تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ما همه فانی و بقا بس تو راست!

باز در ادامه شرح نعمتهای الهی در این آیات می افزاید: ((تمام کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند فانی می شوند)) (کل من علیها فان).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 135@@@

اما چگونه ((مساءله فنا)) می تواند در زمره نعمتهای الهی قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنی فنای مطلق نیست، بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است.

دنیا با تمام نعمتهایش زندانی است برای مؤمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.

و یا از این نظر که ذکر نعمتهای فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤ لؤ و مرجان و مرکبهای راهوارش گردد، لذا یادآوری می کند که این دنیا جای بقا نیست، مبادا دلبستگی به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتی است بزرگ.

ضمیر در ((علیها)) به زمین باز میگردد که در آیات قبل اشاره ای به آن بود، بعلاوه از قرائن نیز روشن است.

منظور از ((من علیها)) (کسانی که بر زمین هستند) انس و جن می باشند، هر چند بعضی از مفسران احتمال داده اند که حیوانات و جنبندگان و موجودات زنده دیگر را نیز شامل می شود، ولی ظاهر تعبیر ((من)) که معمولا برای صاحبان عقل می آید همان معنی اول است.

درست است که مساءله ((فنا)) منحصر به انس و جن نیست، و نه حتی منحصر به موجودات زمینی، بلکه طبق تصریح قرآن تمام اهل آسمانها و همه موجودات فانی می شوند، ((کل شیء هالک الاوجهه)) (قصص 88) ولی از آنجا که سخن از ساکنان زمین در میان بوده در این آیه تنها آنها را مطرح کرده است.

در آیه بعد می افزاید ((تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگار تو باقی

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 136@@@

می ماند)) (و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام).

((وجه)) از نظر لغت به معنی صورت است که به هنگام مقابله با کسی با آن مواجه و روبرو می شویم، ولی هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود منظور ذات پاک او است.

بعضی نیز ((وجه ربک)) را در اینجا به معنی صفات پروردگار دانسته اند که از طریق آن، برکات و نعمتها بر انسانها نازل می شود، همچون علم و قدرت و رحمت و مغفرت.

این احتمال نیز داده شده است که منظور اعمالی است که به خاطر خدا انجام داده می شود، بنابراین همه فانی می شوند تنها چیزی که باقی می ماند اعمالی است که از روی خلوص نیت و برای رضای او انجام گرفته است.

ولی معنی اول از همه مناسبتر به نظر می رسد.

اما ((ذو الجلال و الاکرام)) که توصیفی است برای ((وجه)) اشاره به صفات جمال و جلال خدا است، زیرا ذو الجلال از صفاتی خبر می دهد که خداوند اجل و برتر از آن است (صفات سلبیه) و ((اکرام)) به صفاتی اشاره می کند که حسن و ارزش چیزی را ظاهر می سازد و آن ((صفات)) ثبوتیه خداوند مانند علم و قدرت و حیات او است.

بنابراین معنی آیه رویهمرفته چنین می شود تنها ذات پاک خداوندی که متصف به صفات ثبوتیه و منزه از صفات سلبیه است در این عالم باقی و برقرار می ماند.

بعضی از مفسران نیز ((صاحب اکرام)) بودن خداوند را اشاره به الطاف و نعمتهائی می دادند که با آن اولیای خود را اکرام و گرامی می دارد، جمع میان معانی در آیه فوق نیز ممکن است. در حدیثی می خوانیم که مردی در حضور پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) مشغول نماز بود

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 137@@@

سپس چنین دعا کرد: اللهم انی اسئلک بان لک الحمد، لا اله الا انت المنان، بدیع السموات و الارض، ذو الجلال و الاکرام یا حی یا قیوم.

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) به اصحاب و یارانش فرمود: می دانید خدا را با چه نامی خواند؟ عرض کردند: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: و الذی نفسی بیده لقد دعا الله باسمه الاعظم الذی اذا دعی به اجاب، و اذا سئل به اعطی:

((قسم به آنکس که جانم به دست او است خدا را به اسم اعظمش خواند که هرگاه کسی خدا را به آن بخواند اجابت می کند، و هرگاه به وسیله آن از او تقاضا کند عطا می فرماید)).**تفسیر (روح المعانی) جلد 27 صفحه 95.***

بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته می فرماید: ((کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید))؟! (فبای آلاء ربکما تکذبان).

محتوای آیه بعد در واقع نتیجه ای است از آیات قبل، زیرا می فرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند همواره نیازهای خود را از او می خواهند، و از او سؤال می کنند)) (یساله من فی السموات و الارض).

چرا چنین نباشد؟ در حالی که همه فانیاند و او باقی است، نه تنها در پایان جهان همه کائنات جز ذات پاک پروردگار راه فنا می پویند که الان نیز همه در برابر او فانی هستند، و بقائشان بسته به بقاء او و مشیت او است، و اگر لحظهای نظر لطفش را از کائنات برگیرد فروریزند قالبها!

با این حال مگر کسی جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وی تقاضا کنند؟!

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 138@@@

تعبیر به ((یساله)) به صورت ((فعل مضارع)) دلیل بر این است که این سؤال و تقاضا دائمی است، و همگی به زبان حال از آن مبداء فیاض دائما فیض می طلبند، هستی می خواهند، و حوائج خود را تمنا می کنند، و این اقتضای ذات موجود ممکن است که نه تنها در حدوث بلکه در ((بقاء)) نیز وابسته و متکی به واجب الوجودند.

سپس می افزاید: هر روز خداوند در شان و کاری است (کل یوم هو فی شان).

آری خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئی او به نیازهای سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز طرح تازهای ابداع می کند.

یک روز اقوامی را قدرت می دهد، روز دیگری آنها را بر خاک سیاه می نشاند، یک روز سلامت و جوانی می بخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانی می دهد، یک روز غم و اندوه را از دل می زداید، روز دیگر مایه اندوهی می آفریند، خلاصه هر روز طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و خلق و حادثه جدیدی دارد.

توجه به این حقیقت، از یکسو نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن می کند، و از سوی دیگر پرده های یاس و نومیدی را از دل کنار می زند.

و از سوی سوم غرور و غفلت را در هم می شکند.

آری او هر روز در شان و کاری است. گرچه مفسران هر کدام گوشه ای از این معنی گسترده را به عنوان تفسیر آیه ذکر کرده اند: بعضی تنها آمرزش گناهان، و بر طرف ساختن اندوه ها، و تعالی و سقوط اقوام را.

و بعضی تنها مساءله آفرینش و رزق و حیات و مرگ و عزت و ذلت را.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 139@@@

بعضی دیگر تنها مساءله آفرینش و مرگ انسانها را عنوان نموده، و گفته اند: خداوند در هر روز سه لشکر دارد: لشکری از اصلاب پدران به ارحام مادران منتقل می شوند، و لشکری از رحم مادران به عالم دنیا گام می نهند، و لشکری از این دنیا روانه قبر می شوند.

ولی همانگونه که گفتیم آیه مفهوم گسترده ای دارد که هرگونه آفرینش تازه و خلقت جدید و دگرگونی و تحول را در این جهان در بر می گیرد.

در روایتی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم: که در یکی از خطبه هایش فرمود: الحمد لله الذی لا یموت و لا تنقضی عجائبه لانه کل یوم هو فی شان من احداث بدیع لم یکن: ((حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که هرگز نمی میرد، و شگفتیهای خلقتش پایان نمی گیرد، چرا که هر روز در شان و کاری است، و موضوع تازه ای می آفریند که هرگز نبوده)).**(اصول کافی) مطابق نقل تفسیر (نور الثقلین) جلد 5 صفحه 193.***

و در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: من شانه ان یغفر ذنبا، و یفرج کربا و یرفع قوما، و یضع آخرین: ((از کارهای او این است که گناهی را می بخشد، و ناراحتی و رنجی را برطرف می سازد، گروهی را بالا می برد، و گروه دیگری را پائین می آورد)).**(مجمع البیان) ذیل آیات مورد بحث _ این حدیث در (روح المعانی) از (صحیح بخاری) نیز نقل شده است.***

این نکته نیز لازم به یادآوری است که ((یوم)) در اینجا به معنی روز در مقابل شب نیست، بلکه هم دورانهای طولانی را شامل می شود، و هم ساعات و لحظات را، و مفهومش این است که خداوند متعال هر زمان در شان و کاری است.

بعضی نیز شان نزولی برای آیه ذکر کرده اند که این آیه رد بر گفتار

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 140@@@

یهود است که معتقد بودند خداوند روز شنبه همه کارها را تعطیل می کند! و هیچ حکم و فرمانی نمی دهد **(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 202.*** قرآن می گوید: برنامه آفرینش و تدبیر او لحظه ای تعطیل بردار نیست.

و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگوئی به نیازهای همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار می کند که: کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (فبای آلاء ربکما تکذبان).

نکته ها: