جسم پیامبر و ائمه(ع) با غذا تغذیه و رشد میکند و نفس ناطقهی آنها، مثل نفس ناطقهی ما از رَحِم مادر شروع میشود و نهایتاً توسط عزرائیل(ع) قبض میگردد ولی نور عظمت آنها در مقامی فوق عزرائیل و جبرائیل مستقر است و به این معنی رسول خدا(ص) و ائمه(ع) هرگز مرگ ندارند، و در این مقام است که آنها عین نمازند و قرآن در مورد آنها فرمود: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ»؛(168) و آنها را امام قرار دادیم و فعل خیر و اقامهی نماز را به آنها وَحی نمودیم. در حالی که از جهت نفس ناطقه همانند سایر مسلمانان نماز میخوانند و لابه و زاری میکنند. قرآن میفرماید به امامان فعلِ نماز وَحی میشود نه اینکه به آنها وحی میشود که نماز بخوانند. این دو با هم فرق میکند و آن مقام که میگوید به آنها اقامهی نماز را وحی کردیم، اشاره به مقام نور عظمت دارد و از این جهت آنها عین نمازند. اما آن جنبه که نصف شب بلند میشوند و نماز میخوانند و اشک میریزند، جنبهی مربوط به نفس ناطقهی آنها است و با این عبادات خود را به آن مقام غیبی متصل نگه میدارند. چون ممکن است سؤال پیش آید که اگر امام عین نماز و عین زکات و عین فعل خیر است، چرا ائمه(ع) نماز میخوانند و سایر اعمال عبادی را انجام میدهند؟ در حالی که اگر عنایت فرمائید، امام به عنوان شخصِ شخیص امیرالمؤمنین(ع) که پسر فاطمه بنت اسد و جناب ابی طالباند و از مادرشان متولد شدهاند، در مقام نفس ناطقهاند، اختیار و اراده دارند و گریه میکنند و با عباداتشان اتصال با عالم غیب را برای خود حفظ میکنند و این غیر آن مقامی است که عین نماز است ولی وقتی شما با امیرالمؤمنین(ع) روبهرو هستید و در محضر حضرت میباشید با همهی آن شخصیت روبهروئید، با جسمی روبهروئید که باطنش نفسی است که آن نفس به جهت عبادات طولانی با نور عظمت متحد است. درست است که دارای نفس ناطقهاند اما آن نفس ناطقه نسبت به ما محل تجلی کامل نور عظمت است، ولی نسبت به خودشان با عبادات و زحماتی که میکشند اتحاد با نور عظمت را حفظ میکنند. جناب عزرائیل(ع) نفس ناطقهی آنها را قبض میکند و به سوی بهشت سیر میدهد در حالی که مقام نور عظمتِ آن عزیزان فوق مرگ است. در زیارت آنها، آنها با ما سخن میگویند و جواب سلام ما را میدهند و ما را میهمان نور عظمت خود میکنند. آری همان بُعد از امام که از مادر متولد شده، توسط عزرائیل قبض میشود ولی مقام نور عظمت متولدشدنی نبود که قبضشدنی باشد. به گفتهی ملا صدرا: «اَلنَّفْسُ جِسْمَانِیةُ الْحُدُوث وَ رُوحَانِیة الْبَقَاء»؛ نفس ناطقه در بستر عالمِ جسم، حادث میشود و پس از جدایی از جسم، باقی میماند، ولی او که «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ»؛ است در مقام دیگری است، یا آن که فرمود: «کُنْتُ وَصِیاً وَ آدَمُ بَینَ الْمَاءِ وَ الطّّین»؛ در مقامی نیست که عزرائیل بخواهد او را قبض کند.
تأکید حضرت بر اینکه از طریق روح عظمت مدد میشوند برای آن است که ما را متوجه مقامی بگردانند که فوق عالم ملکوت و ملائکه است. ما از جهت شخصیت، همه از رحم مادر شروع شدهایم و قبلاً وجودی اینچنین نداشتهایم مگر به صورت علمی و در علم خدا. امیرالمؤمنین(ع) هم به عنوان شخص خودشان همینطورند، اما دو نکته را نباید فراموش کرد؛ اولاً: این امیرالمؤمنین(ع) همین حالا منوّر و مؤیّد به نور عظمتند. ثانیاً: وقتی عزرائیل(ع) نفس حضرت را قبض میکند روح عظمت را قبض نمیکند و این موضوع نیز باید روشن شود که درست است عبادات ائمه(ع) برای آنها کمالی بالاتر نمیآورد و آنها در اوج کمالند ولی هنر آنها آن است که با عبادات، خود را در آن کمال حفظ میکنند و پاداش آنها در قیامت به جهت آن است که تمام عمر، خود را در اوج کمال حفظ نمودند، در حالی که مثل دیگران شهوت و غضب داشتند و خطر سقوط از آن کمال برای آنها وجود داشت. ما عبادت میکنیم برای نزدیکی به وجود مقدس امامان معصوم(ع) که مقام تامهی تمامهی انسانیتند.