تربیت
Tarbiat.Org

حقیقت نوری اهل البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

تفاوت نگاه عقلی با نگاه قلبی

وقتی که حیات را می‌بینیم و متوجه حیّ می‌شویم، در این حالت وارد رؤیتِ نوری شده‌ایم، همان چیزی که جناب سلمان و اباذر می‌خواهند وارد آن شوند و از آن زاویه نور حضرت امیرالمؤمنین(ع) را نظاره کنند و از منظر نور آن حضرت به رؤیت نور خداوند نایل شوند. چون نور حضرت راهی است برای ارتباط با نور خدا.
در نگاه نوری، همان که اول است آخر می‌باشد و همان که ظاهر است باطن می‌باشد. آیه‌ی سوم سوره‌ی حدید می‌فرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» خداوند اول و آخر و ظاهر و باطن است. نه این‌که یا اول است و یا آخر و یا ظاهر است و یا باطن، همه‌ی اول و آخر و ظاهر و باطن او است. چنین نگاهی، نگاه ارزشمندی است و برای رسیدن به این نوع نگاه که نگاه نوری به حق است باید تلاش کرد. از ابی‌سعید خراز پرسیدند: «بِمَ عرفْتَ الله» به چه‌چیز خدا را شناختی؟ می‌گوید: «عرفتُ الله بجمعِهِ بَینَ الضّدَین» خدا را به جمع‌کردن او بین دو ضد شناختم، سپس آیه‌ی «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» را قرائت کرد.(44)
هیچ‌وقت با عقل نمی‌توان به چنین رؤیتی رسید که او را در عین آن‌که اول است، آخر ببینید، چون عقل تا این‌جا می‌آید که اگر اول است، آخر نیست و اگر ظاهر است، باطن نیست. با عشق و رؤیت قلبی است که او را در همه‌ی مظاهر و در ظاهر و باطن، در منظر خود می‌یابید. به قول مولوی:
عقل‌گوید شش جهت حدّ است و دیگر راه نیست



عشق گوید راه هست و رفته‌ایم ما بارها

عقل می‌تواند برای هر پدیده‌ای شش جهت در نظر بگیرد، بالا و پایین و چپ و راست و جلو و عقب، ولی حقیقت چیزی نیست که در جهات شش‌گانه بگنجد که عقل بتواند آن را بیابد.
مشکلی که در نگاه نوری به حقایق پیش می‌آید از همین جا است که نتوانیم از نگاه عقلی به نگاه قلبی نایل شویم. شما با عقلتان می‌فهمید این عالم معلول است و علت می‌خواهد و علتِ آن باید واجب‌الوجود باشد، اما با عقل که نمی‌شود فهمید آن خدایی که واجب‌الوجود است، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» است؛ این دیگر رؤیت قلبی را می‌طلبد که آن را باید در مباحث توحیدی دنبال کنید. این‌جا بنا نیست بحث توحیدی خدمت عزیزان داشته باشیم، می‌خواهیم با این مثال منتقل بشویم به این‌که چشمی که باید مقام نورانیت را رؤیت کند چشمی است که همه‌ی انسان‌ها در قلبشان دارند، باید قلب را به صحنه آورد و در منظر خود، مقام نورانیت امام را قرار داد تا رؤیت انجام گیرد. حضرت خودشان باب بحث را باز کردند تا ما را در این وادی وارد کنند.
حضرت فرمودند: «یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! قَالَا لَبَّیْكَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» آن دو عرض کردند: بفرمایید ای امیر مؤمنان. «قَالَ(ع): مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ، ‏وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ» معرفت من به نورانیت معرفت خدای عزّ و جل است، و معرفت خدای عزّ و جل، معرفت من است به نورانیت. در واقع حضرت ما را راهنمایی می‌کنند که اگر توانستید من را به نورانیت ببینید خدا را دیده‌اید، همان طور که اگر با همان رؤیت قلبی به خداوند معرفت پیدا کنید، تجسم عینی آن نور را در جمال علی(ع) می‌توانید مشاهده نمائید. این آن نوع رؤیتی است که پیامبر(ص) در باره‌اش فرمودند: «مَنْ رَانِی فَقَدْ رَأی الْحَق»(45) هرکس مرا ببیند حقیقتاً خدا را دیده است. مسلّم این رؤیت، رؤیت دست و صورت مبارک حضرت نیست، رؤیت جنبه‌ی نورانیت حضرت است. مثل رؤیت آدمی که عاشق باشد. آدم عاشق را که نگاه کنید نمی‌توانید بگوئید کجایش عاشق است. اما از همه‌ی حرکات و سکناتش عشق می‌بارد. به گفته‌ی مولوی:
عشق شِنگ بی‌قرار بی‌سکون

چون در آرد کل تن را در جنون؟

عشق شنگ چگونه آدم را به جنون می‌اندازد و شما با دیدن حرکات انسان عاشق چگونه به آن عشق منتقل می‌شوید؟ رؤیت نوری را هم باید از این زاویه انجام داد. جمال ائمه(ع) در حرکاتشان طوری ظهور دارد که نور عقلِ قدسی امام در جمال آن‌ها قابل رؤیت است. به همین جهت نباید نقاشان با تصورات خود شکل و صورت امام معصوم را نقاشی کنند، چون همان‌طور که آن نور، مخصوص امام معصوم است، در جسم و صورت مخصوص نیز ظاهر می‌شود و هیچ صورتی نمی‌تواند آن نور را بنمایاند. هر شکلی که نقاشی کنند حجابِ شکل اصلی می‌شود و اثرش هم منفی است و عملاً آن جنبه‌ی نورانیتی که در ظاهر ‌آن‌ها بوده نمایان نمی‌گردد. هنرمند نقاش جسمی که کشیده جسمی است با تصور خودش که در آن جسم آن نور نیست. در جسم امام آن نور هست و هرکس فقط آن جسم را ببیند آن نور را می‌بیند. در روایت هم داریم که اگر کسی خواب ائمه(ع) را ببیند در صورتی‌که ائمه(ع) را قبلاً دیده باشد، حتماً آن رؤیا، رؤیای صادقه است. چون شیطان نمی‌تواند در جمال امام معصوم ظاهر شود، زیرا جسم امام محل تجلی نور امام است و اگر جسم امامِ معصوم را دیده باشید آن جسم دقیقاً حکایت از آن نور دارد. شیطان نمی‌تواند آن جسمی که حکایت از آن نور دارد را برای خود بسازد و در خواب برای افراد ظاهر کند.