تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1 - انواع نجوی و سخنان در گوشی

این عمل از نظر فقه اسلامی احکام مختلفی برحسب اختلاف شرائط دارد، و به اصطلاح به احکام خمسه تقسیم می شود، یعنی گاه حرام است و این در صورتی است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانی گردد (همانگونه که در آیات فوق به آن اشاره شده بود) و چنین نجوائی نجوای شیطانی است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.

در مقابل گاه حکم وجوب به خود می گیرد، و این در صورتی است که مساءله سری لازمی در میان باشد که افشای آن خطرناک، و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطری برای اسلام و مسلمین است.

و گاه متصف به استحباب می شود و آن در جائی است که انسان برای انجام کارهای نیک و بر و تقوی به سراغ آن رود، و همچنین حکم کراهت و اباحه.

ولی اصولا هرگاه هدف مهمتری در کار نباشد نجوی کردن کار پسندیده ای نیست، و بر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعی بی اعتنائی یا بی اعتمادی نسبت به دیگران محسوب می شود لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) می خوانیم: اذا کنتم ثلاثه فلا یتناج اثنان دون صاحبهما، فان ذلک یحزنه: ((هنگامی که سه نفر باشید دو نفر از شما جدای از شخص سوم به نجوی نپردازد چرا که

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 436@@@

این امر نفر سوم را غمگین می کند.**(تفسیر مجمع البیان) ذیل آیات مورد بحث، و (درالمنثور) جلد 6 صفحه 184 _ (اصول کافی) جلد 2 صفحه 483 (باب المناجات) حدیث 1 و 2.***

در حدیث دیگری از ابو سعید (خدری) می خوانیم که می گوید: ما برای اجرای دستورات پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) در شبها که گاهی مطلب لازمی پیش می آید به تناوب در نزدیکی اقامتگاه آن حضرت مراقب بودیم، یک شب عده زیادی گرد هم آمده بودند و آهسته سخن می گفتیم، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) بیرون آمد و فرمود: ما هذه النجوی؟ ا لم تنهوا عن النجوی؟: این سخنان در گوشی چیست؟ آیا شما از نجوی نهی نشده اید؟!.**(درالمنثور) جلد 6 صفحه 184.***

از روایات متعددی نیز استفاده می شود که شیطان برای غمگین ساختن مؤمنان از هر وسیله ای استفاده می کند، نه فقط از نجوی بلکه گاه در عالم خواب صحنه هائی در برابر چشم او مجسم می کند که موجب اندوه او شود و دستور داده شده است که مؤمنان در اینگونه موارد با پناه بردن به ذات پاک خدا و توکل بر او اینگونه القائات شیطانی را از خود دور کنند.**برای آگاهی از این روایات به تفسیر نورالثقلین جلد 5 صفحه 261 و 262 (حدیث 31 و 32) مراجعه شود.***