطی در آن نیست معنی عموم را می رساند، بنابراین برکت در همه چیز را شامل می شود، در عمر و زندگی، در نسلهای آینده، در تاریخ و مکتب و در همه چیز .

اصولا برکت در اصل از برک (بر وزن درک ) به معنی سینه شتر است و هنگامی که شتر سینه خود را بر زمین می افکند همین ماده در مورد او به کار می رود (برک البعیر) .

و تدریجا این ماده در معنی ثبوت و دوام چیزی به کار رفته است، برکه آب را نیز از آن جهت برکه گویند که آب در آن ثابت است، و مبارک را از این نظر مبارک می گویند که خیر آن باقی و برقرار است .

از اینجا روشن می شود که آیه مورد بحث اشاره به ثبوت و دوام نعمتهای الهی بر ابراهیم و اسحق (و خاندانشان ) می باشد و یکی از برکاتی که خداوند بر ابراهیم و اسحاق داد این بود که تمام انبیای بنی اسرائیل از دودمان اسحاق به وجود آمدند در حالی که پیامبر بزرگ اسلام از دودمان اسماعیل است .

اما برای اینکه توهم نشود که این برکت در خاندان ابراهیم جنبه نسب و قبیله دارد بلکه در ارتباط با مذهب و مکتب و ایمان است، در آخر آیه می افزاید: از دودمان این دو، افرادی نیکوکار به وجود آمدند، و هم افرادی که به خاطر عدم ایمان، آشکارا به خود ستم کردند (من ذریتهما محسن و ظالم لنفسه مبین ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 131@@@

محسن در اینجا به معنی مؤمن و مطیع فرمان خدا است، و چه احسان و نیکوکاری از این برتر تصور می شود؟ و ظالم به معنی کافر و گنهکار است و تعبیر به لنفسه اشاره به این است که کفر و گناه در درجه اول ظلم بر خویشتن است، آنهم ظلمی واضح و آشکار .

و به این ترتیب آیه فوق به گروهی از یهود و نصاری که افتخار می کردند ما از فرزندان انبیاء هستیم پاسخ می گوید که پیوند خویشاوندی به تنهائی افتخار نیست، مگر اینکه در سایه پیوند فکری و مکتبی قرار گیرد .

شاهد این سخن حدیثی است که از پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که خطاب به بنی هاشم فرمود: لا یاتینی الناس ‍ باعمالهم و تاتونی بانسابکم ! ای بنی هاشم نکند در روز قیامت مردم با اعمالشان به سراغ من بیایند و شما با انساب و پیوند خویشاوندیتان ! (آنها پیوند مکتبی داشته باشند و شما پیوند جسمانی . ** روح البیان جلد 7 صفحه 479 . ***

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 132@@@