تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

آفات توسعه‌ی منهای عدالت

با توجه به مطالب گذشته می‌خواهم این نتیجه را بگیرم که ریشه‌ی مشکلات را باید در نزدیکی به فرهنگی دانست که از جنس انقلاب اسلامی و ارزش‌های دینی این ملت نیست، ریشه‌ی مشکلات را باید در زیر پاگذاردن انقلابی دانست که راز نجات کشور ما و سایر کشورها بود و ما نفهمیدیم به اسم سازندگی چه بلایی بر سر انقلاب آمد.
آیا با غفلت از آن عالَمی كه بنا بود ما از طریق انقلاب اسلامی ایجاد كنیم، عالَمی که غیر از عالَم غرب بود، خسارت کمی به انقلاب وارد کردیم؟ و آیا این به‌جهت نقص انقلاب بود یا به‌جهت نقص برنامه‌ای که تلاش نکرد از ارزش‌های انقلاب برای ادامه‌ی راه ملت، استفاده کند؟ در همان زمان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» تذکر دادند و فریاد برآوردند: «اما این‌که فلان کشور پیشرفت علمی دارد دلیل رستگاری آن کشور و ملت نیست. این را بدانید! ای بسا ملت‌هایی که از لحاظ علمی، امروز در اوج‌اند اما تا خرخره در لجن و فساد غوطه می‌خورند».(38)
تمدن غربی به جهت ذات ضد قدسی که دارد تبدیل به تمدنی شده كه انسانْ گرگِ انسان شده و منافع خود را در چپاول منافع سایر ملت‌ها تعریف کرده، و لذا به طور طبیعی نه خود را می‌تواند اداره کند و نه سایر ملت‌هایی را که بخواهند به روش غربی خود را اداره نمایند. نمونه‌ی ساده‌شده‌ی آن را در نظام اداری کشورهایی ملاحظه می‌کنید که به روش غربی طراحی شده‌اند، این‌ها با همان روحیه‌ای که هرکس گرگ دیگری است و برای دیگری برنامه‌ریزی می‌کند عمر می‌گذرانند. ما پس از دولت سازندگی و به‌هم‌ریختن مرزهای عقیدتی و اخلاقی در نظام اداری و محور قرارگرفتن ارزش‌های بوروکرات‌ها و سکولارها، با اداراتی روبه‌رو شدیم که نه‌تنها خود را خدمت‌گذار مردم و انقلاب احساس نمی‌کنند، بلکه معتقدند باید همه‌ی امکانات کشور در خدمت آن‌ها باشد تا آن‌ها به اهداف شخصی خود دست یابند و این است که ملاحظه می‌کنید امروزه ادارات در جهت هرچه بیشترگرفتنِ امکانات از مردم و نه ارائه‌ی خدمات به مردم برنامه‌ریزی می‌کنند ، چیزی که در ابتدای انقلاب و در فضای دفاع مقدس هشت ساله، عکس آن حاکم بود. در آن وقت چون روحیه‌ی غربی طرد شده بود، نه تنها انسان‌ها گرگِ انسان‌ها نبودند، بلکه عاشق همدیگر بودند. البته بحمدالله همه‌ی‌ آن روحیه از بین ‌نرفته‌است و انقلاب آنچنان ریشه دار است که روح احساس مسئولیت را به ادارات ما برمی‌گرداند. عرض بنده توجه به ریشه‌ی مشکلاتی است که وجود دارد تا عنایت داشته باشید از کجا سرچشمه گرفته و بیخود به مسائل فرعی نپردازیم.
قصد بنده آن است که عزیزان از خود بپرسند آیا انقلاب اسلامی چون به مدرنیته آلوده ‌شد از اهداف خود بازماند و فعلاً در تنگنا قرار گرفته و یا چون از مدرنیته بازماند به اهداف خود نرسیده است؟! یعنی چون هنوز ژاپن نشده‌ایم انقلاب اسلامی موفق نشده و یا چون می‌خواستیم ژاپن بشویم انقلاب اسلامی به تنگنا افتاد؟ فراموش نفرمائید افقی که ملت ایران در منظر خود دارد آنچنان ارزشمند است که هرگز نباید آن را با ژاپن مقایسه کرد. ملتِ ژاپن بر اساس فرهنگ «شِنتو» که بدان معتقدند در منظر خود چیزی به اسم قیامت و حیات ابدی نمی‌شناسند و همین موجب می‌شود که تمام افق زندگی را در حدّ دنیا بدانند و تمام انرژی خود را در همان محدوده صرف کنند و نزدیکی به ژاپن ناخودآگاه همان روحیه را به ملت‌ها القاء می‌کند و پروژه‌ی ژاپن‌گرایی یکی از نقشه‌هایی است که آمریکا برای ما طراحی کرده است. در حالی که روح ملت ایران، بسیار از روح ژاپنی فاصله دارد به همین جهت هم به امام خمینی(رض) لبیك گفته ‌است تا در افقی که حضرت امام در جلو او می‌گذارد زندگی کند. آیا ما حاضریم برای توسعه‌ به روش ژاپنی، همه‌ی سرمایه‌ی الهی و تاریخی خود را پشت سر بگذاریم؟! ژاپن برای این‌كه ژاپنی بشود که فعلاً هست در عینی که زمینه‌ی پذیرش فرهنگ غربی را با نداشتن روح قیامت پذیری داشت، مجبور شد بسیاری از سرمایه‌های فرهنگی خود را نیز زیر پا بگذارد. این یك دروغ است؛ كه می‌گویند ژاپن در عین مدرن‌شدن آداب و سنن گذشته‌اش را حفظ ‌كرد. به گفته‌ی «ادوارد سعید» تمام تلاش آمریكا این است كه این دروغ بزرگ را در دنیا جا بیندازد؛ كه ژاپن، هم فرهنگ تكنیكی غرب را گرفت و هم فرهنگ سنتی خودش را حفظ‌كرد. در حالی که روح مدرنیته، ژاپن سنتی را به موزه فرستاده و متعلق به تاریخ گذشته کرده و از زندگی بیرون انداخته است، زیرا فرهنگ مدرنیته با هرگونه اعتقاد به امور غیر حسی سر جنگ دارد، اساس مدرنیته بر نفی هر گونه واقعیت معنوی است. هنر ما آن است که تحت تأثیر حیله ی غرب قرار نگیریم و به امید جمع بین سنت و مدرنیته، روح مدرنیته را وارد زندگی نکنیم و عملاً دیانت را از زندگی خود بیرون نماییم، در آن صورت دیانت تبدیل می‌شود به یک باور فردی و سلیقه‌ای که هیچ نقش فعالی در روح جامعه و زمانه ندارد. مردم ما هرگز نمی‌خواهند بعد از سرنگونی نظام شاهنشاهی، نظامی که به تأیید غرب رسیده روی کار بیاید.
اگر از موضوع فوق غفلت کنیم عملاً انقلاب اسلامی را که را‌ه‌کارِ اصرار بر هویت اسلامی ملت بود بستر سرعت‌‌بخشیدن به هرچه بیشتر مدرن‌‌شدنِ ایران تبدیل می‌کنیم. در آن صورت اگر از فعالیت فرهنگی هم دم می‌زنیم، فعالیت‌هایی از جنس غربی مورد نظرمان خواهد بود و نه تقویت روح دیانت در نظام فرهنگی کشور و فعالیت اقتصادی با تعریفی که غرب بر آن تکیه دارد مورد نظر قرار می‌گیرد که تحت عنوان توسعه شعار آن را می‌دهیم، توسعه‌ای که جای دو چیز به‌کلی در آن خالی است، یکی عدالت و دیگری معنویت.