حضرت امام رضا(ع) میفرمایند: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُكْثِرْ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»(53) اگر کسی نمیتواند گناهانش را پاک کند مکرراً بر محمد و آل محمد(ص) صلوات بفرستد. در ادامه میفرمایند: «فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً» زیرا صلوات گناهان را منهدم میکند آن هم چه منهدم کردنی! مقابل گناه عدم گناه است. میفرمایند: اگر بتوانید با صلوات، به جمال این خانواده نظر بیندازید و دل را متوجه خانوادهی عصمت و طهارت نمایید همهی گناهانتان پاک میشود. و در راستای توحیدیشدن جان میفرمایند: «الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّكْبِیر»(54) صلوات بر محمد و آل محمد در نزد خدا معادل تسبیح و تهلیل و تکبیر است. یعنی از آن طریق قلب انسان به مقام تسبیح نایل میشود و نور سبحاناللهی پروردگار بر قلبش تجلی میکند و منور به «تهلیل» میشود و یگانگی خداوند بر قلبش تجلی میکند و با تجلی تکبیر الهی نور کبریایی حضرت حق جان او را منوّر میکند و این عالیترین شکل توحید و معرفت الهی است. به عبارتی جهت قلب را به این خانواده انداختن، مساوی است با نظر به وحدانیت خدا.
در جلسهی گذشته عرض شد چطور جلوهی احدی را در شخصیت امام معصوم میتوان دید، همانطور که عشق را در حرکات و سکنات یک انسان میبینید. اگر احدیت را بشناسیم و یگانگی حضرت «الله» را درک کنیم آن را در امامان معصوم میتوان نظاره کرد، زیرا آنها تجلی یگانگی حقاند و روایت فوق متذکر چنین نکتهای است. وقتی میفرماید: صلوات بر محمد و آل محمد نزد خدا معادل تکبیر است. یعنی سیرهی امام را که نگاه کنیم و نظر ارادتمندانه به آن ذوات مقدس بیندازیم، کبریایی حق بر قلب ما تجلی میکند. این طور نگاهکردن نیازمند یک نوع تربیت قلبی است که جان ما بیرون از حرکات و سکنات ائمه(ع)، در جستجوی نوری باشد که با نظر به سیره و سخن امام، نفس ناطقه بتواند آن نور را در منظر خود بنگرد. اگر انسان بنا داشته باشد آن نور را ببیند و موانع اخلاقی و عقیدتی را هم برطرف کرده باشد، میبیند.
مگر ما خدا را چگونه باید ببینیم که قرآن وعده داده است؛ «فَمَن كَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ»؛(55) اگر کسی میخواهد پروردگارش را ملاقات کند و به لقاء او نایل شود؛ «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(56) باید به عمل صالح مبادرت ورزد و احدی را شریک خدا قرار ندهد. پس معلوم است میشود خدا را ملاقات کرد که خداوند راهکارِ آن ملاقات را گوشزد میفرماید، به طوری که حق به جلوات نورانی اسمائش بر قلب انسان جلوه میکند و انسان با آن انوار الهیه اُنس میگیرد، به همان معنایی که میفرمایند لقاء الهی واقع میشود. امیرالمؤمنین(ع) به «ذعلب» فرمودند: خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم ولی «لَا تُدْرِكُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان»(57) چشمها او را با نگاه حسی نمیبینند ولکن قلبها او را به کمک حقایق ایمان درک میکنند. با طرح این تذکرات إنشاءالله باب اولیهی فهم این روایت باز میشود که نورانیت امیرالمؤمنین(ع)، یک نحوه نورانیتی است که میشود با نظر به آن متوجه خدا شد و نیز میشود با معرفت به خدا متوجه نورانیت امیرالمؤمنین(ع) گشت.
به یاد دارید که حضرت به سورهی بینه استناد کردند که خداوند میفرماید: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء»؛(58) ما امر نکردیم به مردم مگر آنکه خداوند را خالصانه عبادت کنند و بدون هیچ انحرافی دین را برای خدا بدانند و از او بگیرند، «وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» و اقامهی صلاة کنند و زکات بپردازند و این است آن دین قیم و پایدار. حضرت فرمودند: «مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(ص)» مردم امر نشدند مگر به نبوت حضرت محمد(ص) چون مسیر بندگی خدا پذیرش نبوت نبی و پیروی از دستورات او است. عرفا میگویند مؤمن باید در قلب خود هم دو چشم داشته باشد و با آن دو چشم، خدا را ببیند به این صورت که با یک چشم، از خدا متوجه آثار و آیات او شود و با یک چشم، از آیات و آثار الهی متوجه خدا شود. خدایی که برای کودکِ به دنیا نیامده در سینهی مادرش شیر آماده میکند تا رزاقبودنش را ببینید، و ببینید او سمیع و خبیر است و صدای طلب کودک به شیر را میشنود و میداند چه اندازه شیر نیاز دارد. انسان نباید در چنین صحنههایی فقط شیر مادر را ببیند. این شیر را که هر چشمی میبیند کسی که چشم قلبش باز است از شیر منتقل میشود به رزاق و سمیع و خبیر، هم خدا را میبیند که رزاق است و هم از رزق او نظر به رزاقیت او دارد، او دارد در این صحنهها خود را مینمایاند.
کسانی که خدا را قبول دارند ولی منکر لقاء الهی هستند وهّابی هستند و متوجه مظاهر الهی به عنوان آینهی نمایش انوار الهی نیستند. خدایی را که انسان نتواند ببیند یک خدای ذهنی است و نه خدای واقعی. آنوقت این وهّابیها به ما میگویند شما که میگوئید اهل البیت(ع) تجلی جمال حقاند مشرکید. حضرت صادق(ع) میفرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»(59) به خدا سوگند ماییم اسماء حسنای الهی. اینها به جای آنکه خدا را در مظاهرش ببینند تا بتوانند با او اُنس قلبی داشته باشند، منکر رؤیت خداوند میشوند و عملاً به خدای واقعی کافرند و یک خدای ذهنی دارند. خدایی که اینها قبول دارند واقعیت خارجی ندارد. اینجاست که تأکید میشود باید طوری لقاء الهی را دنبال کرد که آدم بتواند او را در صحنه ببیند و با نظر به نبوت حضرت محمد(ص) آن خدا پرستیده میشود. حضرت میفرمایند: در واقع دین خالص چیزی نیست «إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیَّةُ الْمُحَمَّدِیَّةُ السَّمْحَةُ» آن دینی که شما دنبالش هستید همین جمال و دستورات وجود مقدس پیامبر(ص) است که در شخصیت و حرکات و سکنات و گفتار آن حضرت پیدا است. سپس میفرمایند: مگر به دنبال آیه نفرمود؛ «یُقِیمُوا الصَّلاةَ» این یعنی هرکس ولایت مرا اقامه کند حقیقتاً نماز را اقامه کرده است. یعنی ولایت من را بر جان خود اقامه کنید تا نماز را اقامه کرده باشید. ولی «وَ إِقَامَةُ وَلَایَتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» موضوع اقامهی ولایت من کار سادهای نیست که هرکس بتواند زیر بار آن برود. «مستصعب» اسبی را میگویند که به این راحتیها رام نمیشود. فرمود: ولایت من را ملک مقرب و نبی مرسل، و مؤمنی که خداوند قلب او را جهت ایمان امتحان کرده میتواند حمل کند و بپذیرد و نه هرکسی.