وقتی متوجه دو مقام «حقیقت نوری» و «جنبهی بندگی» اهل البیت(ع) بشویم جواب آن سؤالهایی که میپرسند چرا امیرالمؤمنین(ع) که میدانستند ابن ملجم میخواهد ایشان را به قتل برسانند از علمشان استفاده نکردند؟ داده میشود و روشن خواهد شد به قول علامه طباطبائی(ره)این علم، علم به سلسلهی علل است در تحقق قواعد عالَم، کاری به شخص خودشان ندارد، تا به عنوان شخص بخواهند از آن استفاده کنند. آنجا که مربوط به خودشان است میخواهند بنده باشند، آنجایی که باید مظهر علم الهی باشند، مدیریت الهی را اِعمال میکنند و از علم و قدرت خود بهره میگیرند. یکجا واسطهی فیض هستند و مدیریت الهی را با مظاهر اسماء الهی اِعمال میکنند، یکجا هم نصف شب بلند میشوند و گریه و لابه میکنند، برای این که بندهی خداونداند. این یک قاعده است که هر چه خدا در قلب انسان بیشتر تجلی کند، ذُلِّ عبودیت بیشتر ظاهر میشود. و چون خداوند با همهی اسمائش در قلب امامان(ع) تجلی کرده آنها به نهایت عبودیت دست یافتهاند. این موضوع را باید بشناسید که چطور میشود جمع این دو حالت را در یک لحظه در خود داشت. (امثال نویسندهی کتاب شهید جاوید که به این جمع نرسیدند دچار گمراهی و بعضی توجیهات شدند).