تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنها که با خدا دشمنی می کنند

از آنجا که آخرین جمله از آیات گذشته به همگان اخطار می کرد که حدود الهی را رعایت کنند، و از آن تجاوز ننمایند، در آیات مورد بحث از کسانی سخن می گوید که نه تنها از این حدود تجاوز کرده بلکه به مبارزه با خدا و پیامبر او (صلی اللّه علیه و آله) برخاسته اند، و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن می سازد.

نخست می فرماید: ((کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل می شوند، همانگونه که پیشینیان آنها خوار و ذلیل شدند)) (ان الذین یحادون الله و رسوله کبتوا کما کبت الذین من قبلهم).

((یحادون)) از ماده ((محاده)) به معنی مبارزه مسلحانه و استفاده از حدید (آهن) است، و به مبارزه غیرمسلحانه نیز گفته می شود.

بعضی گفته اند ((محاده)) در اصل به معنی ممانعت است از ماده ((حد)) که به معنی مانع میان دو شیء است، و لذا به دربان ((حداد)) می گویند، و هر

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 422@@@

دو معنی از نظر نتیجه به هم نزدیک است هر چند از دو ریشه متفاوت گرفته شده.

((کبتوا)) از ماده ((کبت)) (بر وزن ثبت) به معنی مانع شدن تواءم با عنف و ذلیل کردن است، اشاره به اینکه خداوند مجازات کسانی را که با او و پیامبرش به مبارزه برمی خیزند ذلت و خواری قرار می دهد و آنها را از لطف بیکرانش منع می کند.**بعضی از مفسران (کبتوا) را به عنوان نفرین گرفته اند، و از آنجا که نفرین از سوی خداوندی که قادر بر همه چیز است دلیل بر تحقق آن می باشد نتیجه آن ذلت و خواری این گروه در دنیا است، ولی ظاهر تعبیر آیه این است که جمله خبریه است نه انشائیه.***

این تعبیر نظیر تعبیری است در آیه 114 بقره آمده است که درباره افرادی که مردم را از مساجد و عبادت خدا باز می دارند و به مبارزه با آئین حق برمی خیزند، می فرماید: لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم: ((برای آنها خواری در دنیا است و در آخرت عذاب دردناکی دارد)).

و یا آنچه در آیه 33 سوره مائده درباره کسانی که به محاربه با خدا و رسولش برمی خیزند و در زمین فساد می کنند آمده است که می فرماید: ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم: ((این برای آنها مایه خواری در دنیاست و در آخرت عذاب عظیمی دارند)).

سپس می افزاید: ((ما آیات روشنی نازل کردیم)) (و قد انزلنا آیات بینات).

بنابراین به قدر کافی اتمام حجت شده و عذر و بهانه ای برای مخالفت باقی نمانده است، و با این حال اگر مخالفت کنند باید مجازات شوند.

نه تنها در این دنیا مجازات می شوند بلکه ((برای کافران عذاب خوارکننده در قیامت است)) (و للکافرین عذاب مهین).

به این ترتیب در جمله قبل به عذاب دنیوی آنها اشاره شده، و در این

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 423@@@

جمله به عذاب اخروی آنها، و شاهد بر این معنی جمله ((کما کبت الذین من قبلهم)) (آنچنانکه پیشینیان آنها خوار شدند) می باشد، آیه بعد نیز بر این معنی گواهی می دهد.

به هر حال این تهدید الهی در مورد کسانی که در برابر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) و قرآن ایستاده بودند به وقوع پیوست، و در جنگهای بدر و خیبر و خندق و غیر آن با ذلت و شکست روبرو شدند، و سرانجام فتح مکه طومار قدرت و شوکت آنها را در هم پیچید و اسلام در همه جا پیروز گشت.

آیه بعد در توصیف زمان وقوع عذاب اخروی آنها چنین می گوید: ((ین در روزی خواهد بود که خداوند همه آنها را برمی انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد)) (یوم یبعثهم الله جمیعا فینبئهم بما عملوا).**(یوم) ظرف است، و متعلق به (للکافرین) یا به (مهین) می باشد و احتمال اول مناسبتر است، و بسیاری از مفسران همان را برگزیده اند، و اینکه بعضی احتمال داده اند متعلق به (اذکر) محذوف بوده باشد بسیار بعید به نظر می رسد.***

آری ((خداوند همه اعمال و کردار آنها را احصار و شماره کرده، هر چند خود آنها آنرا به فراموشی سپردند)) (احصاه الله و نسوه).

و به همین دلیل هنگامی که چشم آنها به نامه اعمالشان می افتد فریادشان بلند می شود: ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها: ((این نامه از کیست که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آنرا ثبت و ضبط کرده است)) (کهف 49).

و این خود عذاب دردناکی است که خداوند گناهان فراموش شده آنها را به یادشان می آورد و در صحنه محشر در برابر خلایق رسوا می شوند.

و در پایان آیه می فرماید: ((خداوند بر همه چیز شاهد و در همه جا حاضر است)) (و الله علی کل شیء شهید).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 424@@@

این در حقیقت به منزله دلیلی است بر آنچه در جمله قبل ذکر شد.

آری حضور خداوند در همه جا، و در هر زمان، و در درون و برون ما، ایجاب می کند که نه فقط اعمال بلکه نیات و عقائد ما را احصا کند، و در آن روز بزرگ که ((یوم البروز)) است همه را بازگو فرماید، تا هم خود انسان و هم دیگران بدانند، اگر عذاب و مجازات سختی در کار است دلیلش چیست؟

سپس برای تاءکید بر حضور خداوند در همه جا و آگاهی او بر همه چیز سخن را به مساءله ((نجوی)) (گفتگوهای در گوشی) می کشد و می فرماید: ((آیا نمیدانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است می داند)) (الم تر ان الله یعلم ما فی السموات و ما فی الارض).

گرچه روی سخن در اینجا به پیامبر است ولی مقصود عموم مردم می باشد.**(الم تر) از ماده (رؤیت) در اصل به معنی مشاهده کردن حسی است، ولی در بسیاری از موارد به معنی شهود قلبی و علم و آگاهی آمده است.*** و این در حقیقت مقدمه ای است برای بیان مساءله نجوی و سخنان در گوشی.

سپس می افزاید: ((هیچگاه سه نفر با هم در گوشی صحبت نمی کنند، مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچگاه پنج نفر با هم نجوی نمی کنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست)) (ما یکون من نجوی ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم).**(نجوی) گرچه مصدر است ولی در اینجا به معنی اسم فاعل آمده است و یا از قبیل (زید عدل) می باشد.***

((و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن، مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا باشند)) (و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم اینما کانوا).

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 425@@@

((سپس روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می سازد چرا که خداوند به هر چیزی دانا است)) ثم ینبئهم بما عملوا یوم القیامة ان الله بکل شیء علیم).

در این آیه چند نکته جلب توجه می کند.

1 - ((نجوی)) و ((نجات)) در اصل به معنی مکان بلندی است که به خاطر ارتفاعش از اطراف جدا شده، و از آنجا که هرگاه انسان بخواهد دیگری بر سخنانش آگاه نشود به نقطه ای می رود که از دیگران جدا باشد به سخنان در گوشی ((نجوی)) گفته اند، و یا از این نظر که نجوی کننده می خواهد اسرار خود را از اینکه در دسترس دیگران قرار گیرد نجات بخشد.

2 - بعضی معتقدند که ((نجوی)) حتما باید میان سه نفر یا بیشتر باشد و اگر دو نفر باشند به آن ((سرار)) (بر وزن کنار) گفته می شود، ولی این برخلاف ظاهر خود آیه است، چرا که جمله ((و لا ادنی من ذلک)) اشاره به کمتر از سه نفر یعنی دو نفر می کند، البته هنگامی که دو نفر با هم نجوی می کنند حتما باید شخص ثالثی در آن نزدیکی حضور داشته باشد، و الا لزومی برای نجوی نیست، اما این سخن ارتباطی با آنچه گفتیم ندارد.

3 - قابل توجه اینکه در آیه فوق نخست از نجوای سه نفری و بعد پنج نفری سخن می گوید، و اما از نجوای چهار نفری که در میان این دو قرار دارد سخنی به میان نیامده است، گرچه همه اینها از باب مثال است ولی بعضی از مفسران وجود مختلفی برای آن ذکر کرده اند که از همه مناسبتر این است که منظور رعایت فصاحت در کلام و عدم تکرار است زیرا اگر می فرمود هر سه نفری که به نجوی بنشینند خداوند چهارمین آنها است و هر چهار نفری که به نجوی بنشینند خداوند پنجمین آنها است عدد ((چهار)) تکرار می شد، و این از فصاحت دور است بعضی نیز گفته اند که این آیات درباره گروهی از منافقان نازل شده که درست به همین عدد یعنی عدد سه و پنج نفر بودند.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 426@@@

4 - منظور از اینکه خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چیز آگاه است، و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد و نه هرگز توصیف به اعداد می شود، و یگانگی او نیز وحدت عددی نیست بلکه به این معنی است که شبیه و نظیر و مثل و مانند ندارد.

5 - این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل آیه سخن را از نجوی فراتر برده و می فرماید: ((خداوند همه جا با مردم است و آنها را از اعمالشان روز قیامت با خبر می سازد)) و آیه را با احاطه علمی خداوند پایان می دهد، همانگونه که شروع آیه نیز از احاطه علمی خداوند نسبت به همه چیز است.

6 - بعضی از مفسران برای آیه شاءن نزولی از ابن عباس نقل کرده اند که درباره سه نفر به نام ((ربیعه)) و ((حبیب)) و ((صفوان)) نازل شده، آنها با هم سخن می گفتند، یکی از آنها به دیگری گفت: آیا خدا آنچه را ما می گوئیم می داند؟ دومی گفت مقداری را می داند و مقداری را نمی داند! سومی گفت اگر مقداری را می داند همه را می داند! (آیه فوق نازل شد و اعلام کرد که خداوند در هر نجوی حاضر است و از همه چیز در زمین و آسمان آگاه است، تا این غافلان کوردل از اشتباه خود درآیند).**(تفسیر فخر رازی) جلد 29 صفحه 265.***