تربیت
Tarbiat.Org

حقیقت نوری اهل البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

جلسه‌ی هیجدهم، (مقام قلب ممتحن)

بسم الله الرحمن الرحیم
همان‌طور که مستحضرید در روایت شریف حقیقت نوری اهل البیت(ع) پس از آن‌که حضرت مولی الموحدین علی(ع) فرمودند: خداوند ما را پاک و مطهر قرار داده و انتخاب کرده، فرمودند: «وَ لَوْ قَالَ قَائِلٌ لِمَ وَ كَیْفَ وَ فِیمَ لَكَفَرَ وَ أَشْرَكَ لِأَنَّهُ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ» و اگر کسی نتوانست جایگاه ربوبیت الهی را درک کند و سؤال کرد چرا باید خداوند عده‌ای را ملاک حق و باطل قرار دهد و عذاب و پاداش بندگان براساس دوری و نزدیکی به آن‌ها باشد؟ این شخص کافر و مشرک است، زیرا خداوند به جهت حکمت و ربوبیتش در مقامی است که از آنچه می‌کند سؤال نمی‌شود و مردم‌اند که از طرف پروردگارشان مورد سؤال قرار می‌گیرند.
وقتی کسی نور حقیقت الهی را نبیند از آنچه خدا انجام می‌دهد سؤال می‌کند در حالی که خداوند عین حقیقت است، چطور وقتی شما با آب که حقیقت تری است روبه‌رو می‌شوید نمی‌پرسید چرا تر است، چون می‌دانید آب چیزی جز تر بودن نیست، و آنچنان نیست که می‌توانسته تر باشد و می‌توانسته تر نباشد، تا بپرسید چرا تر است. از خداوند که حقیقت مطلق است جز حق صادر نمی‌شود، به گفته‌ی فیلسوفان «اَلذَّاتِی مَا لَا یعَلَّل»؛(180) وقتی صفتی ذاتی چیزی شد دیگر معنی نمی‌دهد از علت آن صفت سؤال شود. اگر کسی بپرسد چرا آب تر است؟ این فرد با سؤالش نشان می‌دهد که در فکر او آب یک چیزی است که امکان داشته «تر» باشد و یا «تر» نباشد و حالا می‌گوید چرا تر شده است؟ حضرت می‌فرماید اگر کسی نتوانسته بفهمد در نظام هستی حقیقتی هست که عین کمال می‌باشد، گرفتار کفر و شرک است. نمی‌خواهند طرف را متهم به کفر و شرک کنند، می‌خواهند بگویند اگر به نظام الهی درست معرفت پیدا کند می‌فهمد انسان تا کجا ظرفیت فهم دارد و چه مقامی می‌تواند پیدا کند. به همین جهت در ادامه می‌فرمایند: «یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! مَنْ آمَنَ بِمَا قُلْتُ وَ صَدَّقَ بِمَا بَیَّنْتُ وَ فَسَّرْتُ وَ شَرَحْتُ وَ أَوْضَحْتُ وَ نَوَّرْتُ وَ بَرْهَنْتُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ» ای سلمان و ای جندب! اگر کسی توانست آنچه را گفتم و تبیین و تفسیر و شرح و مبرهن کردم، تصدیق کند، این همان مؤمن ممتحَنی است که خداوند قلبش را امتحان کرده است و سینه‌ی او را جهت اسلام گشوده و او عارف بصیری است.
حضرت در اول روایت این باب را باز کردند که مقام اهل‌البیت(ع) را کسی نمی‌فهمد مگر آن‌که قلبش را خدا به ایمان امتحان کرده باشد. در این فراز بعد از مقدمات طولانی و طرح مقام نوری خود یادآوری می‌کنند قلب ممتحَن باید تمام آنچه را گفتم بتواند تصدیق کند. و عنایت داشته باشید قلبی که ممتحَن به نور ایمان است قلبی است که با حقیقت مرتبط است. روایت زیدبن حارثه را یادآوری می‌کنم تا معنی قلب ممتحن روشن شود که وجود مقدس پیامبر(ص) بعد از نماز صبح چشمشان به جوان لاغر اندام و نحیفی افتاد، از او پرسیدند، «کَیفَ اَصْبَحْتَ یا زَید؟» چگونه صبح کردی ای زید؟ می‌گوید: یا رسول الله؛ کَأَنَّ عرش خدا را می‌بینم و اهل بهشت و جهنم را مشاهده می‌نمایم. حضرت ادعای او را تصدیق کردند و فرمودند «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَان‏»(181) این بنده‌ای است که خداوند قلب او را به نور ایمان منوّر کرده است. و می‌تواند حقیقت را در افق جان خود ببیند. چنانچه انسان بتواند حقایق را تا اینجاها تصدیق کند دارای قلبی است که خدا آن را به نور ایمان منور و امتحان کرده است، به این صورت که خداوند ایمان به حقیقت را به قلب چنین شخصی عرضه کرده و او آن را پذیرفته است، این مقام مقامی بالاتر از اسلام اولیه است. انسان با داشتن قلب ممتحَن می‌تواند گفته‌ی مولی الموحدین(ع) را تصدیق کند که می‌فرمایند: «بِنَا یُعَذِّبُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِنَا یُثِیبُ» خداوند بندگانش را از طریق ما عذاب می‌کند و پاداش می‌دهد و و نیز می‌تواند سخن حضرت را که می‌فرمایند: ما ذوات مقدسی بوده‌ایم که قبل از خلقتِ آدم دارای وجود نوری بودیم، تصدیق کند.
سپس می‌فرمایند: «وَ هُوَ عَارِفٌ مُسْتَبْصِرٌ» کسی که توانست چنین معارفی را درک و تصدیق کند عارفی است که به بصیرت رسیده و چشم دل او باز شده «قَدِ انْتَهَى وَ بَلَغَ وَ كَمَلَ» عارفی که به هدف رسیده و بالغ و کامل شده است، چون مقامی بالاتر از آن نیست که قلب ما بتواند به مقام و حقیقت انسان‌های کامل ایمان بیاورد و آن‌ها را افق جان خود قرار دهد و با نظر به مقام آن‌ها زندگی را بگذراند. «وَ مَنْ شَكَّ وَ عَنَدَ وَ جَحَدَ وَ وَقَفَ وَ تَحَیَّرَ وَ ارْتَابَ فَهُوَ مُقَصِّرٌ وَ نَاصِبٌ» و اگر کسی به چنین مقامی در مورد ما شک کند و عناد ورزد و انکار نماید و حیران باشد، او مقصر است و در شناخت حقیقت کوتاهی کرده و دشمنی ورزیده است.