سالگرد تحقق انقلاب اسلامی را که ظهور تجلی نور الهی برای بشری است كه فاجعهی دوران خود را شناخته بود ولی راه بیرونآمدن از آن را هنوز تجربه نكرده بود، خدمت خواهران و برادران تبریك عرض میكنم.
گاهی انسانها آن وسعتی که باید پیدا کنند را دست كم میگیرند و عمق فاجعهی دوری از آن وسعت را كه تمام انسانیت آنها را میرباید، نمیشناسند، چنین انسانهایی وضع موجودِ خود را پذیرفتهاند و منتظر منجی نیستند. بعضی از انسانها ارزش خود و كمالات انسانی را میشناسند ولی چون فاجعه را عمیق و وسیع میبینند نمیتوانند در خود امید رهایی را شکوفا کنند. اینها چون فقط به امکانات خود نظر دارند و راه آسمان را به سوی خود بستهاند، با یأس زندگی میكنند؛ زیرا از یک طرف آنقدر شعور دارند که به آنچه هست راضی نباشند و پلشتی و زشتی را به رسمیت نشناسند ولی از طرف دیگر نمیتوانند بفهمند که خداوند راه برون رفت از ظلمات به سوی نور را برای آنها مقدر کرده است. در مقابلِ دو نوع شخصیت مذکور، عدهای هستند كه در عین شناخت عمق فاجعه میدانند كه در دل هر فاجعهای سنّت خداوند این است كه نوری برای نجات و دریچهای برای رهایی میفرستد. شخصیت نوع سوم علاوه بر این که منجی را به عنوان رحمت خدا به خوبی میشناسد، در ایجاد فرهنگ توجه به منجی با تمام وجود كوشا است. این نوع افراد در عین این که حیات برین خود را همواره مدّ نظر دارند، راه رسیدن به زندگی متعالی را هرگز فراموش نمیكنند.
با توجه به این مقدمه میخواهم عرض کنم بزرگترین ظلم به خود آن است كه غفلت كنیم چه بزرگیهایی در جان ما هست و میتوان بدان دست یافت. ظلمِ بزرگتر نادیدهگرفتن ربوبیت پروردگار است و اینكه فراموش كنیم خداوند همواره دریچههایی برای تعالی حقیقی افراد و جوامع فراهم نموده است. آری! فاجعهای بزرگتر از این، تاریخ بشر را تهدید نمیکند که برای دریچههای تعالیبخش ارزش لازم را قائل نباشد و نسبت به حقیقت و جایگاه آن درست فکر نکند.
نقطهی شروع انحراف در هر ملتی از اینجا شروع میشود که راه برونرفت از ظلمات دورانش را درست نشناسد و از آن استقبال نکند. خداوند میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»؛(33) و در هیچ شهری و قومی پیامبری نفرستادیم مگر آنكه مردمش را به سختی و رنج دچار كردیم تا مگر به زاری درآیند. یعنی خواسته با آوردن انواع سختیها و به میدانآوردن انواع توسلات، راه آسمان را برایشان باز كند؛ تا گذشتهی شرکآلود و غفلت از راههای معنوی را از سر بیرون کنند، به همین جهت در آخر آیه فرمود: «لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون» تا افقهای برتر معنوی جلوی جانشان باز بشود. سپس میفرماید: «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ»؛(34) آنگاه جای سختیها را با راحتیها و آسودگیها عوض نمودیم تا آنجا که آن سختیها را فراموش کردند و گفتند به پدران ما نیز به حکم طبیعت رنجها و راحتیها میرسیده، پس بهناگاه آنان را گرفتیم در حالی که موضوع را نفهمیدند و آن گرفتن را غلط تحلیل کردند، علت نابودی آنها این بود که نتوانستند جایگاه سختیهای اولیه و راحتیهای بعدی را به خدا نسبت دهند و راه خود را به سوی آسمان بگشایند. با تحلیل غلط از شرایط پیشآمده بهجای هرچه بیشتر آسمانیشدن، موضوع را تحلیل زمینی و مادی کردند، «قالَ قَدْ مَسَّ آباءُنا الضَّرّاء»؛ گفتند این سختیها كه چیزی نیست که بخواهیم از طریق عوامل معنوی و ارتباط با خدا حلّ کنیم، همیشه از این چیزها بوده است و پدران ما هم همینها را تجربه کردهاند، «حَتّی عَفَوا» بهطوری كه اصلاً یادشان رفت بنا بود با نور الهی راه ارتباط خود با آسمان معنویت را مستدام کنند.