تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد19
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

زندگی پر ماجرای ایوب و مقام صبرش

در آیات گذشته سخن از سلیمان و حشمت او بود که قدرت خداداد را نشان می داد و این خود نویدی بود برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مسلمانان مکه که آن روز در فشار سختی قرار داشتند .

در آیات مورد بحث سخن از ایوب است که الگوی صبر و استقامت می باشد، تا به مسلمانان آنروز و امروز و فردا درس مقاومت در برابر مشکلات و ناراحتیهای زندگی دهد، و به پایمردی دعوت کند، و عاقبت محمود این صبر را روشن سازد .

ایوب سومین پیامبری است که در این سوره گوشه ای از زندگی او مطرح شده، و پیامبر بزرگ ما موظف گردید سرگذشت او را به یاد آورد، و برای مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقتفرسا نهراسند، از لطف و رحمت خدا هرگز ماءیوس نشوند .

نام یا سرگذشت ایوب در چندین سوره از قرآن آمده است : در سوره نساء آیه 163، در سوره انعام آیه 84 تنها به ذکر نام او در ردیف پیامبران دیگر اکتفا شده که مقام نبوت او را تثبیت و تبیین می کند، بر خلاف تورات کنونی که او را در زمره پیامبران نشمرده بلکه بنده ای متمکن و نیکوکار دارای اموال و فرزندان بسیار می داند .

در سوره انبیاء آیات 83 و 84 توضیح کوتاهی درباره زندگی او آمده، و در آیات مورد بحث از ((سوره ص )) مشروحتر از هر جای دیگر قرآن شرح حال او ضمن چهار آیه بیان شده است .

نخست می گوید: بنده ما ایوب را بیاد آور هنگامی که پروردگارش ‍ را

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 294@@@

خواند و عرض کرد: شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده (و اذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب ) .

((نصب )) (بر وزن عسر) و ((نصب )) (بر وزن حسد) هر دو به معنی بلا و شر است .

از این آیه اولا مقام والای ایوب در پیشگاه خدا به عنوان ((عبدنا)) (بنده ما) به خوبی استفاده می شود، ثانیا اشاره سربسته ای است به گرفتاریهای شدید و طاقتفرسا و درد و رنج فراوان ایوب .

شرح این ماجرا در قرآن نیامده ولی در کتب معروف حدیث و در تفاسیر ماجرا به این صورت نقل شده است :

کسی از امام صادق سؤال کرد: بلائی که دامنگیر ایوب شد برای چه بود؟ (شاید فکر می کرد کار خلافی از او سر زده بود که خداوند او را مبتلا ساخت ) .

امام در پاسخ او جواب مشروحی فرمود که خلاصه اش چنین است :

ایوب به خاطر کفران نعمت گرفتار آن مصائب عظیم نشد بلکه به عکس ‍ به خاطر شکر نعمت بود، زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت که اگر ایوب را شاکر می بینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او داده ای، مسلما اگر این نعمتها از او گرفته شود او هرگز بنده شکرگزاری نخواهد بود!

خداوند برای اینکه اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگوئی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام نعمت و رنج هر دو شاکر و صابر باشند به شیطان اجازه داد که بر دنیای او مسلط گردد . شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندانش و همچنین فرزندان او از میان بروند، و آفات و بلاها در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزوده گشت !

او از خدا خواست که این بار بر بدن ایوب مسلط گردد، و آنچنان بیمار

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 295@@@

شود که از شدت درد و رنجوری به خود بپیچد و اسیر و زندانی بستر گردد .

این نیز از مقام شکر او چیزی نکاست .

ولی جریانی پیش آمد که قلب ایوب را شکست و روح او را سخت جریحه دار ساخت، و آن اینکه جمعی از راهبان بنی اسرائیل به دیدنش ‍ آمدند و گفتند: تو چه گناهی کرده ای که به این عذاب الیم گرفتار شده ای ؟!

ایوب در پاسخ گفت : به پروردگارم سوگند که خلافی در کار نبوده، همیشه در طاعت الهی کوشا بوده ام، و هر لقمه غذائی خوردم یتیم و بینوائی بر سر سفره من حاضر بوده .

درست است که ایوب از این شماتت دوستان بیش از هر مصیبت دیگری ناراحت شد، ولی باز رشته صبر را از کف نداد، و آب زلال شکر را به کفران آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و جمله های بالا را بیان نمود، و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمده بود خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده صابر و شکیبا گشود، و نعمتهای از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی داشت، تا همگان سرانجام نیک صبر و شکیبائی و شکر را دریابند . ** این روایت در تفسیر نورالثقلین ، از تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده و همین مضمون در تفسیر قرطبی و تفسیر فخر رازی و تفسیر صافی و تفاسیر دیگر ، واعلام القرآن با تفاوتهائی آمده است ، که در کتب عهد عتیق در کتاب ایوب مطالبی شبیه آن دیده می شود هر چند تفاوتهائی با آنچه در منابع اسلامی آمده است دارد . ***

بعضی از مفسران بزرگ احتمال داده اند که رنج و آزار شیطان نسبت به ایوب از ناحیه وسوسه های مختلف او بود گاه می گفت : بیماری تو طولانی شده، خدایت تو را فراموش کرده !

گاه می گفت : چه نعمتهای عظیمی داشتی ؟ چه سلامت و قدرت و قوتی ؟ همه را از تو گرفت، باز هم شکر او را بجا می آوری ؟!

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 296@@@

شاید این تفسیر به خاطر آن باشد که تسلط شیطان را بر پیامبری همچون ایوب و بر جان و مال و فرزندش بعید دانسته اند، اما با توجه به اینکه این سلطه اولا به فرمان خدا بوده، و ثانیا محدود و موقتی بوده و ثالثا برای آزمایش این پیامبر بزرگ و ترفیع درجه او صورت گرفته، مشکلی ایجاد نمی کند .

به هر حال، می گویند: ناراحتی و رنج و بیماری او هفت سال و به روایتی هیجده سال طول کشید و کار بجائی رسید که حتی نزدیکترین یاران و اصحابش او را ترک گفتند، تنها همسرش بود که در وفاداری نسبت به ایوب استقامت به خرج داد .

و این خود شاهدی است بر وفاداری بعضی از همسران !

اما در میان تمام ناراحتیها و رنجها آنچه بیشتر روح ایوب را آزار می داد مساءله شماتت دشمنان بود، لذا در حدیثی می خوانیم : بعد از آنکه ایوب سلامت خود را بازیافت و درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد از او سؤال کردند بدترین درد و رنج تو چه بود؟

گفت شماتت دشمنان ! .

سرانجام ایوب از بوته داغ این آزمایش الهی سالم به درآمد، و فرمان رحمت خدا از اینجا آغاز شد که به او دستور داد پای خود را بر زمین بکوب، چشمه آبی می جوشد که هم خنک است برای شستشوی تنت، و هم گواراست برای نوشیدن (ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب ) .

((ارکض )) از ماده ((رکض )) (بر وزن مکث ) به معنی کوبیدن پا بر زمین، و گاه به معنی دویدن آمده است، و در اینجا به معنی اول است .

همان خداوندی که چشمه زمزم را در آن بیابان خشک و سوزان از زیر پاشنه پای اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، و همان خداوندی که هر حرکت و

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 297@@@

هر سکونی، هر نعمت و هر موهبتی، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد ایوب صادر کرد، چشمه آب جوشیدن گرفت چشمه ای خنک و گوارا و شفابخش از بیماریهای ((برون )) و ((درون )) .

بعضی معتقدند این چشمه دارای یکنوع آب معدنی بوده که هم برای نوشیدن گوارا بوده، و هم اثرات شفابخش از نظر بیماریها داشته، هر چه بود لطف و رحمت الهی بود، درباره پیامبری صابر و شکیبا .

((مغتسل )) به معنی آبی است که با آن شستشو می کنند، و بعضی آن را به معنی محل شستشو دانسته اند، ولی معنی اول صحیحتر به نظر می رسد، و به هر حال توصیف آن آب به خنک بودن شاید اشاره ای باشد به تاءثیر مخصوص شستشو با آب سرد برای بهبود و سلامت تن، همانگونه که در طب امروز نیز ثابت شده است .

و نیز اشاره لطیفی است بر اینکه کمال آب شستشو در آن است که از نظر پاکی و نظافت همچون آب نوشیدنی باشد!

شاهد این سخن اینکه در دستورهای اسلامی نیز آمده، قبل از آنکه با آبی غسل کنید جرعه ای از آن بنوشید! . ** وسائل الشیعه جلد 1 باب 13 از ابواب آداب الحمام حدیث 1 . ***

نخستین و مهمترین نعمت الهی که عافیت و بهبودی و سلامت بود به ایوب بازگشت، نوبت بازگشت مواهب و نعمتهای دیگر رسید، و در این زمینه قرآن می گوید: ((ما خانواده اش را به او بخشیدیم )) (و وهبنا له اهله ) .

((و همانند آنها را با آنها قرار دادیم )) (و مثلهم معهم ) .

((تا رحمتی از سوی ما باشد، و هم تذکری برای صاحبان فکر و اندیشه )) (رحمة منا و ذکری لاولی الالباب ) .

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 298@@@

در اینکه چگونه خاندان او به او بازگشتند؟ تفسیرهای متعددی وجود دارد، مشهور این است که آنها مرده بودند خداوند بار دیگر آنها را به زندگی و حیات بازگرداند .

ولی بعضی گفته اند آنها بر اثر بیماری ممتد ایوب از گرد او پراکنده شده بودند، هنگامی که ایوب سلامت و نشاط خود را بازیافت بار دیگر گرد او جمع شدند .

این احتمال نیز داده شده است که همه یا عده ای از آنها نیز گرفتار انواع بیماریها شده بودند رحمت الهی شامل حال آنها نیز شد، و همگی سلامت خود را باز یافتند، و همچون پروانگانی گرد شمع وجود پدر جمع گشتند .

افزودن همانند آنها بر آنها اشاره به این است که خداوند کانون خانوادگی او را گرمتر از گذشته ساخت و فرزندان بیشتری به او مرحمت فرمود .

گر چه در مورد اموال ایوب در این آیات سخنی به میان نیامده است، ولی قرائن حال نشان می دهد که خداوند آنها را به صورت کاملتر نیز به او بازگرداند .

قابل توجه اینکه ذیل آیه فوق هدف بازگشت مواهب الهی به ایوب را دو چیز می شمرد: یکی رحمت الهی بر او که جنبه فردی دارد، و در حقیقت پاداش و جائزه ای است که از سوی خداوند به این بنده صابر و شکیبا، و دیگر دادن درس عبرتی به همه صاحبان عقل و هوش در تمام طول تاریخ تا در مشکلات و حوادث سخت، رشته صبر و شکیبائی را از دست ندهند، و همواره به رحمت الهی امیدوار باشند .

تنها مشکلی که برای ایوب مانده بود سوگندی بود که در مورد همسرش ‍ خورده بود و آن اینکه تخلفی از او دید و در آن حال بیماری سوگند یاد کرد که هر گاه قدرت پیدا کند یکصد ضربه یا کمتر بر او بزند، اما بعد از بهبودی

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 299@@@

می خواست به پاس وفاداریها و خدماتش او را ببخشد، ولی مساءله سوگند و نام خدا در میان بود .

خداوند این مشکل را نیز برای او حل کرد و چنانکه قرآن می گوید: فرمود بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن ) را برگیر، و به او بزن و سوگند خود را مشکن ! (و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث ) .

((ضغث )) (بر وزن حرص ) به معنی دسته ای از چوبهای نازک ساقه گندم و جو و یا رشته های خوشه خرما و یا دسته گل و مانند آن است .

در اینکه تخلف همسر ایوب که طبق روایتی نامش ((لیا)) دختر یعقوب بود، چه بوده است ؟ باز در میان مفسران گفتگو است .

از ابن عباس مفسر معروف نقل شده که شیطان (یا شیطان صفتی ) به صورت طبیعی بر همسرش ظاهر شد گفت من شوهر تو را معالجه می کنم تنها به این شرط که وقتی بهبودی یافت به من بگوید تنها عامل بهبودیش من بوده ام، و هیچ مزد دیگری نمی خواهم !

همسرش که از ادامه بیماری شوهر سخت ناراحت بود پذیرفت و این پیشنهاد را به ایوب کرد، ایوب که متوجه دام شیطان بود سخت برآشفت و سوگندی یاد کرد همسرش را تنبیه کند .

بعضی دیگر گفته اند ایوب او را دنبال انجام کاری فرستاد، و او دیر کرد، او که از بیماری رنج می برد سخت ناراحت شد و چنان سوگندی یاد کرد .

ولی به هر حال اگر او از یک نظر مستحق چنین کیفری بوده، از نظر وفاداریش در طول خدمت و پرستاری استحقاق چنان عفوی را نیز داشته است .

درست است که زدن یکدسته ساقه گندم یا چوبهای خوشه خرما مصداق واقعی سوگند او نبوده است، ولی برای حفظ احترام نام خدا و عدم اشاعه قانون شکنی او این کار را انجام داد، و این تنها در موردی است که طرف مستحق عفو باشد

@@تفسیر نمونه جلد 19 صفحه 300@@@

و انسان می خواهد در عین عفو، حفظ ظاهر قانون را نیز بکند، و گرنه در مواردی که استحقاق عفو نباشد هرگز چنین کاری مجاز نیست . ** نظیر این معنی در باب حدود اسلامی و اجرای آن درمورد بیماران خطا کار نیز آمده است ( کتاب الحدود ابواب حد الزنا ). ***

و بالاخره در آخرین جمله از آیات مورد بحث که در واقع عصاره ای است از آغاز و پایان این داستان می فرماید: ما او را صابر و شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی بود ایوب که بسیار بازگشت کننده به سوی ما بود (انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب ) .

ناگفته پیداست که دعای او به درگاه خدا، و تقاضای دفع وسوسه های شیطان، و رنج و محنت و بیماری، منافات با مقام صبر و شکیبائی ندارد، آن هم بعد از هفت سال یا به روایتی هیجده سال با درد و بیماری و فقر و ناداری ساختن و تحمل کردن و شاکر بودن .

قابل توجه اینکه در این جمله، حضرت ایوب به سه وصف مهم توصیف شده است که در هر کس باشد انسان کاملی است :

1 - مقام عبودیت 2 - صبر و شکیبائی و استقامت 3 - بازگشت پی درپی به سوی خدا .