تربیت
Tarbiat.Org

حقیقت نوری اهل البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

شرط پذیرش ولایت الهی

حضرت علی(ع) فرمودند حمل این ولایت برای همه ممکن نمی‌باشد و به این اعتبار استعانت به صلاة به معنی ولایت، کار همه نیست، باید افراد به خشوع برسند تا بتوانند آن را حمل کنند «والخاشِعونَ هُمُ الشّیعَةُ الْمُسْتَبْصِرونَ» و خاشعان فقط شیعیان بیداردل هستند. در ادامه می‌فرمایند: «وَ ذَلِكَ لِأَنَّ أَهْلَ الْأَقَاوِیلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَ الْقَدَرِیَّةِ وَ الْخَوَارِجِ وَ غَیْرِهِمْ مِنَ النَّاصِبِیَّةِ یُقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ(ص)» زیرا گروه‌هایی مثل مرجئه و قدریه و خوارج و دیگران مثل ناصبی‌ها همه به نبوت محمد(ص) اقرار دارند. «لَیْسَ بَیْنَهُمْ خِلَافٌ» بینشان هم خلاف نیست. «وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِی وَلَایَتِی» اما در ولایت من اختلاف دارند، لذا آنچه برای همه‌ی آن‌ها سنگین بود که بپذیرند همین است که اکثراً نپذیرفتند، و با توجه به آیه‌ی مورد بحث که فرمود: اقامه‌ی صلاة برای همه سخت و سنگین است مگر برای خاشعین، پس اقامه‌ی صلاة همان ولایت من است. در واقع خداوند در آیه‌ی مورد بحث از قبل پیش‌بینی کرده و به مسلمانان خطاب فرموده: فردا که می‌خواهید دینداری کنید یک قسمت دینداری را انجام می‌دهید بدون آن‌که برایتان مشکلی باشد و از حالا بدانید یک وجهی از دینداری هست که باید به آن نیز استعانت بجویید ولی چون خود را در مقابل حکم خدا خاشع نکرده‌اید برایتان گران می‌آید و همه به آن تن نمی‌دهید و در انجام آن به اختلاف می‌افتید. لذا حضرت فرمودند: «وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِی وَلَایَتِی مُنْكِرُونَ لِذَلِكَ جَاحِدُونَ بِهَا إِلَّا الْقَلِیلُ وَ هُمُ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی كِتَابِهِ الْعَزِیزِ فَقَالَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ» آن‌ها در مورد ولایت من اختلاف دارند و منکر آن هستند مگر عده‌ای قلیل، آن‌هایند که خداوند در قرآن ایشان را توصیف نمود «إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ».
در مورد فضای عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع) در متون اهل سنت هست که «چون جریان غدیر همه جا و در همه‌ی بلاد منتشر شد، تا به گوش حارث بن نعمان فهرى رسید، حارث بى درنگ شتر خود را سوار شد و شرفیاب حضور رسول الله(ص) گردید، وآن حضرت آن موقع در ابطح بودند، حارث از شتر خود فرود آمده و بند بر پاى آن نهاد و نزدیك شد، آن گاه روى به آن جناب نموده و در حالى كه آن حضرت در بین جمعى از اصحابش بود عرض كرد: یا محمد! تو از ناحیه‌ی پروردگارت به ما دستور دادى كه به وحدانیت خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما نیز پذیرفتیم، آن گاه به ما گفتى چه و چه (و همه احكام را ذكر كرد) و ما قبول كردیم، و این همه اطاعت از ما تو را كفایت نكرد تا دو بازوى پسر عمت را كشیده و او را بر همه ما سرورى دادى، و گفتى: هر كه من مولاى اویم على مولاى او است، اینك آمده‏ام از تو بپرسم داستان سرورى پسر عمت از ناحیه‌ی خودِ تو است یا از ناحیه‌ی خداست؟ رسول الله(ص) فرمود: سوگند به آن خدایى كه جز او معبودى نیست آن نیز مانند همه‌ی دستوراتم از ناحیه‌ی خداست، حارث به سوى مركب خود برگشت و در حالى كه مى‏گفت: بار الها اگر این مطلب حق است و از ناحیه تو است سنگى از آسمان بر ما بباران، و یا عذابى دردناك بر ما نازل كن، هنوز به شتر خود نرسیده بود كه خداى تعالى او را هدف سنگ ریزه‏اى قرار داده به طورى كه از فرق سرش فرو رفت و از پائین تنش بیرون آمده و هلاكش ساخت»(69) این نشان می‌دهد که چه اندازه عده‌ای نسبت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) مخالفت می‌کردند. اگر دل در مقابل حق خاشع نباشد نمی‌تواند ولایت امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرد و تحت تأثیر جوّسازی‌های امثال امویان قرار می‌گیرد.
امروزه هم همین‌طور است، گاهی برای انسان‌های کاملاً متدین و متعهد جوّسازی می‌شود، ما باید در مقابلِ حق خاشع باشیم تا تحت تأثیر این جوّسازی‌ها قرار نگیریم. اگر کسی باشد که حرکات و سکناتش الهی است وظیفه‌ی شرعی این است که از او دفاع کنیم و نگذاریم آن‌هایی که به او حسادت می‌ورزند برایش جوّسازی کنند.در این جا بعضی ها توصیه می‌کنند احتیاط کنید. در حالی که احتیاط جایی است که هنوز مسئله برایمان مبهم است. فرض می‌کنیم چند درصد احتمال اشتباه هم در میان باشد، آیا حق داریم برای چنین احتمالی از او دفاع نکنیم؟ دین به ما دستور می‌دهد اگر اعمال و سخنان کسی را حق تشخیص دادید و روی‌هم رفته جهت‌گیری او سالم بود او را بپذیرید. با چنین نگاهی بود که عده‌ای کنار رسول خدا(ص) آمدند و آرام‌آرام به حقیقت کار آن حضرت پی بردند. اگر تحت تأثیر جوّسازی‌های ابوسفیان و ابوجهل قرار می‌گرفتند هرگز مفتخر به همراهی با رسول خدا(ص) نمی‌شدند. آن‌ها مزد خاشع‌بودن در مقابل حق را گرفتند. یک وقت است عقلمان را تعطیل می‌کنیم و احساسات عنانمان را در دست می‌گیرد، آن چیز دیگر است. ولی وقتی با حضور عقل در مقابل حق خشوع کنیم برکات فوق‌العاده‌ای دارد. عمده آن است که در مقابل حق خاشع باشیم. این‌جا جای احتیاط نیست، چون از نزدیکی به حق محروم می‌شویم. عده‌ای به خاطر احتیاط‌های بی‌جا و با باندبازی، حق را رها کردند و به حاشیه رفتند و یا در ظلمات خط‌بازی و حزب‌بازی در مقابل حق ایستادند. با جوّی که در رابطه با ولایت امیرالمؤمنین(ع) ساختند معلوم است هرکس بخواهد اهل احتیاط باشد و برای حزب و گروه خود حساب باز کند، کنار می‌کشد و به همان اندازه از راه سعادت محروم می‌شود. اگر دل در مقابل حق خاشع باشد به‌راحتی متوجه حقانیت امیرالمؤمنین(ع) می‌شود.
امید است بتوانیم در جلسه‌ی آینده مطلب را با دقت بیشتر دنبال کنیم. إن‌شاءالله.
خدایا به حقیقت امیرالمؤمنین(ع) ما را در مقابل خودت و همه‌ی حقایق خاشع بگردان.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»