تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

خطر غفلت از اهداف انقلاب اسلامی

در رابطه با خطر غفلت از اهداف اصلی انقلاب اسلامی؛ به عنوان مثال در نظر بگیرید به شما خبر داده‌اند که جهت رفع تشنگی‌تان، در پشت آن کوه بلند چشمه‌ای هست که با پشت سرگذاشتن این صحرا و آن چند تپه می‌توانید به آن برسید. حال اگر کسی بیاید، برای شما یک موضوع جدیدی طرح کند که یک باغِ زیبایی، با میوه‌های تازه در همین نزدیکی هست، آن‌قدر هم نیاز نیست راه بروید تا به آن چشمه برسید، بفرمایید در همین باغ و میوه میل کنید! اگر تشنگی فراموشتان شود به طرف باغ می‌روید و مشغول خوردن میوه‌ها می‌شوید، در حالی که تشنگی‌تان رفع نشده و شدت هم پیدا کرده است و احساس می‌کنید از وضع خودتان با داشتن این‌همه میوه، ناراضی هستید، حتی ممکن است ندانید چرا ناراضی هستید ولی بالأخره احساس آرامش نمی‌کنید، چون عطشِ انسان تشنه با آب رفع می‌شود و نه با میوه‌های رنگارنگ.
موضوعِ بعضی از دولت‌ها نسبت به اهداف انقلاب نیز همین‌طور بود که انقلاب را در رسیدن به اهداف اصلی یاری نکردند، هر چند امکانات رفاهی زیادی برای عده‌ای از مردم پیش آوردند، در حالی که روح کلی مردمی که انقلاب کردند در طلب چیز دیگری بود که اگر به آن نرسند، به هر چیز دیگری هم که برسند باز احساس می‌کنند به نتیجه نرسیده‌اند. چشمه‌ای که انقلاب باید به آن می‌رسید حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعه بود، همان چیزی که حضرت امام خمینی(رض) مدّ نظر خود و مردم قرار دادند و فرمودند: «ما آن چیزی را که می‌خواهیم، حکومت الله است... ما می‌خواهیم قرآن بر ما حکومت کند... ما هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی‌توانیم بپذیریم»؛(8) اگر دولت‌ها انقلاب را گرفتار توسعه به روش غربی کردند و در راستای رشد هسته‌های قدرت و ثروت، انقلاب را در مسیر رسیدن به اهداف عالیه‌اش از نفس انداختند، هرگز انتظار نداشته باشند مردمی که انقلاب کردند از آن‌ها متشکر باشند، زیرا آن‌ها در مسیر مدیریت خود شخصیت اصلی و اهداف انقلاب را فراموش کردند و عملاً انقلاب را در ذیل فرهنگ غربی قرار دادند و اگر بر آن روش تأکید می‌شد دیگر از بازگشت به هویت از دست رفته‌ی ملت مسلمان توسط انقلاب اسلامی، چیزی نمی‌ماند. زیرا شخصیت انقلاب اسلامی بر اساس رسیدن به اهداف حقیقی‌اش ظاهر می‌شود، حال اگر به هر چیز دیگری برسد ولی به اهداف حقیقی‌اش نرسد، عملاً انقلاب در مسیر شکست خود جلو رفته است. البته معلوم است که ذات انقلاب و مردم انقلابی چنین تحمیلی را بر نمی‌تابند.
بسیار هوشیاری می‌خواهد که مردم بتوانند ماوراء رفاه غربی، نظر به اهداف حقیقی انقلاب داشته باشند، مثل این است که مردم بنشینند و فکر کنند، این آقا که ما را به باغ دعوت کرد ما را به جای بدی دعوت نکرد! گفت: بفرمایید در این باغ و از میوه‌های خوش‌مزه‌ی آن بخورید. نه جایی که این آقا ما را دعوت کرد بد بود، و نه من کار بدی کردم که این‌جا آمدم ولی نمی‌دانم چه شده ‌است که کلافه‌ام! غفلت او از آن جا است که متوجه نیست حقیقت این مسافرت برای رسیدن به چشمه‌ی آب بود و با تغییر مسیر انقلاب به سوی توسعه‌ی غربی، حالا به ظاهر می‌بیند همه‌چیز دارد ولی از مقصد اصلی باز مانده و درنتیجه افسردگی‌ها، ویرانی نظام خانواده، فساد جوانان، مشکلات آموزشی و فرهنگی و اقتصادی همه به صحنه آمده است. مثل این است که درخت سیب همه‌چیز بدهد غیر از سیب، یا سرکه‌ای که باید ترش باشد، هر مزه‌ای داشته‌ باشد، غیر از ترش‌بودن. چه کسی حاضر است آن را بخورد؟ عده‌ای ناخواسته و به جهت آن که ذات غرب را نمی‌شناختند و فقط ظاهر آن را دیده بودند، بلایی بر سر انقلاب اسلامی آوردند که حالا از بعضی جهات، همه‌چیز هست غیر از انقلاب اسلامی. طرفدارانِ همان طرز فکر چون رویکرد اصلی آن‌ها اهداف غربی است، پس از چندی حالا ندای عبور از انقلاب اسلامی را سر می‌دهند و با جریان‌هایی که در صدد براندازی نظام اسلامی‌اند احساس همدلی می‌کنند و درصدداند از انقلاب اسلامی پوسته‌ای نگهدارند که تمام محتوایش غرب باشد، با این تصور که اگر ما فرهنگ غرب را بیش از پیش در شئونات مملکت وارد کنیم از امتیازات زندگی غربی برخوردار می‌شویم. در حالی که این‌ها غافلند غرب چهار صد سال است بقیه‌ی ممالک را چپاول کرده تا به این‌جا رسیده است و هم اکنون هم منافع خود را طوری تعریف کرده که با منافع ملی سایر کشورها در تضاد است و در این صورت ما را برای خودشان می‌خواهند.
اشکال از آن‌جا پیدا شد که خواستیم با تعریفی که غرب از ما دارد خود را ببینیم در حالی‌که آن پیر فرزانه نگاه ما را از محدودیت‌های زندگی غرب آزاد کرد تا زندگی زمینی خود را به آسمان معنویت متصل گردانیم و اقتصاد خود را با عدالت و معنویت و فرهنگ و آموزش خود را جدا از نگاه سکولار و لائیک به عالَم و آدم، ادامه دهیم. درست است که اشخاص و طوائفی که متأدب به ادب غربی هستند به آسانی نمی‌توانند با انقلاب اسلامی دمساز شوند، عالَم آن‌ها، عالم غرب است و به آسانی نمی‌توانند از آن عالم دل بکنند ولی انقلاب اسلامی آمده تا مبنای سیاست را تغییر دهد، ما انقلاب نکردیم که بر طبق موازین تاریخ غربی، ارزش‌های غربی را متحقق کنیم، انقلاب اسلامی پاسخ به ندایی بود که از طرف حق به گوش ملت رسید.