تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

((ظهار)) یک عمل زشت جاهلی

با توجه به آنچه در شاءن نزول گفته شد و نیز با توجه به محتوای آیات تفسیر آیات نخستین سوره روشن است، می فرماید: ((خداوند قول زنی را که درباره همسرش به تو مراجعه کرده بود، و بحث و مجادله می کرد، شنید، و تقاضای او را اجابت فرمود)) (قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها).

((تجادل)) از ((مجادله)) از ماده ((جدل)) گرفته شده که در اصل به معنی تابیدن طناب است، و از آنجا که به هنگام گفتگوهای طرفینی و اصرارآمیز هر یک از دو طرف می خواهد دیگری را قانع کند مجادله بر آن اطلاق شده است.

سپس می افزاید: ((آن زن علاوه بر اینکه با تو مجادله داشت به درگاه خداوند نیز شکایت کرد و از پیشگاهش تقاضای حل مشکل نمود)) (و تشتکی الی الله).

((این در حالی بود که خداوند گفتگوی شما و اصرار آن زن را در حل مشکلش می شنید)) (و الله یسمع تحاورکما).

((تحاور)) از ماده ((حور)) (بر وزن غور) به معنی مراجعه در سخن یا در اندیشه است و ((محاوره)) به گفتگوهای طرفینی اطلاق می شود.

((و خداوند شنوا و بیناست)) (ان الله سمیع بصیر).

آری خداوند، آگاه از همه ((مسموعات)) و ((مبصرات)) است، بی آنکه نیازی به اعضای بینائی و شنوائی داشته باشد، او همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز را می بیند و هر سخنی را می شنود.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 410@@@

سپس به سراغ بیان حکم ظهار می رود، به عنوان مقدمه ریشه این عقیده خرافی با جمله های کوتاه و قاطع در هم می کوبد، می فرماید: ((کسانی از شما که نسبت به همسرانشان ظهار می کنند (و به همسرشان می گویند انت علی کظهر امی (تو نسبت به من به منزله مادرم هستی) آنها هرگز مادرشان نیستند، مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند))! (الذین یظاهرون منکم من نسائهم ما هن امهاتهم ان امهاتهم الا اللائی ولدنهم).

مادر و فرزند بودن چیزی نیست که با سخن درست شود، یک واقعیت عینی خارجی است که هرگز از طریق بازی با الفاظ حاصل نمی شود، بنابراین اگر انسان صد بار هم به همسرش بگوید: تو همچون مادر منی! حکم مادر پیدا نمی کند و این یک سخن خرافی و گزافه گوئی است.

و به دنبال آن می افزاید: ((آنها سخنی منکر و زشت می گویند، و گفتاری باطل و بی اساس)) (و انهم لیقولون منکرا من القول و زورا).**(زور) در اصل به معنی انحناء بالای سینه است، و به معنی منحرف شدن نیز آمده، و از آنجا که سخن دروغ و باطل انحراف از حق دارد به آن (زور) می گویند، و نیز به همین دلیل این واژه به بت نیز اطلاق می شود.***

درست است که گوینده این سخن به اصطلاح قصد اخبار ندارد بلکه مقصود او انشاء است، یعنی می خواهد این جمله را به منزله صیغه طلاق قرار دهد، ولی به هر حال محتوای این جمله محتوائی است بی اساس، درست شبیه خرافه ((پسرخواندگی)) که در زمان جاهلیت بود بچه هائی را پسر خود می خواندند، و احکام پسر را درباره او اجرا می کردند، که قرآن آنرا نیز محکوم کرده، و سخنی باطل و بی اساس شمرده است، و می گوید ذلکم قولکم

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 411@@@

بافواهکم: ((این سخنی است که تنها با دهان می گوئید و هیچ واقعیتی در آن نیست)) (احزاب - 4).

مطابق این آیه ((ظهار)) عملی است حرام و منکر، ولی از آنجا که تکالیف الهی اعمال گذشته را شامل نمی شود، و از لحظه نزول حاکمیت دارد، در پایان آیه می فرماید: ((خداوند بخشنده و آمرزنده است)) (و ان الله لعفو غفور).

بنابراین اگر مسلمانی قبل از نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد، خداوند او را می بخشد.

بعضی از فقها و مفسران معتقدند که الان هم ظهار گناهی است بخشوده، همانند گناهان صغیره که خداوند وعده عفو - در صورت ترک کبائر - نسبت به آن داده است**(کنز العرفان) جلد 2 صفحه 290 در (المیزان) نیز اشاره ای به این معنی دیده می شود.*** ولی دلیلی بر این معنی وجود ندارد، و جمله بالا نمی تواند گواه آن باشد.

اما به هر حال مساءله کفاره به قوت خود باقی است.

در حقیقت این تعبیر شبیه همان است که در آیه 5 سوره احزاب آمده که بعد از نهی از مساءله پسرخواندگی، می افزاید: و لیس علیکم جناح فیما اخطاتم به و لکن ما تعمدت قلوبکم و کان الله غفورا رحیما: ((گناهی بر شما نیست در خطائی که در این مورد از شما سر می زند، ولی آنچه را از روی عمد بگوئید خداوند مؤ اخذه می کند، و خداوند غفور و رحیم است)) یعنی در مورد خطاها و گذشته ها.

در اینکه میان ((عفو)) و ((غفور)) چه تفاوتی است؟ بعضی گفته اند: ((عفو)) اشاره به بخشش خداوند است، ((غفور)) اشاره به پوشش گناه است، زیرا ممکن است کسی گناهی را ببخشد اما هرگز آنرا مکتوم ندارد، ولی خداوند هم می بخشد و هم مستور می سازد.

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 412@@@

بعضی نیز ((غفران)) را به معنی پوشاندن شخص از عذاب معنی کرده اند که مفهوم آن با ((عفو)) متفاوت است هر چند در نتیجه یکی است.

ولی از آنجا که این سخن زشت و زننده چیزی نبود که از نظر اسلام نادیده گرفته شود لذا کفاره نسبتا سنگینی برای آن قرار داده تا از تکرار آن جلوگیری کند، می فرماید: ((کسانی که نسبت به همسران خود ظهار می کنند، سپس به گفته خود باز می گردند، باید پیش از آمیزش جنسی آنها با هم برده ای را آزاد کنند)) (و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا فتحریر رقبة من قبل ان یتماسا).

در تفسیر جمله ((ثم یعودون لما قالوا)): ((سپس بازگشت به گفته خود می کنند مفسران احتمالات زیادی داده اند و فاضل مقداد در ((کنزالعرفان)) شش تفسیر برای آن ذکر کرده است، ولی ظاهر آن (مخصوصا با توجه به جمله ((من قبل ان یتماسا) این است که از گفته خود نادم و پشیمان می شوند و قصد بازگشت به زندگی خانوادگی و آمیزش جنسی دارند، در روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نیز به این معنی اشاره شده است.**(مجمع البیان) ذیل آیات مورد بحث.***

تفسیرهای دیگری برای این جمله گفته شده است که چندان مناسب با معنی آیه و ذیل آن نیست، مانند اینکه مراد از ((عود)) تکرار ظهار است، یا اینکه منظور از ((عود)) بازگشت به سنت جاهلیت در اینگونه امور است، و یا اینکه ((عود)) به معنی تدارک و جبران این عمل می باشد، و مانند اینها.**به کنز العرفان جلد 2 صفحه 290 و مجمع البیان جلد 9 صفحه 247 مراجعه شود.***

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 413@@@

((رقبة)) در اصل به معنی گردن است ولی در اینجا کنایه از انسان می باشد و این به خاطر آن است که گردن از حساسترین اعضای بدن محسوب می شود، همانگونه که گاهی واژه ((راءس)) (سر) را به کار می برند و منظور انسان است، مثلا به جای پنج نفر پنج ((سر)) گفته می شود.

سپس می افزاید: ((این دستوری است که به آن اندرز داده می شوید)) (ذلکم توعظون به).

گمان نکنید که چنین کفاره ای در مقابل ((ظهار)) کفاره سنگین و نامتعادلی است، زیرا این سبب اندرز و بیداری و تربیت نفوس شما است، تا بتوانید خود را در برابر اینگونه کارهای زشت و حرام کنترل کنید.

اصولا تمام کفارات جنبه بازدارنده و تربیتی دارد، و ای بسا کفاره هائی که جنبه مالی دارد تاءثیرش از غالب تعزیرات که جنبه بدنی دارد بیشتر است.

و از آنجا که ممکن است بعضی با بهانه هائی شانه از زیر بار کفاره خالی کنند و بدون اینکه کفاره دهند با همسر خود بعد از ظهار آمیزش جنسی داشته باشند، در پایان آیه می افزاید: ((خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است)) (و الله بما تعملون خبیر).

هم از ظهار آگاه است و هم از ترک کفاره و هم از نیات شما!

و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده برای همه مردم امکان پذیر نیست، همانگونه که در شاءن نزول آیه دیدیم ((اوس بن صامت)) که این آیات نخستین بار درباره او نازل گردید خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) عرضه داشت من قادر بر پرداختن چنین کفاره سنگینی نیستم، و اگر چنین کنم تمام هستی خود را باید از دست بدهم، و نیز ممکن است انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده باشد اما برده ای برای این کار پیدا نشود، همانگونه که در عصر ما چنین است، لذا جهانی

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 414@@@

و جاودانگی بودن اسلام ایجاب می کند که در مرحله بعد جانشینی برای آزادی بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه بعد می فرماید: ((و هر کس توانائی بر آزادی برده نداشته باشد دو ماه پی درپی قبل از آمیزش جنسی روزه بگیرد)) (فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین من قبل ان یتماسا).

این کفاره نیز اثر عمیق بازدارنده ای دارد، بعلاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیق دارد می تواند جلو تکرار اینگونه اعمال را در آینده بگیرد.

البته ظاهر آیه این است که هر شصت روز پی درپی انجام شود، و بسیاری از فقهای اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا داده اند، ولی در روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که اگر کمی از ماه دوم را (حتی یکروز) به دنبال ماه اول روزه بگیرد مصداق شهرین متتابعین و دو ماه پی درپی خواهد بود و این تصریح حاکم بر ظهور آیه است.**به (وسائل الشیعه) جلد 7 صفحه 271 مراجعه شود. (باب 3 از ابواب بقیة الصوم الواجب).***

این نشان می دهد که منظور از ((تتابع)) در آیه فوق و آیه 92 سوره نساء (کفاره قتل خطاء) پی درپی بودن فی الجمله است و البته چنین تفسیری تنها از امام معصوم (علیه السلام) که وارث علوم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) است مسموع می باشد، و این نوع روزه گرفتن تسهیلی است برای مکلفان (شرح بیشتر پیرامون این موضوع را در کتب فقهی در کتاب الصوم، و ابواب ظهار، و کفاره قتل خطاء، باید مطالعه کرد).**هرگاه منظور متوالی بودن دو ماه بوده باشد نه متوالی بودن تمام روزهای آنها، به محض شروع در ماه دوم این نوع توالی حاصل است (دقت کنید).***

ضمنا منظور از جمله ((فمن لم یجد)) (کسی که نباید) این نیست که مطلقا

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 415@@@

چیزی در بساط نداشته باشد، بلکه منظور این است زائد بر نیازها و ضرورتهای زندگی چیزی ندارد که بتواند با آن برده ای را بخرد و آزاد کند.

و از آنجا که بسیاری از مردم نیز قادر به انجام کفاره دوم یعنی دو ماه متوالی روزه نیستند، جانشین دیگری برای آن ذکر کرده، می فرماید: ((و هرگاه کسی نتواند دو ماه متوالی روزه بگیرد شصت مسکین را اطعام کند)) (فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکینا).

ظاهر از ((اطعام)) این است که به اندازه ای غذا دهد که در یک وعده سیر شود، اما در روایات اسلامی در یک ((مد)) طعام (یک چهارم من یا حدود 750 گرم) تعیین شده است هر چند بعضی از فقهاء آنرا معادل دو مد (یک کیلو و نیم) تعیین کرده اند.**مشهور در میان فقهای ما (چنانکه گفتیم) همان یک (مد) است، و دلیل آن روایات بسیاری است که شاید در سرحد تواتر باشد، بعضی در کفاره قتل خطا وارد شده و بعضی در کفاره قسم، و بعضی در کفاره ماه مبارک رمضان، به ضمیمه اینکه هیچیک از فقهاء فرقی میان انواع کفارات نگذاشته اند، ولی از مرحوم شیخ طوسی در (خلاف) و (مبسوط) و (نهایه) و (تبیان) نقل شده که مقدار آن دو مد است، و در این زمینه به روایت ابوبصیر که در کفاره ظهار آمده است و حد آن را دو مد تعیین می کند استدلال کرده، ولی این روایت یا باید مخصوص کفاره ظهار باشد و یا اگر قبول کنیم که فقها فرقی میان کفارات نگذاشته اند _ همانگونه که به راستی چنین است _ باید حمل بر استحباب شود.***

سپس در دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلی اینگونه کفارات اشاره کرده می افزاید: ((این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید)) (ذلک لتؤ منوا بالله و رسوله).

آری جبران گناهان به وسیله کفارات پایه های ایمان را محکم می کند، و انسان را نسبت به مقررات الهی علما و عملا پایبند می سازد!

و در پایان آیه برای اینکه همه مسلمانان این مساءله را یک امر جدی تلقی

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 416@@@

کنند می گوید: ((این احکام، حدود و مرزهای الهی است، و کسانی که با آن به مخالفت برخیزند و کافر شوند عذاب دردناکی دارند)) (و تلک حدود الله و للکافرین عذاب الیم).

باید توجه داشت که واژه ((کفر)) معانی مختلفی دارد که یکی از آنها ((کفر عملی)) یعنی معصیت و گناه است، و در آیه مورد بحث همین معنی اراده شده، همانگونه که در آیه 97 سوره آل عمران در مورد کسانی که فریضه حج را بجا نمی آورند می فرماید: و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین: ((بر مردم لازم است آنها که استطاعت دارند برای خدا آهنگ خانه او کنند، و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند) به خود ستم کرده چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است)).

((حد)) به معنی چیزی است که در میان دو شیء مانع گردد، و لذا به مرزهای کشورها ((حدود)) گفته می شود، و قوانین الهی را از این رو حدود الهی می گویند که عبور از آن مجاز نیست، شرح بیشتری در این زمینه در جلد اول ذیل آیه 187 سوره بقره داشته ایم.