عموماً كسانی كه از طریق انقلاب اسلامی نتوانستند با سنت دینی مأنوس گردند، گرفتار نارضایتی شدیدی خواهند شد و نسبت به زمین و زمان بدبین هستند، چون با روح غربزدگی حاکم بر عالَم، تعامل صحیحِ خود با عالم را از بین بردهاند. وقتی در سیرهی ائمهی دین(ع) دقت کنیم متوجه میشویم به بودنشان در آن مقامِ اُنس الهی راضیاند و یا امام خمینی عزیز(رض)، در شرایطی بود كه به تعبیر بنده، خود را پذیرفته بود، امّا نه خودی که نظر به نفس امّاره دارد بلكه خودی كه میتواند با تمام وجود با پروردگارش اُنس بگیرد، در فرهنگ مدرنیته هرگز چنین حضوری محقق نمیشود، زیرا هیچ حقیقت ثابتی در منظر انسان مدرن نیست، همه چیز در حال تغییر است و انسان باید در چنین فضایی خود را تعریف کند. به عنوان مثال به پدیدهی مُد نگاه كنید؛ پدیدهی مُد یعنی هیچچیزی نباید ثابت باشد و هیچ چیز در بقاء خود، انسان را قانع نمیكند و انسان چون نمیتواند با خودی به سر ببرد که با حقایق ثابت عالم مأنوس است دائماً میخواهد با پدیدههای بیرون از خود بهسر ببرد، از آن طرف هیچکدام از پدیدههای بیرونی او را قانع نمیكند، پس مرتّب باید آنها را تغییر دهد، باز هم قانع نمیشود و باز هم آنها را تغییر میدهد.
انقلاب اسلامی با توجه به ظلمات دوران مدرنیته و آن همه بیگانگی که از طرف آن فرهنگ به بشریت تحمیل شده، بستر تعالی انسانی است که از غربزدگی به تنگ آمده و میخواهد به مرحلهی ارتباط با خودِ برین خود نایل شود، تا وقتی جان او از بیرونیها فاصله گرفت خودش برای خودش قابلپذیرش گردد و بودنش برای او آرامشبخش باشد و بتواند با بقای خود به عالَم بقای مطلق وصل گردد، بتواند بدون هیچ عجلهای با عبادات شرعی با خدای خود بهسر ببرد، چیزی که متأسفانه در فرهنگ مدرنیته به کلی از معنی خود خارج شده است. در صورتی كه وقتی انسان به مقامی رسید که توانست خود را بپذیرد و به بندگی خدای خود قانع شود، آزاد از گذشته و آینده وارد عالَم بقاء میشود و این بهترین هدیهای است كه هر کس میتواند برای خود تهیه كند و آزاد از عالَم کثرت به سوی عالَم پررمز و راز وحدت سیر کند.(49) شما هیچوقت از دست خود در نمیروید، خداوند هم هیچ وقت از دست شما درنمیرود، ولی دنیا دائماً از دست ما در میرود. حال اگر کسی به امور دنیایی راضی شد، با چیزهایی به سر میبرد و دل به آنها می دهد که دائماً در حال خرابی و فرسودگی است، این آدم در واقع به «هیچی» راضی شده و به همین جهت هیچوقت نمیتواند در آرامش بهسر ببرد، چون راز آرامشها بهسربردن با عالَم رازها و حقایقِ پایدار است.