تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد23
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جمع اضداد در صفات خدا

بسیاری از صفات است که در ما انسانها و موجودات دیگر غیر قابل جمع است، و به صورت صفات متضاد جلوه می کند، مثلا اگر من اولین نفر در میان یک جمعیت باشم قطعا آخرین نفر نخواهم بود، اگر ظاهر باشم پنهان نیستم،

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 300@@@

و اگر پنهان باشم ظاهر نخواهم بود، همه اینها به خاطر آن است که وجود ما محدود است، و یک وجود محدود جز این نمی تواند باشد، اما هنگامی که سخن به صفات خدا می رسد، اوصاف دگرگون می شوند و تغییر شکل می دهند، در آنجا ظاهر و باطن با هم جمع می شود، و همچنین آغاز و انجام، و با توجه به لایتناهی بودن ذات مقدسش جای تعجب نیست.

در احادیثی که از شخص پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در این زمینه رسیده توضیحات جالبی دیده می شود که به تفسیر این آیات پر محتوی کمک می کند.

از جمله در حدیثی در ((صحیح مسلم)) آمده است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: اللهم انت الاول فلیس قبلک شیءو انت الاخر فلیس بعدک شیء، و انت الظاهر فلیس فوقک شیء، و انت الباطن فلیس دونک شیء: ((خداوندا! تو اولی هستی که قبل از تو چیزی نیست، و آخری هستی که بعد از تو چیزی نمی باشد آنچنان ظاهر و غالبی که برتر از تو وجود ندارد، و آنچنان باطن و پنهانی که ماورای تو چیزی تصور نمی شود)).**(تفسیر قرطبی) جلد 9 صفحه 6406.***

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: لیس لاولیته ابتداء، و لا لازلیته انقضاء هو الاول لم یزل، و الباقی بلا اجل... الظاهر لا یقال مم؟ و الباطن لا یقال فیم؟: ((برای اولیت او آغازی نیست، و برای ازلیت او پایانی نخواهد بود، نخستینی است که همواره بوده، و جاویدی است که سرآمدی ندارد، آشکاری است که در باره اش نتوان گفت از چه چیز پیدا شده؟ و پنهانی است که نتوان گفت در کجاست))؟.**(نهج البلاغه) خطبه 163.***

امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز در خطبهای می فرماید: الحمد لله الذی لم

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 301@@@

یکن فیه اول معلوم، و لا آخر متناه،... فلا تدرک العقول و اوهامها و لاالفکر و خطراتها، و لا الالباب و اذهانها صفته، فتقول متی؟ و لابدع مما؟ و لاظاهر علی ما؟ و لاباطن فیما؟: ((حمد برای خدائی است که نه سرآغاز معلومی دارد، و نه پایان محدودی، عقلها و اندیشه ها، افکار و خردها هرگز صفات او را درک نمی کند، هرگز نمی تواند بگوید از چه زمان بوده؟ و از چه چیز آغاز شده؟ و بر چه چیز ظاهر است؟ و در چه پنهان است))؟.**تفسیر نورالثقلین جلد 5 صفحه 236.***

به عقل نازی حکیم تا کی؟ به عقل این ره نمی شود طی

به کنه ذاتش خرد برد پی اگر رسد خس به قعر دریا!

بلکه می توان گفت:

خرد به ذاتش نمی برد پی و گر رسد خس به قعر دریا!

@@تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 302@@@