بحرانها از آن جایی بهوجود میآید كه رابطهی زمین از آسمان معنویت منقطع شود و ریشهی بحران غرب نیز جز این نیست. هیچ اندیشمندی در غرب نیست که منکر بحرانی باشد که تاریخ غرب را فراگرفته است، بحرانی كه غیر قابل پیشبینی بود و اکنون غیر قابل ادامه است، ولی به جهت روح ظلمانی فرهنگ مدرنیته عموماً ریشهی بحرانِ موجود را نمیشناسند تا راه صحیحی برای برون رفت از آن بیابند، لذا بحث «پست مدرن» را پیش کشیدند مبنی بر اینکه قواعد فرهنگ مدرنیته را اگر درستتر عمل کنیم بحرانِ پیشآمده از بین میرود و چون باز برنامهها به شکست انجامید، بحث «ترانسمدرن» را پیش کشیدند، به این معنی که باید از فرهنگ مدرنیسم عبور کرد ولی نه آنچنان عبوری که به «فضیلت» و «حکمت» منجر شود و مناسبات جامعه را به آسمان معنویت متصل کنند.
در حال حاضر هیچكس شك ندارد كه مدیریتی كه بعد از رنسانس بهوجود آمد در حال هلاککردن غرب است، منتها عدهای میگویند باید دوباره مدرنیته را بازخوانی بكنیم، چون معتقدند اشكال از آنجا پیدا شده که قواعد فرهنگ مدرنیته را درست اجرا نکردهاند اینها را «پستمدرن» میگویند. عدهای دیگر میگویند باید مدرنیته را دفن كنیم، از این فرهنگ دیگر كاری بر نمیآید، معتقدند بعد از كلیسا در قرون وسطی، اشتباه كردند به این تمدن رجوع نمودند، اینها را «ترانسمدرن» میگویند. اینها معتقدند باید قرون وسطی را دوباره بازخوانی كنیم. البته معلوم است که در این رویکرد باز اشتباه تاریخی خود را تکرار میکنند، چون متوجه نیستند فقط با مدیریت امام معصوم و ولایت او جهان درست مدیریت میشود. بلی:
هر آنكس نیاموخت زآموزگار
بیاموزد از گردش روزگار
جهان بشری در حال حاضر مجبور است بیدار شود و حقایقی را که در محاسبات ریاضی نمیتوان شناخت وارد زندگی خود کند وگرنه در اوج قدرت مادی، کاملاً در انجام امورِ جامعه ناتوان است. ملاحظه کنید چگونه تمام كشورهای غربی با تمام مدیریت میخواهند اسرائیلی را که به وجود آوردهاند نگه دارند ولی نمیتوانند و در حمله به نوار غزه با عدهای قلیل که کمترین امکانات را جهت مقابله داشتند، درگیر شدند و نتوانستند بر آنها پیروز شوند، حاصل شصت سالهی فعالیت، برای سرپا نگه داشتن اسرائیل این است که شما امروز میبینید که در آخر با یک شكست فوقالعاده روبهرو شدند. شکست فوقالعاده از آن جهت كه به اهدافی كه میخواستند برسند و پیشبینی کرده بودند، نه تنها نرسیدند، بلکه درست عكس آن را نتیجه گرفتند. برای نشان دادن نابودی فرهنگ غرب شکست اسرائیل کافی است، چون اسرائیل یک کشور نیست، اسرائیل یعنی نمونهای از مدیریت غرب و آینهی نمایش توانایی فرهنگ مدرنیته است در اِعمال آنچه برای آینده تاریخ جهان اراده کرده بودند.
در موضوع ایجاد اسرائیل در خاور میانه، با اینکه مسیحیان با یهودیان تضاد و خصومت تاریخی دارند، به توافق رسیدهاند، با اینهمه تلاش و اتحاد مجازی، اراده آنها محقق نشد چون فرهنگ مدرنیته نسبتِ خود با عالم غیب و معنویت را از بین برد و لذا همواره در ناکامی بهسر میبرد. قرآن به ما توصیه میکند به سرنوشت تمدنهایی که در گذشته هلاک شدند بنگرید و ببینید چگونه خداوند آنها را در هم کوبید.(86) سپس در ادامه میفرماید: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِینَ لَا مَوْلَى لَهُمْ»(87) این هلاکت و ناکامی به جهت آن بود که خداوند مولای مؤمنین بود و کافران مولایی نداشتند، با وَهمیات خود زندگی میکردند و نه با خدایی که حقیقت همهی هستی است و شرط بقای هرچیزی با اتصال با او امکان دارد.