آنچه میخواهیم روی آن تأکید کنیم این است که چطور مقام اهل البیت(ع) را پیدا کنیم. طبق قاعدهای عقلی، همانطور که هر تری به عین تری ختم میشود، هر جنبهی انسانیتی که در هرکس هست، باید به عین انسان ختم شود.(19) اگر انسانیت را درست نشناسیم، نمیفهمیم یعنی چه که انسانیت باید به عین انسان ختم بشود. در حالیکه انسان موجودی است که مثل گرگ خشم دارد اما گرگ نیست. مثل خوک شهوت دارد اما خوک نیست. مثل ملائکه ابعاد معنوی و قدسی دارد، اما ملک نیست. یک شخصیت جامعی است از همهی عوالم به نام «انسان». شهوت انسانی غیر از شهوت خوک است، خوک فقط شهوت است، اما همان شهوت را اگر در شخصیتِ یک انسان کامل ارزیابی کنید، یک شهوت سالم است. اگر انسان، انسانیت خود را حفظ کند، همان روحیهی خشم در زندگی گرگ، در انسان چیز دیگری است. وجود مقدس ائمه(ع) خشم دارند اما خشم انسانی. شهوت دارند، اما شهوت انسانی. وقتی نمایندهی پاپ خدمت امام خمینی(رض) آمد، ایشان فرمودند این توهین به حضرت عیسی(ع) است که میگوئید حضرت عیسی(ع) میل به جنس مخالف نداشتند. شهوت نداشتن یعنی نقص. حضرت عیسی(ع) مثل بقیهی معصومین شهوت انسانی داشتند. بنابراین انسان به چه کسی میگویند؟ به موجودی که خودش یک شخصیت است. خوک نیست، گرگ نیست، ملک نیست، یک شخصیت است. همینطور که آب یک حقیقت است و همهی تریها به آن ختم میشود، انسانیتی که انسانها کم و زیاد از آن برخوردارند به حقیقت انسانیت ختم میشود. فرق حضرت امام خمینی(رض) با صدام، در عدم انسانیت صدام بود. انسانهای غیر الهی شهوت دارند، غضب دارند اما آن چیزی که غضب و شهوتشان را انسانی میکند ندارند. به همین جهت میبینید بعضیها مثل گرگ یا مثل خوکاند. به آن چیزی که آن شهوت و غضب را انسانی میکند میگوئیم انسانیت.
در این رابطه باز عنایت فرمایید؛ همینطور که آب از جهت تربودن یک حقیقت است و همهی تریها به آن ختم میشود، انسانیت هم یک حقیقت است که هرکس به اندازهای که از آن بهرهمند است انسان است وگرنه یا خوک است و یا گرگ. حتی فرشته یا ملک به جهت عدم جامعیت، در مقام انسانیت نیستند. یکی ملکِ مُحیی است و یکی مُمیت. هر ملکی یک بُعد دارد، مثل آب است، آب فقط میتواند تر کند. ملک محیی، ملکی است که میتواند حیات بدهد. قرآن از زبان ملائکه میگوید: «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ»(20) یعنی ما ملائکه هر کداممان یک مقام معلومی داریم. ولی انسانیت اینطور نیست، انسان در مقام جامعیت اسماء الهی است و همهی کمالات را داراست. برای همین، ملائکه به انسان سجده کردند. زیرا همهی کمالاتی را که تکتک ملائک داشتند، انسان یکجا و به صورت جامع داشت و نه به صورت مجموع.(21) قرآن میفرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»؛(22) خداوند همهی اسماء را به آدم تعلیم داد و بعد که آنها را به ملائکه عرضه کرد و فرمود از این اسماء به من خبر دهید و ملائکه اظهار ناتوانی کردند، فرمود: «یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ»؛(23) ای آدم اسماء آنها را به آنها خبر بده و پس از آن به ملائکه دستور داد به آدم سجده کنند و همه سجده کردند مگر شیطان. علت اینکه به ملائکه فرمود به آدم سجده کنید چون آدم حامل همهی اسماء الهی بود و آن اسماء را به صورت جامع داشت.(24) به همین جهت عرض میشود آدمیت یا انسانیت موجود عجیبی است زیرا هم یک چیز است، همینطور که آب یک چیز است و هم همهچیز است و اصل و اساس همهچیز را دارا است.
وقتی فهمیدیم که انسانیت یک حقیقت بسیار با ارزش است که منجر به سجدهی ملائکه بر آدم میشود، عرض میکنم صدام در عین اینکه به ظاهر انسان است از آن حقیقت بیبهره است و حضرت امام خمینی(رض) از آن حقیقت بهرهی فراوان دارند و نتیجه میگیریم هرکس به اندازهای که انسانیت دارد کامل است.
همانطور که هر تری به عین تری ختم میشود، هر انسانیتی به عین الانسان که همان اهل البیت(ع) باشند، ختم میشود و این است معنی سخن حضرت که در مورد اهلالبیت(ع) میفرمایند: «هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ»؛ آنها اساس دیناند، یعنی عین بندگی و عین دینداریاند.