نهضت امام خمینی(رض) و انقلاب اسلامی، برگشت به معنویتی است که در صدد است ماوراء هر چهار جریان فوق، از غرب بگذرد و زمینهی حاکمیت امام معصوم را فراهم نماید. نهضتی که معتقد است بشر باید در نظام الهی زندگیکند تا به آرمانهای اصلیاش پشت نکرده باشد، و انسان در فطرت انسانی خود مستقر باشد. چنین بستری را که بر عدالت و معنویت تأکید میکند طلحه و زبیر تحمل نمیکنند، ولی مستضعفان بر عکسِ بعضی نخبگان، بهتر میتوانند آن را بپذیرند. در همین راستا امامخمینی(رض) میفرمایند: «ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را از اصول سیاست خارجی خود بدانیم»(19) میفرمایند: یکی از اصول ما، دفاع از مستضعفین جهان است. زیرا به کمک آنان میتوان جهان را به فرهنگ پیامبران برگرداند، همان کاری که رسول خدا(ص)در صدر اسلام به آن دامن زدند.
ما از روزی که ظهور جلوات پروردگارمان را در تمام مناسبات جامعه طلب نکردیم و جذب فرهنگ مدرنیته و توسعه به روش غربی شدیم، مسئولیتهای خود نسبت به سایرین را از دوش خود فرو گذاشتیم و در نتیجه مستضعفان را فراموش کردیم و به همان اندازه شور انقلاب در جوانانمان ضعیف شد و تحرک آنان کُُند گشت و از اهداف اصلی باز ماندیم و با رشد خودخواهیها، ویژهخوارن به میدان آمدند و برنامهها را در جهت منافع خود سوق دادند و از این مرحله به جای بسط انقلاب اسلامی و خدامحوری، خودمحوری و بسط مدرنیته شروع شد و به تدریج کرمهای خزنده زیر پوست انقلاب سعی کردند ریشه را بجوند و سبزی و حیات انقلاب را به زردی تبدیل کنند و از این طریق پرورش مخالفان انقلاب در درون انقلاب شکل گرفت. به عبارت دیگر با بسط مدرنیته در درون انقلاب، انقلاب در مسیر نفی خود قدم برداشت. زیرا همانطور که عرض شد ذات و جنس انقلاب اسلامی، عبور از غرب است و نه بازگشت به غرب. حال اگر بعضی از نخبگان و یا مسئولان زمینه را جهت بسط مدرنیته در نظام آموزشی و اقتصادی و سیاسی کشور فراهم کردند، ناخواسته انقلاب را از ذات اصلیاش خارج نمودند. در حالی که روح تشیع چنین بازگشتی را نمیپذیرد و بحمدالله در این راستا ناظرین هوشمند پس از یک خوابزدگی به خود آمدند و با جریانهای سکولار به مقابله پرداختند و از نقش مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» در ایجاد این هوشمندی نباید غفلت کرد.