برای اینکه بتوانیم قلب را سالم نگهداریم تا در تصدیق حقیقت به زحمت نیفتد باید موانع و حجابهای قلب را بر طرف کنیم تا معرفتُ الله و معرفت به حقایق از خودِ قلب سر بر آورد. چون قلبِ هر انسانی به جهت تجرد و جامعیتی که دارد همواره با خدا و عوالم وجود مرتبط است موانعی مثل منیّت و کبر نمیگذارد به آن عوالم توجه کند و از نور آنها بهرهمند شود. به همین جهت هم اگر خود را در امور محدودِ مادی متوقف کرد احساس میکند به مقصدی که باید میرسید نرسیده، ولی اگر به جنبههای الهی پرداخت، ابعاد عمیقِ درونیاش راضی میشود و اظهار میدارد که فطرت او راضی است. فطرت لایهای عمیقتر از بُعد حیوانی هر انسانی است و به چیزی فوق ارضای غرایز نظر دارد. با توجه به این که نفس ناطقه یا قلب انسان از نظر ذات خود در تمام عوالم هستی حاضر است اگر گرفتار حجابهای ظلمانی شد خود را با حقایق عالم معنا روبهرو نمییابد، در حالیکه در ذات خود میتواند با ملائکه و با اسماء الهی روبهرو شود به شرطی که همهی توجه خود را مشغول تن و امیال مربوط به آن ننماید، بقیهاش به خودی خود برای انسان پیش میآید. همینطور که هیچ وقت شما نمیتوانید نور خورشید را به داخل اتاق بکشید، فقط کافی است پنجرهها را پاک کنید و پرده را عقب بزنید، نور خودش میآید. هرکس این را نداند که نور با تجلی خود هرجا زمینهی حضور دید، حاضر است و فکر کند با تلاش خودش باید نور را به داخل اطاق بیاورد، مأیوس میشود. در مورد ارتباط با عالم غیب هم قاعده همین است که چون نفس ناطقهی شما مجرد است در تمام عوالم وجود، حاضر است و میتواند با حقایق آن عالم مرتبط باشد. از نفس ناطقه بالاتر، حضرت رب العالمین است که در تجرد مطلق و حضور مطلق است پس برای ارتباط نفس ناطقه با خداوند هیچ کاری نباید کرد مگر آن که نظر را از غیر حق برداریم و به حق بیندازیم، چون هم خدا به ما نزدیک است و هم ما به خدا، ولی ما از حقیقت خود غافل شدهایم و به همین جهت از ارتباط با او محروم هستیم.
ما برای پیداکردن خدا باید جانمان را از منیّتها آزاد کنیم و همینطور که برای پیداکردن خدا کافی است که انسان از محدودیتها و حجابها منصرف بشود، برای پیداکردن انسان کامل عیناً باید همان طور عمل کند و اگر انسان در عمق جان خود وجود مقدس حضرت صاحب الامر(عج) را پیدا نکند و بخواهد در کتاب و درس و مدرسه او را بیابد، نه او را مییابد و نه جان او وجود آن حضرت را تصدیق میکند در حالی که قلب نیاز به عصمت دارد تا به شکوفایی لازم برسد و صورت کاملهی عصمت همان امام معصوم است. از آن طرف، مگر نه اینکه حضرت رب العالمین وقتی بخواهد به کاملترین جلوه ظاهر شود، کامل ترین جلوه مقام جامعیت اسماء الهی یعنی انسان کامل است، پس معنی رسیدن به خدا، رسیدن به انسان کامل است. همینکه قلب آزاد بشود و به سوی حقیقت سیر کند، امام معصوم را مییابد، چیزی که برای «ابن فارض» پیش آمد، ابن فارضی که نه شیعه است و نه شیعهشناس، چون در سیر و سلوکش به دنبال حقیقت بود به جایی رسید که میگوید: اگر به عترت پیامبر خدا(ع) نرسیده بودم همهی عمرم ضایع میشد.(182)