تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

خداوند ارواح را به هنگام مرگ و خواب می گیرد

بعد از ذکر دلائل توحید، و بیان سرگذشت مشرکان و موحدان، در نخستین آیه مورد بحث این حقیقت را توضیح می دهد که پذیرش و عدم پذیرش شما سود و زیانش متوجه خودتان است، و اگر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه اصرار می ورزد نه بخاطر نفعی است که عائد او شود، بلکه صرفا انجام وظیفه الهی است، می فرماید: ((ما این کتاب آسمانی را به حق برای مردم بر تو نازل کردیم )) (انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق ) . ** بالحق ممکن است حال برای کتاب یا برای فاعل در انزلنا بوده باشد هر چند معنی اول مناسبتر به نظر می رسد بنابر این مفهوم آیه چنین است که ما قرآن را در حالی که همراه و همگام با حق است بر تو فرستادیم . ***

((هر کس هدایت را پذیرا شود به نفع خود او است، و هر کس گمراهی را برگزیند تنها به زیان خود او تمام می شود)) (فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها) .

و در هر حال ((تو مامور نیستی که حق را در قلوب آنها به اجبار داخل

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 477@@@

کنی )) وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است (و ما انت علیهم بوکیل ) .

این سخن که هر کس راه حق را پیش گیرد سودش عائد خود او می شود، و هر کس در بیراهه گام نهد زیانش دامن خود او را می گیرد، کرارا در آیات قرآن آمده است، و تاکیدی است بر این واقعیت که نه خدا نیازی به ایمان بندگان و وحشتی از کفر آنها دارد و نه پیامبر او، او این برنامه را تنظیم نکرده تا سودی کند، ((بلکه تا بر بندگانش جودی کند .))

تعبیر ((و ما انت علیهم بوکیل )) (با توجه به اینکه وکیل در اینجا به معنی کسی است که موظف بر ایمان آوردن گمراهان باشد) کرارا در آیات قرآن با همین عبارت و یا شبیه به آن تکرار شده، و بیانگر این حقیقت است که پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مسئول ایمان مردم نیست، اصولا ایمان از طریق اجبار به دست نمی آید، و او تنها موظف است که در ابلاغ فرمان الهی به مردم لحظه ای کوتاهی و سستی نکند، خواه پذیرا شوند یا رویگردان ؟

سپس برای اینکه روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خدا است می گوید: خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند (الله یتوفی الانفس حین موتها) . ** توفی به معنی قبض و دریافت کامل است ، انفس در اینجا به معنی ارواح است بقرینه یتوفی . ***

((و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد)) (و التی لم تمت فی منامها) . ** منام معنی مصدری دارد و به معنی نوم ( خواب ) است . ***

و به این ترتیب ((خواب )) برادر ((مرگ )) است و شکل ضعیفی از آن ،

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 478@@@

چرا که رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل می رسد و بسیاری از پیوندهای این دو قطع می شود .

بعد می افزاید: ((ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد)) (به گونه ای که هرگز از خواب بیدار نمی شوند) و ارواح دیگری را که فرمان ادامه حیاتشان داده به بدنهایشان باز می گرداند تا سرآمد معینی (فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ) .

((آری در این مساءله آیات و نشانه های روشنی است برای کسانی که تفکر می کنند)) (ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون )

از این آیه امور زیر به خوبی استفاده می شود:

1 - انسان ترکیبی است از روح و جسم، روح گوهری است غیر مادی که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است .

2 - به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع می کند، و روح را به عالم ارواح می برد و به هنگام خواب نیز این روح را می گیرد، اما نه آنچنان که رابطه به کلی قطع شود، بنابراین روح نسبت به بدن دارای سه حالت است : ارتباط تام (حالت حیات و بیداری ) ارتباط ناقص حالت خواب ) قطع ارتباط به طور کامل (حالت مرگ ) .

3 - ((خواب )) چهره ضعیفی از ((مرگ )) است، و مرگ نمونه کاملی از ((خواب !))

4 - خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصا هنگامی که با رؤیا آنهم رؤیاهای صادقه توأ م باشد این معنی روشنتر می شود .

5 - بعضی از ارواح هنگامی که در عالم خواب رابطه آنها با جسم ضعیف

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 479@@@

می شود گاه به قطع کامل این ارتباط می انجامد به طوری که صاحبان آنها هرگز بیدار نمی شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیداری در نوسانند تا فرمان الهی فرا رسد .

6 - توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام خواب در آستانه مرگ قرار می گیرد درس عبرتی است که اگر در آن بیندیشد برای بیداری او کافی است .

7 - تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام می گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست ملک الموت و فرشتگان مرگ آمده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادی میان این دو وجود ندارد .

به هر حال این که در پایان آیه می فرماید: ((در این موضوع نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند منظور نشانه هائی از قدرت خداوند و مساءله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانی انسان در برابر اراده او است .

از آنجا که در آیه گذشته حاکمیت ((الله )) بر وجود انسان و تدبیر او از طریق نظام مرگ و حیات و خواب و بیداری مسلم شد در آیه بعد سخن از انحراف مشرکان در مساءله شفاعت به میان می آورد تا به آنها ثابت کند مالک شفاعت همان مالک مرگ و حیات آدمی است، نه بتهای فاقد شعور، می فرماید: ((آنها غیر خدا را شفیعان خود برگزیدند)) (ام اتخذوا من دون الله شفعاء) . ** ام در این جا و به معنی بل می باشد ، و اگر متصله باشد باید لنگه ای در مقابل آن تقدیر گرفته شود که خلاف ظاهر است . ***

می دانیم که یکی از بهانه های معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها این بود که می گفتند: ((ما آنها را بخاطر این می پرستیم که شفیعان ما نزد الله بوده

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 480@@@

باشند)) چنانکه در اوائل همین سوره خواندیم ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی (زمر - 3) خواه از این جهت که بتها را تمثالها و مظاهری برای فرشتگان و ارواح مقدسه می دانستند، و یا برای این سنگ و چوبهای بیجان قدرت مرموزی قائل بودند .

به هر حال از آنجا که شفاعت ((اولا)) فرع بر درک فهم و شعور است، و ((ثانیا)) فرع بر قدرت و مالکیت و حاکمیت، در دنباله آیه در پاسخ آنها چنین می فرماید: ((به آنها بگو: آیا از آنها شفاعت می طلبید هر چند مالک چیزی نباشند، و حتی درک و شعوری برای آنها نباشد))؟! (قل اولو کانوا لا یملکون شیئا و لا یعقلون ) . ** جمله اولو کانوا لا یملکون شیئا چیزی در تقدیر دارد ، و در معنی چنین است ایشفعو لکم ولوکانوا لایملکون شیئأ . ***

اگر شفیعان خود را فرشتگان و ارواح مقدسه می دانید آنها از خود چیزی ندارند، هر چه دارند از ناحیه خدا است، و اگر از بتهای سنگی و چوبی شفاعت می طلبید آنها علاوه بر عدم مالکیت کمترین عقل و شعوری ندارند، این بهانه ها را رها کنید، و رو به سوی کسی آورید که مالکیت و حاکمیت تمام عالم هستی برای او است، و تمام خطوط به او منتهی می گردد .

لذا در آیه بعد اضافه می کند: ((بگو تمام شفاعت از آن خدا است )) (قل لله الشفاعة جمیعا) .

((چرا که مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن او است، و سپس ‍ همه شما به سوی او باز می گردید)) (له ملک السماوات و الارض ثم الیه ترجعون ) .

و به این ترتیب آنها را به کلی خلع سلاح می کند، چرا که توحیدی که بر کل عالم حاکم است می گوید شفاعت نیز جز به اذن پروردگار ممکن نیست ((من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه )): ((چه کسی است که نزد او جز به اذن

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 481@@@

و فرمان او شفاعت کند))؟! (بقره - 257) .

یا به گفته بعضی از مفسران اساسا حقیقت شفاعت همان توسل به اسماء حسنای خداوند است، توسل به رحمانیت و غفاریت و ستاریت او است، بنابراین هر گونه شفاعتی سرانجام به ذات پاک او بر می گردد، با این حال چگونه می توان از غیر او بدون اذن او شفاعت طلبید؟ . ** المیزان جلد 17 صفحه 276 . ***

در مورد ارتباط جمله ((ثم الیه ترجعون )) (سپس به سوی او باز میگردید) به ما قبل آن بیانات مختلفی از سوی مفسران ارائه شده :

1 - این جمله اشاره به آن است که نه تنها شفاعت در این دنیا در اختیار خداوند است و نباید همچون مشرکان حل مشکلات و رفع مصائب را از غیر خدا طلب نمود، بلکه در آخرت نیز شفاعت و نجات از آن او، و از ناحیه او است .

2 - این جمله دلیل دومی است برای اختصاص شفاعت به خداوند، زیرا در دلیل اول روی ((مالکیت )) خداوند تکیه شده، و در اینجا روی ((بازگشت همه اشیاء به سوی او .))

3 - این جمله تهدیدی است برای مشرکان، و به آنها می گوید شما به سوی خدا باز می گردید و نتیجه افکار و اعمال شوم و زشت خود را خواهید دید .

همه این تفسیرها مناسب است هر چند تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر می رسد .